exuberant

/ɪgˈzuːbərənt//ɪɡˈzjuːbərənt/

معنی: فراوان، پربرکت، پر پشت
معانی دیگر: پر شاخ و برگ، انبوه، خرم، پربار، پرحاصل، بارآور، شاد و خرم، سالم و سرحال، سرزنده، برومند، (بیش از حد) پیچیده و پر نقش و نگار، پرتصنع و تکلف، فزون آرای، فزون آراسته، بسیار زیاد، شدید، زیاده، گزافکارانه، افراط آمیز، فی­ بخش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: exuberantly (adv.)
(1) تعریف: vigorously enthusiastic or happy; high-spirited.
مترادف: ebullient, enthusiastic, high-spirited
متضاد: gloomy
مشابه: animated, bouncy, bubbly, effervescent, energetic, happy, hearty, lively, sparkling, sprightly, vivacious

- She was exuberant upon hearing that she'd been accepted into the honors program.
[ترجمه گوگل] او با شنیدن اینکه در برنامه افتخارات پذیرفته شده است، خوشحال شد
[ترجمه ترگمان] او از شنیدن این موضوع خوشحال بود که او به عنوان یک برنامه عالی پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The soccer fans were exuberant after the team's big win.
[ترجمه گوگل] هواداران فوتبال پس از برد بزرگ این تیم پرشور بودند
[ترجمه ترگمان] هواداران فوتبال بعد از پیروزی بزرگ تیم، بسیار هیجان زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lavish or profuse.
مترادف: lavish, profuse
مشابه: abundant, bounteous, bountiful, extravagant, hearty, lush, luxuriant, luxurious, plenteous, plentiful, prodigal, prolific

- exuberant growth of plants
[ترجمه گوگل] رشد پرشور گیاهان
[ترجمه ترگمان] رشد فراوان گیاهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- exuberant charm
[ترجمه گوگل] جذابیت مهیج
[ترجمه ترگمان] افسون exuberant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. exuberant vegetation
گیاهان سبز و خرم

2. exuberant zeal
اشتیاق افراط آمیز

3. her exuberant long hair
موی پرپشت و بلند او

4. sherry's exuberant personality
شخصیت گرم شری

5. he had an exuberant imagination
او دارای قدرت تخیل پرباری بود.

6. a writer who had filled his story with exuberant images and exaggerated statements
نویسنده ای که داستان خود را پر از استعارات پرتکلف و اظهارات مبالغه آمیز کرده بود

7. She gave an exuberant performance.
[ترجمه مریم سالک زمانی] نقشش را پرنشاط ایفا کرد.
|
[ترجمه گوگل]او یک اجرای مهیج ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او نمایش فوق العاده ای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hothouse plants do not possess exuberant vitality.
[ترجمه گوگل]گیاهان گرمخانه ای شادابی زیادی ندارند
[ترجمه ترگمان]گیاهان Hothouse فاقد نشاط exuberant هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Young and exuberant, he symbolises Italy's new vitality.
[ترجمه گوگل]او جوان و سرزنده نماد سرزندگی جدید ایتالیاست
[ترجمه ترگمان]او جوان و هیجان زده است و نماد نشاط جدید ایتالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What she intended to be was gay, pleasure-giving, exuberant, free, beautiful, healthy.
[ترجمه گوگل]چیزی که او قصد داشت همجنس‌گرا، لذت‌بخش، شاداب، آزاد، زیبا، سالم بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که او قصد داشت آن باشد همجنس گرا، لذت بردن، exuberant، آزاد، زیبا، سالم، سالم و سالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The prose is exuberant and knowingly exotic.
[ترجمه گوگل]نثر پرشور و آگاهانه عجیب و غریب است
[ترجمه ترگمان]نثر exuberant و آگاهانه و عجیب و غریب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Last To Know is the most exuberant track, helped by a vibrant horn section and a catchy melody.
[ترجمه گوگل]The Last To Know هیجان‌انگیزترین آهنگ است که با یک بخش هورن پر جنب و جوش و یک ملودی جذاب کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]آخرین مورد، the مسیر است که با یک مقطع بوق و یک ملودی جذاب به آن کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The years of an exuberant commercial sector fuelling sustained growth appear to be coming to an end.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سال های یک بخش تجاری پررونق که به رشد پایدار دامن می زد، رو به پایان است
[ترجمه ترگمان]سال ها یک بخش تجاری exuberant که رشد پایدار را دامن می زند به نظر می رسد که به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A wonderland of mechanical organs rich with exuberant carvings.
[ترجمه گوگل]سرزمین عجایب اندام های مکانیکی سرشار از کنده کاری های باشکوه
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از اعضای مکانیکی که با حکاکی های exuberant غنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A community famed for exuberant high living suddenly decided that austerity was the better part of valour.
[ترجمه گوگل]جامعه ای که به خاطر زندگی پرشور و نشاط آور شهرت داشت، ناگهان به این نتیجه رسید که ریاضت بخش بهتری از شجاعت است
[ترجمه ترگمان]یک جامعه معروف به زندگی بسیار زیاد، ناگهان به این نتیجه رسید که ریاضت بخشی بهتر از شجاعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There are extraordinarily vivid and exuberant pictures which are countered by others which have an almost penitential mood to them.
[ترجمه گوگل]تصاویر فوق‌العاده زنده و پرشور وجود دارد که دیگران با آنها مقابله می‌کنند و حالتی تقریباً توبه‌آمیز دارند
[ترجمه ترگمان]این تصاویر بسیار جاندار و exuberant هستند که با دیگران مقابله می کنند که حالت almost برای آن ها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

پربرکت (صفت)
luxuriant, bounteous, exuberant, fertile

پر پشت (صفت)
dense, rich, thick, bushy, lush, exuberant, thick-set, steady

انگلیسی به انگلیسی

• lively, animated; abundant, plentiful
someone who is exuberant is full of energy, excitement, and cheerfulness.

پیشنهاد کاربران

high - spirited, animated, cheerful, ebullient, energetic, enthusiastic, lively, spirited, vivacious - luxuriant, abundant, copious, lavish, plentiful, profuse
فراوان، پرپشت، فیض بخش، پربرکت
۱. شاد. پر شور . پر نشاط. سرزنده ۲. {نخیل} پربار. بارور ۳. {شاخ و برگ} فراوان. انبو. پر. پر پشت
مثال:
From the Ten Days of Fajr, the exuberant rallies on the 22nd of Bahman, to the elections in March and the formation of the Assembly of Experts, all of these are signs and characteristics related to Islamic democracy and the Islamic Republic.
...
[مشاهده متن کامل]

از دهه ی فجر، و راهپیمایی پر شور ۲۲ بهمن، تا انتخابات اسفند {مارس} و تشکیل مجلس خبرگان، همه اینها نشانه ها و خصوصیات مرتبط با مردمسالاری اسلامی و جمهوری اسلامی است.

I am in an exuberant mood today
امروز کیفم کوکه، امروز حالم خیلی خوبه. . .
جان فزا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exuberate
✅️ اسم ( noun ) : exuberance
✅️ صفت ( adjective ) : exuberant
✅️ قید ( adverb ) : exuberantly
افراطی
پرشور
شنیدید میگن در فلان جای طرف عروسیه؟
بهترین کلمه ای که میشه این دوستمون رو باهاش توصیف کرد همین کلمه س
مثل این حالت:
When the bell rings on the last day of school, you will be exuberant
هیجان، خوشحالی، پر از انرژی
بیش از حد. غالب
سرزنده
اغراق آمیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس