excavation

/ˌɛkskəˈveɪʃən//ˌɛkskəˈveɪʃən/

معنی: کاوش، حفاری، نبش، خاک برداری
معانی دیگر: کندن، کنند، کندوکاو، فراکاوی، کافش، گودبرداری، حفر، (حفره ی ایجاد شده در اثر کنده کاری) گودال، کندگاه، کاوگاه، گودی، جای خاکبرداری شده، محل حفاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of digging out.
مشابه: dig

(2) تعریف: an opening or cavity made by digging.
مشابه: cavity, dig, hole, pit

جمله های نمونه

1. the excavation of these ancient buildings will take several years
از زیر خاک درآوردن این خرابه های باستانی سال ها طول خواهد کشید.

2. More discoveries were made as the excavation proceeded.
[ترجمه گوگل]با ادامه حفاری، اکتشافات بیشتری انجام شد
[ترجمه ترگمان]پس از ادامه حفاری، کشفیات بیشتری صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The excavation of the buried city took a long time.
[ترجمه گوگل]حفاری شهر مدفون بسیار طول کشید
[ترجمه ترگمان]حفاری شهر دفن شده مدت زمان زیادی طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Excavation of the site will begin tomorrow.
[ترجمه زهرا] حفاری این مکان فردا آغاز خواهد شد
|
[ترجمه Sahar] حفاری در این مکان از فردا دوباره اغاز خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]عملیات کاوش از فردا آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]حفاری در سایت فردا آغاز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Excavation on the site is likely to continue for several years.
[ترجمه گوگل]حفاری در این سایت احتمالا برای چندین سال ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]خاکبرداری در سایت به احتمال زیاد به چند سال ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The excavation of a village may reveal a number of small buildings clustered around one much larger building.
[ترجمه گوگل]حفاری یک روستا ممکن است تعدادی ساختمان کوچک را نشان دهد که در اطراف یک ساختمان بسیار بزرگتر جمع شده اند
[ترجمه ترگمان]حفاری یک روستا ممکن است تعدادی از ساختمان های کوچک را در اطراف یک ساختمان بزرگ تر نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A museum allows visitors to watch an ongoing excavation by paleontologists.
[ترجمه گوگل]یک موزه به بازدیدکنندگان اجازه می دهد تا حفاری های در حال انجام دیرینه شناسان را تماشا کنند
[ترجمه ترگمان]موزه به بازدیدکنندگان این اجازه را می دهد تا یک حفاری در حال انجام توسط paleontologists را تماشا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another major limiting factor in excavation is the subjective nature of the excavation process.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عوامل محدود کننده اصلی در حفاری، ماهیت ذهنی فرآیند حفاری است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از عوامل محدود کننده در حفاری، ماهیت ذهنی فرآیند حفاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The excavation laid bare the streets of the ancient city.
[ترجمه گوگل]حفاری خیابان های شهر باستانی را برهنه کرد
[ترجمه ترگمان]این گودال، خیابان های شهر باستانی را عریان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In that excavation, however, the water was not drained from the cofferdam.
[ترجمه گوگل]با این حال، در آن حفاری، آب از سد خزانه تخلیه نشد
[ترجمه ترگمان]با این حال در این حفاری، آب از the زه کشی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Omsk alone required the excavation of 130,000 cubic metres of earth.
[ترجمه گوگل]اومسک به تنهایی نیاز به حفاری 130000 متر مکعب زمین داشت
[ترجمه ترگمان]تنها اومسک لازم است تا ۱۳۰۰۰۰ متر مکعب از زمین را حفاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Since excavation involves destruction of much of the evidence, it is an unrepeatable exercise.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که حفاری شامل از بین بردن بسیاری از شواهد است، تمرینی تکرار نشدنی است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که حفاری شامل نابودی بسیاری از شواهد است، این یک تمرین غیرقابل تکرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Witnesses at the inquest describe the excavation as being carried out in benches 5 feet high.
[ترجمه گوگل]شاهدان در تحقیق حفاری را در نیمکت هایی به ارتفاع 5 فوت توصیف می کنند
[ترجمه ترگمان]شاهدان در جریان تحقیق این حفاری را در ارتفاع ۵ فوت انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pompeii remains the most complete urban excavation ever undertaken.
[ترجمه گوگل]پمپئی کاملترین حفاری شهری است که تاکنون انجام شده است
[ترجمه ترگمان]پومپئی the حفاری شهری است که تا به حال انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاوش (اسم)
analysis, search, probing, probe, excavation, research, rummage, penetration, dig, ferret

حفاری (اسم)
excavation, dig, diggings

نبش (اسم)
edge, excavation, digging

خاک برداری (اسم)
excavation, diggings

تخصصی

[حسابداری] خاکبرداری
[عمران و معماری] خاکبرداری - گودبرداری - پی کنی - گود - حفاری
[مهندسی گاز] کاوش، حفاری
[زمین شناسی] خاکبرداری، حفاری
[معدن] حفاری معدنی (حفر چاه و تونل)
[پلیمر] حفاری، خاک برداری
[آب و خاک] محل گودبرداری

انگلیسی به انگلیسی

• act of hollowing out, act of digging out; act of unearthing, act of laying bare; dig, excavation site (i.e. archeological dig)

پیشنهاد کاربران

گودبردارش
Godbardāresh
گود برداری ( ساختمانی )
🟡 واژه ی برنهاده: گودبردارش ⚫
به خط لاتین: Godbardāresh
⚫ ساختار:� گودبرداشتن � ( excavate ) و � ِش � ( ion )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : excavate
اسم ( noun ) : excavation / excavator
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
excavation ( حمل ونقل درون شهری ـ جاده ای )
واژه مصوب: خاک برداری
تعریف: برداشت خاک پس از برداشتن لایۀ نباتی تا عمق پیش بینی شده در طرح برای رسیدن به تراز احداث راه
نبش قبر یا کاوش در گذشته کردن
کاوش، حفاری
زمین کَنی
خاکبرداری

بپرس