few

/ˈfjuː//fjuː/

معنی: کم، مقدار ناچیز، کمی از، معدود، اندکی از، اندک
معانی دیگر: اندکی، معدودی، انگشت شمار، کمی، چند تا (یی)، برخی، تعدادی، شماری، قلیل، با: a، کمی از با a

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: fewer, fewest
عبارات: few and far between
(1) تعریف: consisting of only a small number.
متضاد: countless, innumerable, many, numerous

- Few people ever become millionaires.
[ترجمه حسام صمدی] تنها بعضی میلیونر میشوند
|
[ترجمه مه] تعداد کمی از افراد ومردم تبدیل به میلیونر می شوند
|
[ترجمه نگین] تا کنون کمی از مردم میلیونر شده اند
|
[ترجمه کوثر] فقط تعداد کمی از مردم میلیونر میشوند
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲] تنها مقدار کمی از مردم میلیونر می شوند یا تنها بعضی از مردم میلیونر شدند
|
[ترجمه گوگل] تعداد کمی از مردم تا به حال میلیونر می شوند
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از مردم میلیونر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant attracted few customers and was forced to close.
[ترجمه نوشین] رستوران تعداد کمی مشتری جذب کرد و مجبور به تعطیلی شد
|
[ترجمه گوگل] رستوران مشتریان کمی جذب کرد و مجبور شد تعطیل شود
[ترجمه ترگمان] این رستوران چند مشتری را جذب کرد و مجبور به تعطیلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consisting of a small number (prec. by a).
مشابه: some

- I bought some wine because we're having a few friends over tonight.
[ترجمه ملیکا] من شراب خریدم زیرا امشب ما چند دوست داریم
|
[ترجمه ایلیا] ، ، من مقداری شراب خریدم چون امشب چند تا از دوستام هستند .
|
[ترجمه گوگل] من مقداری شراب خریدم چون امشب چند دوست داریم
[ترجمه ترگمان] من مقداری شراب خریدم که امشب چند تا دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Most critics raved about the film, but a few reviewers were much more negative.
[ترجمه A.Z] تعداد کمی از مردم یا افراد میلیونر می شوند
|
[ترجمه گوگل] اکثر منتقدان از فیلم ابراز خوشحالی کردند، اما تعداد کمی از منتقدان بسیار منفی تر بودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از منتقدان در مورد این فیلم صحبت کردند، اما برخی از منتقدان کمی بیشتر منفی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: quite a few
(1) تعریف: (used with a pl. verb) a very small number.
متضاد: many

- Give me a few of those pencils.
[ترجمه گوگل] چند تا از آن مدادها را به من بده
[ترجمه ترگمان] چند تا مداد به من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a special small group of people (prec. by the).
متضاد: many

- Only the few can appreciate this music.
[ترجمه گوگل] فقط عده کمی می توانند قدر این موسیقی را بدانند
[ترجمه ترگمان] فقط اونایی که میتونن از این موسیقی تشکر کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: (used with a pl. verb) a small number of people or things.
متضاد: many

- Few understand his poetry.
[ترجمه گوگل] کمتر کسی شعر او را می فهمد
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از اشعار او را می فهمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. few are the people who know the value of friendship
کم اند کسانی که قدر دوستی را می دانند.

2. few of the fish attain any size
تعداد کمی از ماهی ها بزرگ می شوند.

3. few people came
مردم معدودی آمدند.

4. few seats were (left) empty
صندلی های معدودی خالی مانده بود.

5. few and far in between
نادر،کمیاب،کم،قلیل

6. few days back
چند روز پیش

7. a few bus lines connect at the crossroads
در این چهار راه چند خط اتوبوس با هم تلاقی دارند.

8. a few chinese athletes exhibited their acrobatic skills
چند ورزشکار چینی مهارت های آکروباتیک خود را نشان دادند.

9. a few college kids and i
من و چند بچه ی دانشگاهی

10. a few countries are forming a common market
چند کشور دارند بازار مشترک ایجاد می کنند.

