exactitude


معنی: کمال، دقت، صحت، درستی
معانی دیگر: راستینی، راستینگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being exact; precision.
مشابه: accuracy, precision, rectitude

جمله های نمونه

1. a man of thorough exactitude
مردی با دقت موشکافانه

2. This eighteenth-century fascination with funerary exactitude was not limited to the distaff side of society.
[ترجمه گوگل]این شیفتگی قرن هجدهم به دقت مراسم تشییع جنازه محدود به جنبه های ناسازگار جامعه نبود
[ترجمه ترگمان]این شیفتگی قرن هجدهم با دقتی بی پایان به جنبه distaff جامعه محدود نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He spoke with pompous exactitude.
[ترجمه گوگل]او با دقت و ظرافت سخن می گفت
[ترجمه ترگمان]با دقتی پرشکوه صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The exactitude of this association gave the outpost a familiarity and calmed her even more.
[ترجمه گوگل]دقیق بودن این ارتباط باعث آشنایی پاسگاه شد و او را بیشتر آرام کرد
[ترجمه ترگمان]صحت این ارتباط، این پاسگاه را به خوبی آشنا کرد و حتی بیشتر او را آرام ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hues may be defined with considerable exactitude and the composition often may be brought down to simple formulas.
[ترجمه گوگل]رنگ ها ممکن است با دقت قابل توجهی تعریف شوند و ترکیب اغلب ممکن است به فرمول های ساده کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]رنگ ها ممکن است با دقت قابل توجهی تعریف شوند و ترکیب بندی اغلب ممکن است به فرمول های ساده آورده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The exactitude and measure of structural engineering has been indispensable for the development of my work.
[ترجمه گوگل]دقت و اندازه گیری مهندسی سازه برای توسعه کار من ضروری است
[ترجمه ترگمان]کمال صحت و اندازه گیری مهندسی سازه برای توسعه کار من ضروری بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Success the team which belong to the target exactitude and unyielding.
[ترجمه گوگل]موفقیت تیمی که به هدف دقیق و تسلیم ناپذیر تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]موفقیت تیمی که به دقتی که به هدف تعلق دارد تعلق دارد و سرکش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The exactitude applies law in the arbitrament, is the key which insures to arbitrate quality.
[ترجمه گوگل]دقت اعمال قانون در داوری، کلیدی است که کیفیت داوری را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]در قانون in نیز صحت و درستی اعمال می شود که به کیفیت arbitrate اطمینان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So, how assessing of exactitude the proof become the core which discusses again to take up.
[ترجمه گوگل]بنابراین، چگونه ارزیابی دقیق اثبات به هسته ای تبدیل می شود که دوباره مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، چگونگی ارزیابی صحت این مدرک، هسته ایست که دوباره بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The company mainly produces high exactitude castings and mechanical processing dealing in automobile, internal combustion engine, engineering machine, freeze compressor, sartorius .
[ترجمه گوگل]این شرکت عمدتاً قطعات ریخته گری با دقت بالا و پردازش مکانیکی در خودرو، موتور احتراق داخلی، ماشین مهندسی، کمپرسور انجماد، sartorius تولید می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت عمدتا از طریق قالب های castings و پردازش مکانیکی که در خودرو، موتور احتراق داخلی، ماشین مهندسی، کمپرسور ثابت و sartorius کار می کند، تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A considered shear deformation affect, exactitude multi - segment bar stiffness matrix was deduced by structural mechanics principle.
[ترجمه گوگل]تأثیر تغییر شکل برشی در نظر گرفته شده، ماتریس سفتی میله‌ای چند بخش با استفاده از اصل مکانیک سازه استنباط شد
[ترجمه ترگمان]یک ماتریس سفتی میله ای که در نظر گرفته می شود، به وسیله اصل مکانیک ساختاری استنتاج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Standard pathology technique and production quality would affect exactitude of pathological diagnosis.
[ترجمه گوگل]تکنیک استاندارد پاتولوژی و کیفیت تولید بر دقت تشخیص پاتولوژیک تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]روش آسیب شناسی استاندارد و کیفیت تولید بر صحت تشخیص بیماری شناسی اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Exactitude section pattern should be input to improve calculation accuracy.
[ترجمه گوگل]الگوی بخش دقیق باید ورودی باشد تا دقت محاسبات بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]الگوی بخش exactitude باید برای بهبود دقت محاسبه، ورودی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The exactitude definition of the Customer Relationship Management is very important.
[ترجمه گوگل]تعریف دقیق مدیریت ارتباط با مشتری بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]تعریف درستی از مدیریت ارتباط با مشتری بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The manufacture precision of super exactitude NC lathe depends on not only the operation rate of NC deviceand joined precision, but also the error of track and point location about servo system.
[ترجمه گوگل]دقت ساخت تراش NC با دقت فوق العاده نه تنها به سرعت عملکرد دستگاه NC و دقت اتصال بستگی دارد، بلکه به خطای مسیر و مکان نقطه در مورد سیستم سروو نیز بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]میزان دقیق of super NC نه تنها بستگی به میزان عملکرد of NC دارد، بلکه به خطای موقعیت و مکان نقطه در سیستم فرمان یار بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمال (اسم)
prime, amplitude, accomplishment, perfection, integrity, maturity, completeness, sophistication, exactitude, period, complementarity, plenitude, plentitude

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

صحت (اسم)
accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

درستی (اسم)
integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being exact, careful attention to detail
exactitude is the quality of being very accurate and careful.

پیشنهاد کاربران

بپرس