everywhere

/ˈev.riːˌwer//ˈevriweə/

معنی: در هر قسمت، در همه جا، در سراسر، در هرجا
معانی دیگر: همه جا، به همه جا، هرجا، گله به گله

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in every place; in all places.
متضاد: nowhere
مشابه: right and left

- I looked everywhere for the keys.
[ترجمه Paniz] من همه جا را برای کلیدها گشتم
|
[ترجمه سما] من همه جا هستم
|
[ترجمه Ali] من همه جا دنبال کلید ها گشتم
|
[ترجمه گوگل] همه جا را دنبال کلیدها گشتم
[ترجمه ترگمان] همه جا دنبال کلیدها گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. everywhere he looked, he saw smiling faces
به هرجا نگاه کرد چهره های خندان دید.

2. everywhere he went, they rejected him
هر جا رفت او را رد کردند.

3. everywhere she went, lovers haunted that beautiful woman
عشاق دور آن زن زیبا را هر کجا که می رفت می گرفتند.

4. he went everywhere
همه جا رفت.

5. i hunted everywhere for the book
در به در دنبال کتاب گشتم.

6. i searched everywhere for my watch
همه جا دنبال ساعتم گشتم.

7. contributions poured in from everywhere
مبالغ اهدایی از هر طرف سرازیر شد (واصل شد).

8. evil report followed her everywhere she went
هر کجا که می رفت بدنامی او را تعقیب می کرد.

9. reporters followed him hungrily everywhere
خبرنگاران با ولع او را همه جا دنبال می کردند.

10. the show carried audiences everywhere
نمایش همه جا حضار را خشنود کرد.

11. the house of love is everywhere whether it be a mosque or a synagogue
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

12. the new ambassador was regaled everywhere
سفیر جدید را همه جا با جشن و ضیافت پذیرفتند.

13. the place for love is everywhere . . .
همه جا خانه ی عشق است . . .

14. the police followed the spy everywhere
پلیس همه جا در تعقیب آن جاسوس بود.

15. injustice anywhere is a threat to democracy everywhere
بیدادگری در هر جا تهدیدی به مردم سالاری در همه جاست.

16. the immigrant population is on the rise everywhere
در همه جا جمعیت مهاجران رو به افزایش است.

17. the young artist made quite an impression on audiences everywhere
هنرمند جوان در همه جا حاضران را سخت تحت تاءثیر قرار داد.

18. two detectives were assigned to shadow the russian spy everywhere
دو کارآگاه مامور شدند که جاسوس روسی را در همه جا تعقیب کنند.

19. He's my alter ego we go everywhere together.
[ترجمه گوگل]او شخصیت جایگزین من است که همه جا با هم می رویم
[ترجمه ترگمان]اون ضمیر alter منه که همه جا با هم میریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We have looked everywhere for you.
[ترجمه گوگل]ما همه جا را برای شما جستجو کرده ایم
[ترجمه ترگمان] همه جا رو دنبالت گشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I searched everywhere for the book.
[ترجمه گوگل]همه جا را برای کتاب جستجو کردم
[ترجمه ترگمان] من همه جا رو دنبال کتاب گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Critics everywhere have eulogised her new novel.
[ترجمه گوگل]منتقدان در همه جا از رمان جدید او تمجید کرده اند
[ترجمه ترگمان]منتقدان همه جا رمان جدید او را منتشر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Advertisementshave been posted up everywhere announcing the new show.
[ترجمه گوگل]تبلیغات در همه جا پست شده و نمایش جدید را اعلام می کند
[ترجمه ترگمان]Advertisementshave همه جا را خبر داده بودند که نمایش جدید را اعلام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Money recommends a man everywhere.
[ترجمه گوگل]پول همه جا مرد را توصیه می کند
[ترجمه ترگمان]پول آدم را همه جا توصیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. God could not be everywhere and therefore he made mothers.
[ترجمه گوگل]خدا نمی تواند همه جا باشد و به همین دلیل او را مادر ساخته است
[ترجمه ترگمان]خداوند قادر نبود همه جا باشد و از این رو مادر را ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The bag split, and sugar spilled everywhere.
[ترجمه گوگل]کیسه شکافت و شکر همه جا ریخت
[ترجمه ترگمان]کیسه از هم پاشید و شکر همه جا پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Rubbish was piled everywhere - it was disgusting.
[ترجمه گوگل]زباله در همه جا انباشته شده بود - منزجر کننده بود
[ترجمه ترگمان]همه جا پر شده بود - به هم ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در هر قسمت (قید)
all over, everywhere

در همه جا (قید)
everywhere

در سراسر (قید)
everywhere

در هرجا (قید)
everywhere

تخصصی

[ریاضیات] همیشه، همواره، همه جا

انگلیسی به انگلیسی

• in every place, in every location
you use everywhere to refer to a whole area or to all the places in a particular area.
you also use everywhere to refer to all the places that someone goes to.

پیشنهاد کاربران

همه جا
مثال: There were people everywhere.
همه جا افرادی بودند.
the whole wide world
در هر نقطه
در هرجا

درهرصورت

هر کجا
همه جا
درهمه جا

بپرس