experimentation


معنی: ازمایش
معانی دیگر: آروین گری، آزمایش گری، تجربه ی علمی (برابر با: experiment)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act, process, or practice of running tests, trials, or experiments.
مشابه: experiment

- In searching for cures, some early researchers did their experimentation with themselves as test subjects.
[ترجمه گوگل] در جستجوی درمان، برخی از محققان اولیه آزمایش خود را با خود به عنوان افراد آزمایش انجام دادند
[ترجمه ترگمان] در جستجوی درمان، برخی از محققان اولیه آزمایش ها خود را با خودشان به عنوان سوژه تست انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The issue of animal experimentation is an emotive subject.
[ترجمه گوگل]موضوع آزمایش حیوانات موضوعی احساسی است
[ترجمه ترگمان]موضوع آزمایش بر روی حیوانات یک موضوع احساسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is often a period of sexual experimentation during adolescence.
[ترجمه گوگل]اغلب دوره ای از آزمایش های جنسی در دوران نوجوانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اغلب یک دوره از آزمایش ها جنسی در دوران بلوغ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many people object to experimentation on embryos.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به آزمایش روی جنین اعتراض دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به آزمایش روی جنین اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Decentralization and experimentation must be encouraged.
[ترجمه گوگل]تمرکززدایی و آزمایش باید تشویق شود
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی و غیر متمرکز باید تشویق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Animal experimentation is a highly emotive issue.
[ترجمه گوگل]آزمایش بر روی حیوانات یک مسئله بسیار احساسی است
[ترجمه ترگمان]آزمایش حیوان یک موضوع بسیار حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many people object to experimentation on animals.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به آزمایش روی حیوانات اعتراض دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به آزمایش بر روی حیوانات اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nevertheless, live animal experimentation is deeply embedded in the culture of contemporary biomedical science.
[ترجمه گوگل]با این وجود، آزمایش بر روی حیوانات زنده عمیقاً در فرهنگ علم زیست پزشکی معاصر جای گرفته است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، آزمایش بر روی حیوانات زنده عمیقا در فرهنگ علم پزشکی معاصر جاسازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some experimentation with backgrounds is indicated.
[ترجمه گوگل]برخی آزمایشات با پس زمینه نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از آزمایش ها با پیشینه نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have never agreed with animal experimentation.
[ترجمه گوگل]من هرگز با آزمایش حیوانات موافق نبودم
[ترجمه ترگمان]من هرگز با آزمایش بر روی حیوانات موافق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the real laboratory for all such experimentation is within our own body, in the inner areas of mind and soul.
[ترجمه گوگل]اما آزمایشگاه واقعی برای چنین آزمایش‌هایی در بدن خود ما، در نواحی درونی ذهن و روح است
[ترجمه ترگمان]اما آزمایشگاه واقعی برای همه این آزمایش ها در درون بدن ما، در مناطق درونی ذهن و روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Post-mortem Experimentation is wasted unless you stop to analyse what the result of it was.
[ترجمه گوگل]آزمایش پس از مرگ هدر می رود، مگر اینکه توقف کنید تا نتیجه آن را تجزیه و تحلیل کنید
[ترجمه ترگمان]آزمایش پس از مرگ به هدر می رود مگر این که به تجزیه و تحلیل آن چه که نتیجه آن است، دست پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Further experimentation might lead to the identification of other difficulty factors which could be incorporated into criterion statements.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های بیشتر ممکن است منجر به شناسایی سایر عوامل دشواری شود که می‌توانند در گزاره‌های معیار گنجانده شوند
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها بیشتر ممکن است منجر به شناسایی عوامل دشواری دیگر شود که می توان آن ها را در عبارات معیار ادغام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The child develops new means to ends through experimentation rather than through the application of habitual, previously formed schemata.
[ترجمه گوگل]کودک ابزارهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف خود از طریق آزمایش به جای استفاده از طرحواره های همیشگی که قبلاً شکل گرفته است، ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]کودک ابزار جدیدی را برای پایان بخشیدن به تجربه به جای استفاده از کاربرد habitual که قبلا شکل گرفته بود، توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Experimentation with colour and support has become a major preoccupation for him.
[ترجمه گوگل]آزمایش رنگ و حمایت برای او به یک دغدغه اصلی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]آزمایش با رنگ و پشتیبان، تبدیل به یک نگرانی عمده برای او شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Steering organizations that shop around can even promote experimentation and learn from success.
[ترجمه گوگل]سازمان‌های راهبری که در اطراف خرید می‌کنند، حتی می‌توانند آزمایش را ترویج کنند و از موفقیت درس بگیرند
[ترجمه ترگمان]سازمان های راهنما که در اطراف فروشگاه کار می کنند می توانند حتی تجربه را ارتقا دهند و از موفقیت یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایش (اسم)
test, assay, temptation, experiment, shy, trial, testing, tryout, try, exam, examination, experience, examen, experimentation, probation, screening

تخصصی

[عمران و معماری] آزمایش
[فوتبال] آزمایش

انگلیسی به انگلیسی

• testing, trying, experimenting (in order to learn, discover an unknown, or prove a principle or theory)

پیشنهاد کاربران

تجربه آموزی
تجربه اندوزی
آزمایش گری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : experiment
✅️ اسم ( noun ) : experiment / experimentation / experimenter
✅️ صفت ( adjective ) : experimental
✅️ قید ( adverb ) : experimentally
آزمایش گری
در متون روان شناسی، بیشتر در مورد نوجوانان به کار میره که مایل هستند چیزهای جدید ( مثلا مصرف مواد ) یا رفتارهای پرخطر را امتحان کنند.
تجربه گرایی
( توجه داشته باشید که اصطلاح هنر تجربی یا فیلم تجربی غلط است و بهتر است گفته شود ) :
هنر تجربه گرا و فیلم تجربه گرا
( دلیل این امر ساده است؛ زیرا اولین افرادی که مثلا پس از ابداع سینما دست به تولید فیلم زدند در عین حال فیلم تجربی تولید می کردند که باید با کسی که در قرن ۲۱ فیلم تولید می کند فرق داشته باشد
...
[مشاهده متن کامل]

experimentation and gestation
آزمون و خطا

آزمون و خطا
آزمودن
experiment
آزمایش

بپرس