exuberance

/ɪgˈzuːbərəns//ɪɡˈzjuːbərəns/

معنی: غنا، فراوانی، وفور، فزونی، سرک، کثرت، بسیاری، فرط فیض
معانی دیگر: انبوهی، پرپشتی، پر شاخ و برگی، خرمی، شور، سرزندگی، نشاط (exuberancy هم می گویند)، فرط فی­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of being exuberant.
مترادف: ebullience, enthusiasm, high-spiritedness
مشابه: abundance, animation, energy, extravagance, liveliness, mirth, profusion, sparkle, vitality, vivacity

- She'd wanted to go on such an expedition all her life and she was filled with exuberance.
[ترجمه امیر یزدی] درتمام طول زندگی خود منتظر چنین سفری بود اواز حس شور و نشاط لبریز بود.
|
[ترجمه گوگل] او در تمام عمرش می خواست به چنین سفری برود و پر از شور و نشاط بود
[ترجمه ترگمان] دلش می خواست با چنین سفری به این سفر برود و او سرشار از شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an exuberant act or utterance.

جمله های نمونه

1. the exuberance of my father's garden in karaj
سبزی و خرمی باغ پدرم در کرج

2. she welcomed us with exuberance
با شور و اشتیاق به ما خوشامد گفت.

3. She was laughing from the sheer exuberance of the performance.
[ترجمه گوگل]او از شور و نشاط اجرا می خندید
[ترجمه ترگمان]از فرط شادی از این نمایش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jon's exuberance was irrepressible.
[ترجمه گوگل]شور و نشاط جون غیر قابل مهار بود
[ترجمه ترگمان]شادی جان مهار نشدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can excuse his behaviour as youthful exuberance.
[ترجمه گوگل]می توانیم رفتار او را به عنوان شور و نشاط جوانی توجیه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم رفتار او را به عنوان exuberance جوان توجیه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She needs to try and control her natural exuberance.
[ترجمه گوگل]او باید تلاش کند و شور و نشاط طبیعی خود را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]او باید سرزندگی طبیعی خود را امتحان و کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her burst of exuberance and her brightness overwhelmed me.
[ترجمه گوگل]انفجار شور و درخشندگی او مرا تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]بغض و درخشش او مرا از پا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The speaker's exuberance enlivened a boring conference.
[ترجمه گوگل]شور و شعف سخنران یک کنفرانس خسته کننده را زنده کرد
[ترجمه ترگمان]سرزندگی گوینده یک کنفرانس خسته کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The exuberance that Minton helped generate at Camberwell was related to a deeper excitement animating the whole school.
[ترجمه گوگل]شور و نشاطی که مینتون در کامبرول به ایجاد آن کمک کرد به هیجان عمیق تری مربوط بود که کل مدرسه را متحرک کرد
[ترجمه ترگمان]سرزندگی و سرزندگی ای که در Camberwell به وجود آمده بود، به هیجانی عمیق تر در تمام مدرسه مربوط می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Exuberance in the stock market has some genuine economic and financial underpinnings.
[ترجمه گوگل]رونق در بازار سهام دارای زیربنای اقتصادی و مالی واقعی است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری در بازار سهام دارای برخی از اصول اقتصادی و اقتصادی واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now the exuberance of the varied songsters is almost deafening.
[ترجمه گوگل]اکنون شور و نشاط ترانه سرایان مختلف تقریباً کر کننده است
[ترجمه ترگمان]اکنون، سرزندگی این songsters متنوع، تقریبا کر کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whether voicing joyful exuberance or piercing heartbreak, she wrings all passion from the moment.
[ترجمه گوگل]او چه با ابراز شور و نشاط شادی آور و چه دلشکستگی مهیب، از همان لحظه تمام شور و اشتیاق را در خود فرو می برد
[ترجمه ترگمان]او از این لحظه به بعد احساسات شدید و شادی آمیز او را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The joke is that this louche, style-setting exuberance took place in a conservative town verging on the provincial.
[ترجمه گوگل]شوخی این است که این شور و نشاط سبک در شهری محافظه‌کار در نزدیکی استان اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]لطیفه گویی این است که این سبک پر زرق و برق، که در یک شهر محافظه کار در شرف وقوع است، در یک شهر محافظه کار در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yat-Kha had already done that, with exuberance and charm.
[ترجمه گوگل]یات‌خا قبلاً این کار را با شور و نشاط و جذابیت انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]Yat - Kha قبلا این کار را کرده بود، با سرزندگی و فریبندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غنا (اسم)
affluence, wealth, exuberance, richness, enrichment, music, singing, song, opulence

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

وفور (اسم)
abundance, affluence, profusion, wealth, bounty, exuberance, luxuriance, plenitude, lavishness, plurality, pluralism, opulence, plentitude, rout, superabundance

فزونی (اسم)
abundance, affluence, exuberance, excess, increase, enlargement, nimiety

سرک (اسم)
abundance, exuberance, excess, addition, bidding, raise

کثرت (اسم)
exuberance, intensity, intension, multiplicity

بسیاری (اسم)
many, plenty, exuberance, multitude

فرط فیض (اسم)
exuberance

انگلیسی به انگلیسی

• abundance, plenty; high spirits
exuberance is behaviour which is energetic, excited, and cheerful.

پیشنهاد کاربران

سرخوشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exuberate
✅️ اسم ( noun ) : exuberance
✅️ صفت ( adjective ) : exuberant
✅️ قید ( adverb ) : exuberantly
وجد
سرزندگی
پرانرژی. خوشحال. پرانرژی
ebullience
a sense of youthful exuberance

بپرس