fascinating

/ˈfæs.əˌneɪt̬.ɪŋ//ˈfæsɪneɪtɪŋ/

معنی: فریبنده
معانی دیگر: دلربا، دلکش، دلفریب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fascinatingly (adv.)
• : تعریف: capable of capturing one's intense interest and attention; enchanting; spellbinding.
متضاد: boring, deadly, dull
مشابه: interesting

- As a child, she found insects fascinating and could watch them for hours.
[ترجمه عسل ساحلی] به عنوان یک کودک حشرات را جذاب می دانست و می توانست ساعت ها آن ها را تماشا کند
|
[ترجمه nasim] او کودکی بود که حشرات برایش جذاب بودند و ممکن بود ساعت ها تماشایشان کند.
|
[ترجمه گوگل] او در کودکی حشرات را جذاب می دید و می توانست ساعت ها آنها را تماشا کند
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک کودک، حشرات را جذاب یافت و می توانست ساعت ها آن ها را تماشا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the fascinating beauty of that spanish dancer
گیرایی شیداگر آن رقاصه ی اسپانیایی

2. esfahan's jom'a mosque is fascinating
مسجد جمعه ی اصفهان مجذوب کننده است.

3. The book gives a fascinating insight into Mrs Blair's character.
[ترجمه اس پی جی] این کتاب بینش حیرت انگیزی به خانم بلر میدهد.
|
[ترجمه گوگل]این کتاب بینش شگفت انگیزی از شخصیت خانم بلر می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب بینش جالبی به شخصیت خانم بلر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I find the natural world endlessly fascinating.
[ترجمه کورش] من دنیای طبیعی را بی نهایت جذاب می دانم
|
[ترجمه گوگل]من دنیای طبیعی را بی نهایت جذاب می بینم
[ترجمه ترگمان]من دنیای طبیعی را بی نهایت جذاب می یابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He told some fascinating tales about his life in India.
[ترجمه گوگل]او چند داستان جذاب از زندگی خود در هند تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد زندگی خود در هند داستان های جالبی را تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hong Kong is a vibrant, fascinating city.
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ شهری پر جنب و جوش و جذاب است
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ یک شهر پر جنب و جوش و پر جنب و جوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The museum has a fascinating collection of Celtic artifacts.
[ترجمه گوگل]این موزه مجموعه ای جذاب از مصنوعات سلتی دارد
[ترجمه ترگمان]این موزه مجموعه جالبی از آثار باستانی سلتیک را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The museum houses a fascinating miscellany of nautical treasures.
[ترجمه گوگل]این موزه گنجینه های شگفت انگیزی از گنجینه های دریایی را در خود جای داده است
[ترجمه ترگمان]در موزه گنجینه های بسیار جالبی از جواهرات دریایی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are carrying out/conducting/doing some fascinating research into/on the language of dolphins.
[ترجمه گوگل]آنها در حال انجام / انجام / تحقیقات جالب در مورد / در مورد زبان دلفین ها هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها انجام \/ انجام برخی تحقیقات جذاب به زبان دلفین ها را انجام می دهند \/ انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I found the whole film fascinating.
[ترجمه آرش امیری] به نظرم کل فیلم دلربا بود
|
[ترجمه گوگل]من کل فیلم را جذاب دیدم
[ترجمه ترگمان]من کل فیلم را جذاب یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The teacher brought history alive with fascinating stories.
[ترجمه گوگل]معلم تاریخ را با داستان های جذاب زنده کرد
[ترجمه ترگمان]معلم تاریخ را با داستان های شگفت انگیز زنده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's such a fascinating lecturer - I was hanging on to her every word.
[ترجمه گوگل]او یک سخنران جذاب است - من به تک تک کلمات او پایبند بودم
[ترجمه ترگمان]او یک سخنران جذاب و جذاب است - هر کلمه را به او می گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I fail to see what women find so fascinating about him.
[ترجمه نگین خوشگله] من نمیتوانم درک کنم که زنان چه چیز جذابی در او می یابند.
|
[ترجمه 09224718384] من نمی توانم ببینم زنان چه چیزی را در مورد او بسیار جذاب می دانند.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم ببینم زنان چه چیزی را در مورد او بسیار جذاب می دانند
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه زنی این همه مسحور کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would be fascinating to discover more about the town's history.
[ترجمه گوگل]کشف اطلاعات بیشتر در مورد تاریخ شهر بسیار جذاب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کشف چیزهای بیشتر در مورد تاریخ شهر بسیار جالب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

انگلیسی به انگلیسی

• charming, enchanting; captivating, attractive

پیشنهاد کاربران

Fascinating = amazing
جفتش معنی شگفت انگیز رو میده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : fascinate
اسم ( noun ) : fascination
صفت ( adjective ) : fascinating / fascinated
قید ( adverb ) : fascinatingly
جالب. مجذوب کننده . جذاب
دلپذیر
تو دل برو
دلفریب
و. . . . .
The history behind the naming of the months of the calendar is fascinating
در اینجا به معنی دلی
سحر آمیز - فریبنده - مسحور کننده - فریبا
مترادف ها : Enchanting - Magical - Glamorous - Attractive - charming - Elegant - Alluring - Ravishing - Dazzling
چیزیکه به شدت ستودنی و زیبا و خیره کنندست که انسان رو محو و غرق عظمت و کمال خودش میکنه و یجورایی میبرت تو خلسه ( Trance ) و هیپنوتیزم ( Hypnotism ) و میبرت توی دنیای خودش. حالا تو خلسه هم نبرت منظور اینکه مثل آهنربا انسان رو جذب خودش میکنه
...
[مشاهده متن کامل]

بسیار جذاب و دلربا
extremely interesting
Very interesting
ی چیزی ک خعلی جالب و هیجان آور باشه ک طرف بهش جذب بشه/ خیره کنند
marvellous
attract
شگفت انگیز

به شدت جالب
فریبنده/دلربا/جذاب
شگفت، شگفت آور
جذاب

مسحور
interesting
دلربا
Eyes like deer
Delightful eyes are fascinating
چشمان لذت بخش و مجذوب کننده
Delightful eyes are fascinating
چشمان لذت بخش و مجذوب کننده
مجذوب کننده
مسحور کننده
بسیار جذاب
جذاب
خیره کننده
شگفت انگیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس