exceeding


معنی: زیاده روی، سبقت و پیشی، مفرط، زیادتی، فاضل
معانی دیگر: بسیار، بیش از حد، بی اندازه، خیلی زیاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: very great in degree or quantity; extraordinary.

جمله های نمونه

1. Motorists can be fined on the spot for exceeding speed limits.
[ترجمه گوگل]رانندگان می توانند در محل به دلیل تخطی از سرعت مجاز جریمه شوند
[ترجمه ترگمان]رانندگان را می توان در محل جریمه نقدی جریمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The police stopped him for exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]پلیس او را به دلیل تخطی از سرعت مجاز متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس او را به خاطر تجاوز بیش از حد سرعت متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are substantial fines for exceeding permitted levels of noise pollution.
[ترجمه گوگل]جریمه های قابل توجهی برای بیش از حد مجاز آلودگی صوتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]جرایم قابل توجهی برای بیش از حد مجاز آلودگی صوتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was found guilty on three charges of exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]او به سه اتهام تجاوز از سرعت مجاز مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او در سه اتهام تجاوز بیش از حد سرعت مجرم شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He accepts he was exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]او می پذیرد که از سرعت مجاز تجاوز کرده است
[ترجمه ترگمان]او قبول می کند که او بیش از حد مجاز تجاوز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was prosecuted for exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تخطی از سرعت مجاز تحت تعقیب قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تجاوز بیش از حد سرعت تحت پی گرد قانونی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was exceeding the speed limit .
[ترجمه گوگل]او از سرعت مجاز تجاوز می کرد
[ترجمه ترگمان]او از حد سرعت تجاوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was had up for exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]او به خاطر تجاوز از سرعت مجاز محکوم شده بود
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد شتاب زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many countries are still exceeding their quotas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورها همچنان از سهمیه خود فراتر می روند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورها هنوز از سهمیه خود فراتر رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was fined for exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تجاوز از سرعت مجاز جریمه شد
[ترجمه ترگمان]او بخاطر تجاوز بیش از حد مجاز جریمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An additional charge is made on baggage exceeding the weight allowance.
[ترجمه گوگل]هزینه اضافی برای چمدان هایی که بیش از حد مجاز وزن هستند، دریافت می شود
[ترجمه ترگمان]بار اضافی بر روی چمدان که بیش از حد مجاز وزن است انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The constable must not be exceeding his authority, such as detaining a person without a power of arrest.
[ترجمه گوگل]پاسبان نباید از اختیارات خود تجاوز کند، مانند بازداشت شخصی بدون قدرت دستگیری
[ترجمه ترگمان]این پاسبان نباید بیش از حد از اختیارات خود تجاوز کند، مانند بازداشت یک فرد بدون قدرت دستگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The local police frequently arrested students for exceeding the speed limit or other minor infractions of the law.
[ترجمه گوگل]پلیس محلی اغلب دانش آموزان را به دلیل تجاوز از سرعت مجاز یا سایر تخلفات جزئی از قانون دستگیر می کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس محلی مکررا دانشجویان را به خاطر تجاوز بیش از حد مجاز یا سایر تخلفات جزئی در قانون دستگیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I may be guilty of exceeding the speed limit.
[ترجمه گوگل]من ممکن است به خاطر تجاوز از سرعت مجاز مقصر باشم
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خاطر تجاوز بیش از حد مجاز مقصر باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیاده روی (اسم)
exceeding, self-indulgence, indulgence, extravagance, surfeit, immoderation, intemperance, ultraism

سبقت و پیشی (اسم)
exceeding

مفرط (صفت)
exceeding, redundant, excessive, exorbitant, extreme, inordinate

زیادتی (صفت)
exceeding

فاضل (صفت)
accomplished, learned, scholarly, lettered, exceeding, redundant, separative

تخصصی

[ریاضیات] بزرگتر، بیش از

انگلیسی به انگلیسی

• going beyond, overstepping, passing; surpassing, outdoing, excelling

پیشنهاد کاربران

He accepted the apology with exceeding graciousness
اون عذرخوهی اش را با لطف ( بزرگواری ) بیش از حد پذیرفت
زیاده روی
پیشی گرفتن
بیش از حد
تجاوز
( رسمی ) بیشتر از

بپرس