11. a few gamblers and thieves and a few more nondescripts
عده ای قمارباز و دزد و تعداد بیشتری سیاهی لشگر

12. a few good papers were read in that seminar
در آن سمینار چند پژوه نامه ی (پژوهش نامه ی) خوب خوانده شد.

13. a few grains of wheat
چند دانه گندم

14. a few large logs were floating down the river
چند کنده ی بزرگ در رودخانه شناور بود.

15. a few lines from the prelude to his epical poem
چند سطر از مقدمه ی شعر حماسی او

16. a few men of grit
معدودی مرد دلیر و پایدار

17. a few minutes will be set aside for individual devotion
چند دقیقه به نیایش فردی اختصاص داده خواهد شد.

18. a few odd volumes of dickens
چند جلد ناقص از سری کتاب های دیکنز

19. a few of kashan's intellectuals
چند نفر از اندیشوران کاشان

20. a few of the soldiers were wounded
چند تا از سربازان زخمی شدند.

21. a few oldline bankers
معدودی بانکدار با سابقه

22. a few passages from the bible
چند قطعه ای از انجیل

23. a few pats around the newly planted tree are helpful
چند ضربه ی ملایم به اطراف درخت تازه کاشته شده مفید است.

24. a few picked men
چند مرد برگزیده

25. a few pieces of rather plain furniture
چند تکه مبل نسبتا زشت

26. a few poems from her sweet pen
چند شعری به خامه ی شیرین او

27. a few seconds after he jumped, his parachute puffed out
چند لحظه پس از اینکه پرید باد چتر نجات او را گسترده کرد.

28. a few seconds intervened between the flash of lightning and the thunder
میان درخشش آذرخش و صدای تندر چند ثانیه فاصله بود.

29. a few short weeks
چند هفته ی زودگذر

30. a few stray words
کلمات معدود و جسته و گریخته

31. a few trees were overthrown by the storm
طوفان چند درخت را انداخته بود (کله معلق کرده بود).

32. a few words of consolation calmed the bereaved mother
چند کلام تسلی بخش مادر داغ دیده را آرام کرد.

33. every few days
هر چند روز (هر چند روز یکبار)

34. the few men who mold public opinion
مردان قلیلی که افکار عمومی را می سازند.

35. a few
معدودی،چندتا،چند عدد

36. the few
اقلیت،کمینه،تعداد معدود،شمار کم

37. after a few days in the desert, our arms and faces were completely tanned
پس از چند روزی در صحرا بازوان و صورت هایمان کاملا برنزه شدند.

38. after a few drinks, he suddenly ran amok and started shooting
پس از نوشیدن چند مشروب ناگهان به سرش زد و شروع کرد به تیراندازی کردن.

39. after a few jokes, the party atmosphere began to thaw
پس از چند لطیفه،محیط مهمانی رو به گرمی گرفت.

40. after a few kilometers the engine blew
چند کیلومتر که رفتیم موتور از کار افتاد.

41. after a few weeks, his enthusiasm for swimming in the ocean faded away
پس از چند هفته،اشتیاق او به شنا در اقیانوس ازبین رفت.

42. doctors were few and only attended very sick patients
شمار دکترها کم بود و فقط به بیماران رو به مرگ رسیدگی می کردند.

43. for a few years he vibrated between art and teaching
چند سالی (در انتخاب) میان هنر و معلمی مردد بود.

44. give a few more examples
چند مثال دیگر بزن.

45. having a few dollops of brandy
صرف مقدار کمی براندی

46. he has few friends
او دوستان کمی دارد.

47. in a few minutes he drew a sketch of the bridge
ظرف چند دقیقه گرته ی پل را کشید.

48. in a few seconds, the boxer overpowered his rival
ظرف چند ثانیه آن مشت زن حریف خود را مغلوب کرد.

49. not a few of the students have cars
شمار دانش آموزانی که اتومبیل دارند کم نیست.

50. only a few fragments of the manuscript have survived and they are not legible
فقط چند پاره از آن نسخه ی خطی باقی مانده است و آن هم خوانا نیست.

51. only a few of the enemy's fighter planes were airworthy
فقط تعداد کمی از هواپیماهای جنگنده ی دشمن قابل پرواز بودند.

52. quite a few students have cars
بسیاری از دانش آموزان اتومبیل دارند.

53. the educated few as opposed to the uneduc- ated many
اقلیت تحصیل کرده در برابر اکثریت بی سوادان

54. the past few years
چند سال گذشته

55. within a few days, the germans conquered half of poland
آلمان ها ظرف چند روز نیمی از لهستان را تسخیر کردند.

56. within a few months, he wasted away his patrimony
ظرف چند ماه میراث پدری را به هدر داد.

57. clip a few seconds (or hours etc. ) off something
کاستن از

58. not a few
نه کم،بسیار،خیلی

59. quite a few
خیلی،بسیار،شمار قابل ملاحظه ای

60. quite a few (or bit)
(عامیانه) خیلی،بسیار،(نسبتا) زیاد

61. the chosen few
اشخاص نخبه،معدودی اشخاص برگزیده

62. by drawing a few lines, he outlined the general plan of the house
با کشیدن چند خط طرح کلی خانه را رسم کرد.

63. during the first few weeks, the new president had his baptism
رئیس جمهور جدید در هفته های اول با امتحانات سختی رو برو شد.

64. during the next few months
در طی چند ماه بعد

65. he clipped a few seconds off the world record
او رکورد جهانی را با تفاوت چند ثانیه شکست.

66. he had a few flings in his younger years
در دوران جوانی چند بار عشق بازی کرد.

67. he has a few friends
او چندتایی دوست دارد.

68. he made a few childish observations
او چند اظهار نظر بچگانه کرد.

69. he muttered a few words of apology and with that he left
زیر لبی چند کلمه از روی عذر خواهی اظهار کرد و سپس رفت.

70. he parlayed a few old airplanes into a major airline
از چند فروند هواپیمای قراضه یک شرکت هواپیمایی عمده به وجود آورد.

مترادف ها

کم (اسم)
moo, few

مقدار ناچیز (اسم)
trace, few

کمی از (صفت)
some, few

معدود (صفت)
poor, little, scant, numerable, few, numerated

اندکی از (قید)
few

اندک (قید)
little, few

انگلیسی به انگلیسی

• not many, some, several; small number of -
little, not many, some
some, several
few is used to indicate a small number of things or people.
few is also used to indicate that a number of things or people is smaller than is desirable or than was expected.
things that are few and far between are very rare or uncommon.
you use no fewer than to suggest that a number is surprisingly large.
you use quite a few and a good few when you are referring to quite a lot of things or people.

پیشنهاد کاربران

کم
مثال: There are only a few cookies left in the jar.
فقط چند کیک باقی مانده است در بطری.
مقدار کمی
few: تعداد کم
تعداد بسیار کمی، معدودی
وقتی m1 جانشین NP باشد ( معدودی ) ترجمه می شود
اندک شمار ، اندک شماری از. . .
تعداد بسیار کمی
In countable not many
In un countable not much
phew
😅
few = تعداد بسیار کمی ( از ) / معدودی ( از )
a few = چند / تعدادی ( از )
fewer = تعداد کمتری
so few / very few / too few = تعداد ناچیزی ( از ) / تعداد بسیار بسیار کمی ( از )
quite a few = تعداد زیادی ( از )
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
I have few friends = من تعداد بسیار کمی دوست دارم.
I have a few friends = من تعدادی دوست دارم.

مقداری کم ، کم ، اندک ، از مقدار معمولی کم تر ، کمٖ کمٖ ، خیلی کم و. . .
کم اندک ناچیز
کم - اندک - ناچیز - بسیارکم
مقدار کم
کم ، اندک ، چیز کم
few بار معنایی منفی داره و قبل از اسامی plural میاد و بیشتر در گفتار و نوشتار رسمی به معنی تعداد اندک و معدود می یاد و در محاوره بیشتر از not many استفاده میشه
مقدار کم

تعداد کم

چندتا
بعضی اوقات به معنی به دلیل. . .
کم ناچیز
چند
بسیار کم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس