firework

/ˈfaɪˌrwərk//ˈfaɪəwɜːk/

معنی: اتش بازی
معانی دیگر: اتش بازی

جمله های نمونه

1. The firework exploded in his hand.
[ترجمه گوگل]آتش بازی در دستش منفجر شد
[ترجمه ترگمان]وسیله آتش بازی در دستش منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gala culminated in a firework display.
[ترجمه Sara] جنشنواره آتش بازی به نمایش گذاشته شد
|
[ترجمه 🌠MM93🌠] جشن با یک نمایش آتش بازی به اوج خود رسید.
|
[ترجمه گوگل]این جشن با نمایش آتش بازی به اوج خود رسید
[ترجمه ترگمان]این جشن در یک نمایش آتش بازی به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The climax of the celebration was a firework display.
[ترجمه گوگل]اوج جشن، نمایش آتش بازی بود
[ترجمه ترگمان]اوج جشن یک نمایش آتش بازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The firework showered sparks all over the lawn.
[ترجمه گوگل]آتش بازی جرقه هایی را در سراسر چمن باران می بارید
[ترجمه ترگمان]در سراسر چمن جرقه آتش بازی راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The highlight of the week was Saturday's firework display.
[ترجمه گوگل]نکته مهم هفته، آتش بازی روز شنبه بود
[ترجمه ترگمان]نقطه برجسته این هفته نمایش آتش بازی روز شنبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The firework exploded in a shower of sparks.
[ترجمه گوگل]آتش بازی در بارانی از جرقه منفجر شد
[ترجمه ترگمان]وسیله آتش بازی در رگباری از جرقه منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The firework spluttered and went out.
[ترجمه گوگل]آتش بازی پراکنده شد و خاموش شد
[ترجمه ترگمان]آتش بازی راه افتاد و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They put on a spectacular firework display.
[ترجمه گوگل]آنها یک آتش بازی تماشایی به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمایش آتش بازی خارق العاده ای انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One boy had let off a firework in class.
[ترجمه .] یک پسر در کلاس وسایل آتش بازی داشت
|
[ترجمه گوگل]یک پسر در کلاس آتش بازی راه انداخته بود
[ترجمه ترگمان]یک پسر کلاس آتش بازی را از کلاس بیرون آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The firework exploded with a loud bang.
[ترجمه گوگل]آتش بازی با صدای بلندی منفجر شد
[ترجمه ترگمان]وسیله آتش بازی با صدای مهیبی منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The box contained a taper to light each firework.
[ترجمه گوگل]جعبه حاوی مخروطی برای روشن کردن هر آتش بازی بود
[ترجمه ترگمان]جعبه محتوی شمعی بود که هر وسیله آتش بازی را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Will the firework make a loud enough bang?
[ترجمه گوگل]آیا آتش بازی به اندازه کافی بلند خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آتیش بازی رو به اندازه کافی بلند می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He reads the instructions on a firework called a roman candle.
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل های آتش بازی به نام شمع رومی را می خواند
[ترجمه ترگمان]او دستورها یک وسیله آتش بازی به نام یک شمع رومی را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Firework displays thrill thousands on bonfire night.
[ترجمه گوگل]نمایش های آتش بازی هزاران نفر را در شب آتش سوزی هیجان زده می کند
[ترجمه ترگمان]نمایش هیجان هزاران نفر در شب آتیش سوزی رو نشون میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتش بازی (اسم)
bonfire, pyrotechnic, firework, squib

انگلیسی به انگلیسی

• explosive device which produces a bright display of light and sound
fireworks are small objects with chemicals inside them that burn with coloured sparks or smoke when you light them. fireworks are lit on special occasions to entertain people.
fireworks are also angry arguments or words.
explosive device which produces a bright display of light and sound

پیشنهاد کاربران

firework = آتش بازی
framework = ساختار ، بدنه
firework علاوه بر "آتش بازی" به معنی مواد منفجره برای آتش بازی هم هست.
امیر حسین نوغانی امامی
fire works جمعه و برای چند فایر فورک استفاده میشه ولی اونیکی مفرده
سلام وقت شما بخیر . آیا بین دو کلمه fire work و fire works تفاوتی وجود داره؟
آتش بازی در مراسم ها
نکته:به آتش بازی معمولی ساده گفته نمی شود
Can you watch the fireworks from here
می توانید آتش بازی را از اینجا تماشا کنید ؟ 🥾
معادل هایی که در فارسی به تازگی برایش ایجاد شده اند:
راکت آتش بازی، کهکشان آتش بازی
آتشبار
آتیش بازی در مراسمات و اعیاد
آتش بازی
اتش بازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس