explain away


توجیه کردن، بهانه آوردن، (اشتباه و غیره ی خود را) کم اهمیت جلوه دادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to minimize or negate the importance of by explaining.

جمله های نمونه

1. How can she explain away her error?
[ترجمه آرالیا] چطور می تونه اشتباه خودش رو توضیح بده؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه می تواند خطای خود را توضیح دهد؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونه اشتباه خودش رو توضیح بده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How will you explain away the loss of two cars?
[ترجمه گوگل]از دست دادن دو خودرو را چگونه توضیح می دهید؟
[ترجمه ترگمان]از دست دادن دوتا ماشین چطور توضیح میدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You will find it difficult to explain away your use of such offensive language.
[ترجمه گوگل]توضیح استفاده از چنین زبان توهین آمیزی برای شما دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]توضیح دادن استفاده از چنین زبان تهاجمی به سختی می تواند توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The murder suspect couldn't explain away his fingerprints at the scene.
[ترجمه گوگل]مظنون قتل نتوانست اثر انگشت خود را در صحنه توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]مظنون قتل نتونسته اثر انگشتش تو صحنه رو توضیح بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't know how you're going to explain away that dent you made in your dad's car.
[ترجمه گوگل]نمی‌دانم چطور می‌خواهی آن فرورفتگی را که در ماشین پدرت ایجاد کردی، توضیح بدهی
[ترجمه ترگمان]من نمی دونم تو چه جوری می خوای این dent که تو ماشین پدرت ساختی رو توضیح بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He thought of a reason to explain away his failure.
[ترجمه گوگل]او به دلیلی برای توضیح شکست خود فکر کرد
[ترجمه ترگمان]به دلایلی فکر می کرد که شکست او را توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The senator's spin doctors are working overtime to explain away his recent lawsuit.
[ترجمه گوگل]پزشکان اسپین داکتر سناتور در حال کار اضافی هستند تا شکایت اخیر او را توضیح دهند
[ترجمه ترگمان]دکترها دارن اضافه کاری کار می کنن تا شکایت اخیرش رو توضیح بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One must not explain away false ideas but rebut them.
[ترجمه گوگل]نباید عقاید نادرست را توضیح داد، بلکه آنها را رد کرد
[ترجمه ترگمان]نباید اندیشه های غلط را برای آن ها شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't try to explain away the situation. If you have made mistakes, just admit them.
[ترجمه گوگل]سعی نکنید شرایط را توضیح دهید اگر اشتباهاتی مرتکب شده اید، فقط آنها را بپذیرید
[ترجمه ترگمان]سعی نکن وضعیت رو توضیح بدی, اگه اشتباه کرده باشی فقط اعتراف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She tried to explain away the missing money.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پول گم شده را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد پول گم شده را توضیح بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He tried to explain away the missing money.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد پول گم شده را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد پول گم شده را توضیح بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It attempts to explain away potential theological problems like dinosaurs, carbon dating, and the fossil record in general.
[ترجمه گوگل]این تلاش می‌کند تا مشکلات بالقوه الهیاتی مانند دایناسورها، تاریخ‌گذاری کربن و به طور کلی سابقه فسیلی را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]آن تلاش می کند تا مشکلات بالقوه مربوط به الهیات مانند دایناسورها، dating کربن، و سابقه فسیلی را به طور کلی توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Efficient market theory has spent decades trying to explain away data that show value investing strategies outperforming growth strategies in the stock market.
[ترجمه گوگل]تئوری بازار کارآمد دهه‌ها را صرف توضیح داده‌هایی کرده است که نشان می‌دهند استراتژی‌های سرمایه‌گذاری ارزشی بهتر از استراتژی‌های رشد در بازار سهام عمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]تیوری بازار کارآمد ده ها سال را صرف توضیح داده هایی کرده است که استراتژی های سرمایه گذاری ارزشی را در استراتژی های رشد در بازار سهام نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tried to explain away his lateness, but we did not accept his excuse.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تاخیر خود را توضیح دهد، اما ما عذر او را نپذیرفتیم
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تاخیر خود را برایش توضیح دهد، اما ما بهانه او را قبول نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She managed to explain away my doubts.
[ترجمه گوگل]او موفق شد تردیدهای من را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]اون تونست شک و تردیدهای من رو توضیح بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make clear, elucidate, clarify, justify, excuse

پیشنهاد کاربران

کم اهمیت جلوه دادن. کنار گذاشتن. زدودن
to give the reason for or cause of
to make ( something ) seem less bad by offering excuses

1: to get rid of by or as if by explanation
توجیه کردن، دلیل تراشی کردن
2: to minimize the significance of by or as if by explanation
دست کم گرفتن، کم شمردن
Find an excuse or plausible explanation.

بپرس