existentialism


معنی: هستیگرایی، مکتب اگزیستانسیالیزم
معانی دیگر: (فلسفه) هستی گرایی، وجود گرایی، مکتب اگزیستانسیالیسم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: existentialistic (adj.), existentialistically (adv.), existentialist (n.)
• : تعریف: a philosophy that emphasizes alienation and anxiety caused by the isolated and unexplainable nature of an individual's experience within an indifferent world, and stresses absolute freedom of choice associated with bearing responsibility for one's acts.

جمله های نمونه

1. Existentialism was really an umbrella term to lump together the works of several philosophers and writers.
[ترجمه گوگل]اگزیستانسیالیسم واقعاً یک اصطلاح چتر برای جمع کردن آثار چندین فیلسوف و نویسنده بود
[ترجمه ترگمان]اگزیستانسیالیسم واقعا یک اصطلاح چتر برای گرد هم آوردن آثار چندین فیلسوف و نویسنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A little epistemology and some existentialism.
[ترجمه گوگل]کمی معرفت شناسی و مقداری اگزیستانسیالیسم
[ترجمه ترگمان]یک معرفت شناسی و برخی اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Similarly the rise of Existentialism in the 1950s made an interest in matters spiritual seem like so much unfashionable hokum.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، ظهور اگزیستانسیالیسم در دهه 1950 باعث شد که علاقه به مسائل معنوی بسیار غیرمعمول به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه ظهور اگزیستانسیالیسم در دهه ۱۹۵۰ توجه به موضوعات معنوی از مد افتاده بسیاری را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Existentialism is an important element in post-war thought.
[ترجمه گوگل]اگزیستانسیالیسم عنصر مهمی در اندیشه پس از جنگ است
[ترجمه ترگمان]اگزیستانسیالیسم عنصر مهمی در تفکر پس از جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In literary theory they emerge as Marxism, phenomenology, existentialism, structuralism, poststructuralism, deconstruction.
[ترجمه گوگل]در تئوری ادبی آنها به عنوان مارکسیسم، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، ساختارشکنی ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]در تیوری ادبی، آن ها به عنوان مارکسیسم، پدیده شناسی، اگزیستانسیالیسم، structuralism، poststructuralism، واسازی ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objectivism thus turns existentialism inside out.
[ترجمه گوگل]بنابراین عینیت گرایی اگزیستانسیالیسم را به درون تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین Objectivism در درون خود اگزیستانسیالیسم پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a dominant sense of existentialism running through your books, beginning as far back as your first novel.
[ترجمه گوگل]حس غالب اگزیستانسیالیسم در کتاب های شما جریان دارد که از اولین رمان شما شروع شده است
[ترجمه ترگمان]یک حس غالب اگزیستانسیالیسم از میان کتاب های شما می گذرد، که تا آنجا که اولین رمان تان است، شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is the starting point for existentialism.
[ترجمه گوگل]این نقطه شروع اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه ترگمان]این نقطه شروع اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Radical subjectivism brings the anguish and forlornness of existentialism to man at the close of dualism.
[ترجمه گوگل]سوبژکتیویسم رادیکال اندوه و کسالت اگزیستانسیالیسم را در پایان دوآلیسم برای انسان به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]subjectivism رادیکال درد و رنج اگزیستانسیالیسم را به انسان در نزدیکی دوگانگی به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So, Dithyramb spirit and Sartre's existentialism get the art emersion in her novels.
[ترجمه گوگل]بنابراین، روح دیتیرامب و اگزیستانسیالیسم سارتر در رمان‌های او ظهور و بروز پیدا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، روح Dithyramb و اگزیستانسیالیسم سارتر، هنر را در رمان خود به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And this philosophy is called existentialism in the western.
[ترجمه گوگل]و این فلسفه را در غرب اگزیستانسیالیسم می نامند
[ترجمه ترگمان]و این فلسفه اگزیستانسیالیسم در غرب نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, existentialism falls into to person's realistic destiny sighing with sadness, becomes the people from the sorrowful self-pity pessimism and misanthropy philosophy.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگزیستانسیالیسم به سرنوشت واقع گرایانه آدمی می افتد که آه غمگین می کند، مردمی می شود از بدبینی غم انگیز و فلسفه انسان دوستی
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اگزیستانسیالیسم به سرنوشت واقع گرایانه فرد در رابطه با غم و اندوه تبدیل می شود و به مردم از بدبینی sorrowful و فلسفه misanthropy تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any discussion of existentialism really has to begin with Jean-Paul Sartre's lament that the word is so loosely applied to so many things that it no longer means anything at all.
[ترجمه گوگل]هر بحثی در مورد اگزیستانسیالیسم واقعاً باید با زاری ژان پل سارتر شروع شود که این کلمه به قدری آزادانه به چیزهای زیادی اطلاق می شود که دیگر اصلاً معنایی ندارد
[ترجمه ترگمان]هر گونه بحث درباره اگزیستانسیالیسم واقعا باید با Jean سارتر شروع شود که واژه به طور آزاد برای بسیاری از چیزهایی که دیگر هیچ معنایی ندارد، کاربرد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His Christian existentialism has continued to be influential.
[ترجمه گوگل]اگزیستانسیالیسم مسیحی او همچنان تأثیرگذار بوده است
[ترجمه ترگمان]اگزیستانسیالیسم مسیحی او همچنان تاثیرگذار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. While these people call their philosophy existentialism, actually they should call it accidentalism.
[ترجمه گوگل]در حالی که این افراد فلسفه خود را اگزیستانسیالیسم می نامند، در واقع باید آن را تصادف گرایی بنامند
[ترجمه ترگمان]در حالی که این افراد فلسفه خود را اگزیستانسیالیسم می نامند، در واقع آن ها باید آن را accidentalism بنامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هستی گرایی (اسم)
existentialism

مکتب اگزیستانسیالیزم (اسم)
existentialism

انگلیسی به انگلیسی

• 20th-century philosophical movement stressing the subjective aspect of human existence and man's responsibility for it
existentialism is a philosophical belief which stresses the importance of human experience and says that everyone is responsible for the results of their own actions.

پیشنهاد کاربران

Eksestenshuhlezm
اِکسِس تِن ش لِزم
noun
a philosophical theory or approach which emphasizes the existence of the individual person as a free and responsible agent determining their own development through acts of the will.
اصالت وجود

بپرس