explosion

/ɪkˈsploʊ.ʒən//ɪkˈsploʊ.ʒən/

معنی: هیاهو، انفجار، سر و صدا، بیرون ریزی
معانی دیگر: پکش، ترکش، فرازد، دژپران، تراکش، صدای انفجار، بیرون زدن ناگهانی هر چیز، رشد سریع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act or instance of bursting or violent release of energy, or the noise made thereby.
مترادف: bang, blast, blowup, boom, burst, detonation, eruption, fulmination
مشابه: discharge, flare-up, outburst, thunder

- The wall came down with an explosion of dynamite.
[ترجمه fateme] دیوار با انفجار دینامیت پایین آمد.
|
[ترجمه Alone] دیوار با انفجار دینامیت پایین آمد
|
[ترجمه شان] انفجار دینامیت سبب فرو ریختن ( پایین آمدن ) دیوار شد.
|
[ترجمه پارسی ترجمه] انفجار دینامیت سبب ریزش دیوار شد.
|
[ترجمه گوگل] دیوار با انفجار دینامیت فرو ریخت
[ترجمه ترگمان] دیوار با انفجاری از دینامیت پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The explosion was deafening.
[ترجمه شان] صدای انفجار، کر کننده بود.
|
[ترجمه گوگل] انفجار کر کننده بود
[ترجمه ترگمان] انفجار کر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sudden, forceful, and often emotional outburst.
مترادف: blowup, eruption, outburst
مشابه: blaze, burst, convulsion, flare-up, gale, outbreak, riot

- an explosion of laughter
[ترجمه امیررضا محمدی] انفجار خنده
|
[ترجمه گوگل] انفجار خنده
[ترجمه ترگمان] صدای شلیک خنده به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a sudden, sharp increase.
مترادف: flare-up, outbreak
مشابه: acceleration, burst, convulsion, increase, rush

- the explosion of knowledge
[ترجمه گوگل] انفجار دانش
[ترجمه ترگمان] انفجار دانش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a population explosion
[ترجمه Anahita] هیاهوی جمعیت
|
[ترجمه شان] رشد سریع جمعیت ( انفحار جمعیت )
|
[ترجمه گوگل] یک انفجار جمعیت
[ترجمه ترگمان] انفجار جمعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an explosion in demand for telephones
سیل درخواست برای تلفن

2. an explosion of wrath
انفجار خشم

3. the explosion could be heard from afar
صدای انفجار از دور شنیده می شد.

4. the explosion of the first atomic bomb
انفجار اولین بمب اتمی

5. the explosion rocked the house
انفجار خانه را تکان داد.

6. the explosion vibrated the windows
(صدای) انفجار پنجره ها را به لرزه درآورد.

7. a loud explosion
انفجار پر صدا

8. a loud explosion was heard from his exhaust
صدای انفجار از لوله ی اگزوز اتومبیلش شنیده شد.

9. a mammoth explosion
انفجار عظیم

10. a population explosion
افزایش سریع جمعیت

11. an underground atomic explosion
انفجار اتمی در زیر زمین

12. the tremendous noise of explosion
صدای مهیب انفجار

13. the violence of the explosion
شدت انفجار

14. the force of a bomb's explosion
قدرت انفجار یک بمب

15. they were visibly stunned by the explosion
در اثر آن انفجار به طور هویدایی تکان خورده بودند.

16. a series of short articles about population explosion
یک رشته مقاله ی کوتاه درباره ی انفجار جمعیت

17. the crowd panicked with the sound of explosion
در اثر سر و صدای انفجار مردم هراس زده شدند.

18. the gases entrapped in the sewer caused an explosion
گازهایی که در مجرای فاضلاب جمع شده بود باعث انفجار شد.

19. his mother died as a result of a gas cylinder explosion
مادرش در اثر انفجار سیلندر گاز جان سپرد.

20. The explosion shattered nearby windows and wrecked two cars.
[ترجمه گوگل]این انفجار شیشه های مجاور را شکست و دو خودرو را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]این انفجار پنجره های نزدیک را داغان کرد و دو اتومبیل را متلاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Four police officers sustained serious injuries in the explosion.
[ترجمه گوگل]در این انفجار چهار افسر پلیس مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]چهار افسر پلیس در این انفجار متحمل جراحاتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The explosion was caused by a burst gas pipe.
[ترجمه M] این انفجار توسط یک لوله ی گاز اتفاق افتاد.
|
[ترجمه گوگل]انفجار ناشی از ترکیدگی لوله گاز بوده است
[ترجمه ترگمان]این انفجار توسط یک لوله گاز منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Witnesses say that there was an explosion and then the plane dropped like a stone to earth.
[ترجمه گوگل]شاهدان می گویند که انفجاری رخ داد و سپس هواپیما مانند یک سنگ روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]شاهدان می گویند که انفجاری رخ داده است و بعد هواپیما مثل سنگ روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The explosion ripped through the hotel.
[ترجمه گوگل]انفجار در هتل رخ داد
[ترجمه ترگمان]صدای انفجار در هتل به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The explosion left a wide gash in the rock.
[ترجمه گوگل]این انفجار باعث ایجاد شکاف گسترده در سنگ شد
[ترجمه ترگمان]انفجار شکاف بزرگی در صخره ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Some of the wreckage caused by the explosion fell amid the crowd of spectators.
[ترجمه گوگل]برخی از لاشه های ناشی از انفجار در میان ازدحام تماشاگران سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]برخی از خرابی های ناشی از انفجار در میان جمعیت تماشاگران به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The world is facing a problem of population explosion.
[ترجمه mobinaa] جهان با مشکل رشد جمعیت مواجه است.
|
[ترجمه گوگل]جهان با مشکل انفجار جمعیت مواجه است
[ترجمه ترگمان]جهان با مشکل انفجار جمعیت مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیاهو (اسم)
pother, commotion, apothecary, fanfare, explosion, ruckus, hubbub, donnybrook, hullabaloo, to-do

انفجار (اسم)
burst, blast, explosion, gust, bust, detonation, eruption, outburst, pop, blow-out, blow-up, plosion

سر و صدا (اسم)
smash, bruit, clamor, noise, racket, brabble, fuss, explosion, blatancy, roar, rattle, rumble, crash, hullabaloo, stramash, dust-up, vociferance, kick-up, noisiness, swash

بیرون ریزی (اسم)
explosion, outflow

تخصصی

[عمران و معماری] انفجار
[برق و الکترونیک] انفجار
[مهندسی گاز] انفجار
[زمین شناسی] انفجار انفجاریک فعل وانفعال حرارت زاست که تقریباً فوری ودرزمانی بسیارکوتاه صورت می گیردوباعث می شودکه ماده منفجره ازیک حالت مولکولی ناپایداربه وضعیت پایداربرسد
[نساجی] انفجار
[معدن] انفجار (آتشباری)
[پلیمر] انفجار

انگلیسی به انگلیسی

• act of exploding, detonation; sound of a detonation; outburst (of laughter, anger, etc.); sudden increase
an explosion is a sudden, violent burst of energy, for example one caused by a bomb.
an explosion of something is a large and rapid increase of it.
an explosion of a feeling is a sudden, intense, and often unexpected expression of it.

پیشنهاد کاربران

انفجار
مثال: The explosion was heard miles away.
انفجار تا مایل ها دور قابل شنیدن بود.
explosion: انفجار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : explode
✅️ اسم ( noun ) : explosion / explosive
✅️ صفت ( adjective ) : explosive
✅️ قید ( adverb ) : explosively
برون ریزی
great and sudden increase ( کانون زبان )
یعنی رشد و افزایش ناگهانی
رشد سریع و زیاد
Great and sudden increase

explosion انفجار
deflagration انفجار کم شدت
detonation انفجار شدید
[deflagration یک نوع انفجار است که سرعت سوختن ماده منفجره، کمتر از سرعت صوت است اما در detonation بالاتر از از سرعت صوت . ]
برون پاشی در مقابل درون پاشی ( Implosions/explosions )
جنجال هیاهو
فوران
شکوفایی
جنجال
این کلمه یnoun به معنی "رشد سریع و یک دفعه ی چیزی "است
به طور مثال:a population explosion
یعنی رشد سریع جمعیت
هیاهو، انفجار، سر و صدا، بیرون ریزی
An explosion is a violent burst usually with a loud sound
احتراق ، ترکش ، انفجار ، بیرون ریزى ، سروصدا ، هیاهو ، علوم مهندسى : احتراق ، عمران : انفجار ، معمارى : انفجار ، بازرگانى : لیست اجزاى بکاررفته در یک محصول ، علوم نظامى : منفجر کردن ترکیدن
رشد ناگهانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس