extravagate


معنی: منحرف شدن، سرگردان شدن، از حداعتدال بیرون رفتن، کار نامعقول کردن
معانی دیگر: (نادر)، ول گشتن، گم گشتن، تجاوز کردن، مرزشکنی کردن

مترادف ها

منحرف شدن (فعل)
stray, turn, swerve, digress, deviate, wander, extravagate

سرگردان شدن (فعل)
stray, extravagate, divagate, rove

از حد اعتدال بیرون رفتن (فعل)
extravagate

کار نامعقول کردن (فعل)
extravagate

پیشنهاد کاربران

بپرس