fitness

/ˈfɪtnəs//ˈfɪtnəs/

معنی: سازگاری، سازواری
معانی دیگر: تندرستی، سلامتی، شایستگی، در خور بودن، سزاواری، مناسبت، برازندگی، به جایی، بهنگامی، لیاقت، صلاحیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: suitability.

- We need to evaluate his fitness for the job.
[ترجمه زهرا] ما احتیاج داریم تا شایستگی او را برای این کار بسنجیم
|
[ترجمه Ahsh] ماباید شایستگی اورا برای این کار ارزیابی کنیم
|
[ترجمه ♥Amirmaghare_lover♥] ما باید آمادگی او را برای این کار ارزیابی کنیم .
|
[ترجمه تارا] ما نیاز داریم که امادگی اورا برای این شغل بسنجیم
|
[ترجمه B] ما نیاز داریم سازگاری او را برای این کار ارزیابی کنیم . : )
|
[ترجمه Javad] جمله تارا درست تر هست. مرسی تارا
|
[ترجمه Javad] جمله تارا صحیح تر بود. مرسی تارا
|
[ترجمه Javsd] ما نیاز داریم که آمادگی او را برای این شغل بسنجیم
|
[ترجمه ب گنج جو] هول هولکی نمیشه. برای این کار باید شرایط جسمی و روانی اون فرد آزمایش بشه .
|
[ترجمه سینگل] همین که بقیه گفتن
|
[ترجمه گوگل] ما باید آمادگی او را برای این کار ارزیابی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید شایستگی او را برای این کار ارزیابی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the quality of one's physical condition, esp. the condition of one's muscles and cardiovascular system.

- If you don't exercise, your fitness will decline.
[ترجمه باربد] اگر ورزش نکنید سلامتی شما کاهش می یابد
|
[ترجمه پارسا میریوسفی] اگر ورزش نکنید تناسب اندام تان کاهش خواهد یافت
|
[ترجمه ب گنج جو] اگه میخوای بدنت رو فرم باشه بایستی مرتب ورزش کنی . مدام. یادت نره.
|
[ترجمه گوگل] اگر ورزش نکنید، تناسب اندام شما کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان] اگر ورزش نکنید، تناسب اندام تان کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the study of how the body attains strength, flexibility, and endurance.

- Fitness is taught in the physical education department.
[ترجمه Armita Farhadi] بدنسازی در بخش تربیت بدنی آموزش داده میشود
|
[ترجمه گوگل] تناسب اندام در گروه تربیت بدنی آموزش داده می شود
[ترجمه ترگمان] تناسب اندام در بخش آموزش فیزیکی آموزش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to physical fitness.

- She is a fitness instructor.
[ترجمه گوگل] او یک مربی تناسب اندام است
[ترجمه ترگمان] او مربی تناسب اندام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The gym is offering two new fitness classes for beginners.
[ترجمه گوگل] این باشگاه دو کلاس جدید تناسب اندام را برای مبتدیان ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این باشگاه دو کلاس تناسب جدید برای مبتدیان ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. physical fitness
سلامتی جسمی

2. Regular exercise has a direct bearing on fitness and health.
[ترجمه -_-] ورزش منظم تاثیر مستقیمی بر روی سلامت و تناسب اندام دارد
|
[ترجمه گوگل]ورزش منظم تاثیر مستقیمی بر تناسب اندام و سلامتی دارد
[ترجمه ترگمان]ورزش منظم، تاثیر مستقیمی بر سلامت و سلامت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hendry is back to match fitness and is expected to play.
[ترجمه گوگل]هندری به آمادگی جسمانی بازگشته است و انتظار می رود بازی کند
[ترجمه ترگمان]Hendry به تناسب اندام برگشته است و انتظار می رود بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They're doing exercises to improve their fitness.
[ترجمه گوگل]آنها تمریناتی را برای بهبود تناسب اندام خود انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بهبود آمادگی خود ورزش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hotel fitness centre is definitely worth a visit.
[ترجمه 😃😀😁] مرکز تناسب اندام هتل قطعا ارزش بازدید را دارد
|
[ترجمه 😄] مرکز تناسب اندام هتل مطمعنا ارزش بازدید را دارد
|
[ترجمه گوگل]مرکز تناسب اندام هتل قطعا ارزش بازدید را دارد
[ترجمه ترگمان]مرکز تناسب اندام هتل قطعا ارزش دیدن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Running marathons requires a high level of physical fitness .
[ترجمه گوگل]دویدن ماراتن نیاز به سطح بالایی از آمادگی جسمانی دارد
[ترجمه ترگمان]دوی دوی ماراتن برای دویدن به سطح بالایی از تناسب اندام نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He didn't consider the fitness of the tool.
[ترجمه گوگل]او تناسب ابزار را در نظر نگرفت
[ترجمه ترگمان]او تناسب ابزار را در نظر نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nutrition and exercise are essential to fitness and health.
[ترجمه گوگل]تغذیه و ورزش برای تناسب اندام و سلامتی ضروری است
[ترجمه ترگمان]تغذیه و ورزش برای سلامت و سلامت ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her fitness for the job cannot be questioned.
[ترجمه Qwertyuiopasdfghjklzxcvbnm] آمادگی او برای این کار را نمی توان مورد سوال قرار داد. .
|
[ترجمه Fs] شایستگی و آمادگی اون رو برای این شغل نمیتونه سوالی باشه
|
[ترجمه گوگل]تناسب او برای این کار قابل تردید نیست
[ترجمه ترگمان]آمادگی او برای این شغل را نمی توان زیر سوال برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The long climb tested our fitness and stamina.
[ترجمه گوگل]صعود طولانی آمادگی و استقامت ما را آزمایش کرد
[ترجمه ترگمان]صعود طولانی تناسب اندام و بنیه ما را آزمایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's a bit of a fitness freak. She goes running every night.
[ترجمه گوگل]او کمی اهل تناسب اندام است او هر شب می دود
[ترجمه ترگمان]او کمی عجیب و غریب است اون هر شب فرار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has been building up fitness for his world title challenge.
[ترجمه گوگل]او برای چالش قهرمانی جهان آمادگی خود را ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]او آمادگی خود را برای مبارزه با عنوان قهرمانی جهان داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm taking the first tentative steps towards fitness.
[ترجمه گوگل]من اولین قدم های آزمایشی را به سمت تناسب اندام برمی دارم
[ترجمه ترگمان]اولین گام های آزمایشی را برای تناسب اندام بر می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fitness has now become an important element in our lives.
[ترجمه 😐😄😂😊😆😡😉😈😢😠😨😨😩😰😰I'm doter👅💋💆] تناسب اندام در حال حاصر تبدیل یک عنصر مهم در زندگی است
|
[ترجمه ترنم] امروزه تناسب اندام یکی از عنصر های مهم زندگی ما شده است.
|
[ترجمه ✌Army] در حال حاضر ورزش به یک عنصر مهم در زندگی ما تبدیل شده.
|
[ترجمه گوگل]تناسب اندام در حال حاضر به یک عنصر مهم در زندگی ما تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تناسب اندام به یک عنصر مهم در زندگی ما تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Walking is the latest fitness craze.
[ترجمه گوگل]پیاده روی جدیدترین شوق تناسب اندام است
[ترجمه ترگمان]راه رفتن آخرین روش تناسب اندام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازگاری (اسم)
suitability, compatibility, amenability, adaptability, fitness, opportuneness, salubrity, pliability

سازواری (اسم)
suitability, adaptability, fitness, salubrity, wholesomeness

تخصصی

[فوتبال] قابلیت- شایستگی
[آمار] برازندگی

انگلیسی به انگلیسی

• ability; physical ability; suitability, competence

پیشنهاد کاربران

تناسب اندام، ورزش
مثال: He goes to the gym to improve his fitness.
او برای بهبود تناسب اندامش به باشگاه ورزشی می رود.
( ریاضیات ) برازش
در حقوق: اهلیت
شایستگی ( زیست شناسی تکاملی )
سلامت جسمانی
fitness ( روان شناسی )
واژه مصوب: برازندگی وراثتی
تعریف: سهم وراثتی یک فرد در نسل های آینده |||متـ . برازندگی
تناسب
سازواری، توانایی زیستی ( اصطلاحی در زیست شناسی تکاملی )
تندرستی، تناسب اندام
در برخی جملات منظور سازگاری یا تناسب است.
*آمادگی*، تناسب اندام، سلامتی
Fitness means begin healthy and strong
بدنسازی وآمادگی جسمانی
Healthy body, strong body

توانمندی
بدن سازی
Fitness means begin healthy and strong
کانون زبان ایران __ ترم Reach 3
جمله : My aunt goes to fitness center to make her healthy and strong.
اماده کردن
آماده سازی
آمادگی
اسم:
شرایط جسمانی متناسب و سالم .
کیفیت یا خصوصیت مناسب برای انجام یک نقش یا وظیفه خاص.
ورزیدگی ، آمادگی بدنی
نام دیگری از بدنسازی یا بمعنی تناسب اندام وفیت واندازه کردن عضلات نه مثله پرورش اندام

Fitness means being healthy and strong
تندرست بودن
تندرستی

آمادگی جسمانی
تناسب اندام
بدن سازی
برازش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس