eventuate

/ɪˈventʃueɪt//ɪˈventʃueɪt/

معنی: در امدن، منتج شدن، نتیجه دادن
معانی دیگر: (امریکا - معمولا با: in) رویدادن (در آخر کار)، انجامیدن، منتهی شدن به، منجر شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: eventuates, eventuating, eventuated
مشتقات: eventuation (n.)
• : تعریف: to be the final result; turn out.

- Hard work eventuated in success for us.
[ترجمه علی عامری] کار سخت برای ما منجر به موفقیت شد
|
[ترجمه شان] سخت کوشی، منجر به موفقیت ما شد.
|
[ترجمه گوگل] کار سخت برای ما به موفقیت منجر شد
[ترجمه ترگمان] سخت کوشی در موفقیت برای ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The discussion eventuated in a compromise.
[ترجمه شان] مباحثات منجر به سازش ( مصالحه ) شد.
|
[ترجمه گوگل]بحث به مصالحه ختم شد
[ترجمه ترگمان]بحث بر سر سازش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A rapid rise in price soon eventuated in mass unemployment.
[ترجمه گوگل]افزایش سریع قیمت به زودی منجر به بیکاری گسترده شد
[ترجمه ترگمان]افزایش سریع قیمت به زودی منجر به بیکاری انبوه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Famine eventuated from the crop failure.
[ترجمه گوگل]قحطی ناشی از شکست محصول بود
[ترجمه ترگمان]قحطی ناشی از شکست محصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our business eventuated in a failure.
[ترجمه گوگل]کسب و کار ما در نهایت با شکست مواجه شد
[ترجمه ترگمان]کار ما به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For some unknown reason, this plan did not eventuate in a critical edition.
[ترجمه گوگل]به دلایلی نامعلوم، این طرح در یک نسخه انتقادی قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]برای برخی دلایل نامعلوم، این برنامه در یک ویرایش انتقادی مورد استفاده قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. War eventuated from the dispute.
[ترجمه گوگل]جنگ ناشی از اختلاف بود
[ترجمه ترگمان]جنگ از جنگ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That most things which take place in your thoughts never eventuate.
[ترجمه گوگل]این که بیشتر چیزهایی که در افکار شما اتفاق می‌افتند، هرگز رخ نمی‌دهند
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که در افکارت جای می گیرد هرگز منجر به eventuate نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The four rings of the Audi badge symbolise the brands Audi, DKW, Horch and Wanderer, which were combined under the umbrella of Auto Union in 1932 and eventuate into Audi AG in 198
[ترجمه گوگل]چهار حلقه نشان آئودی نماد برندهای Audi، DKW، Horch و Wanderer است که در سال 1932 زیر چتر Auto Union ترکیب شدند و در سال 198 به Audi AG تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]چهار حلقه از نشان Audi، the، DKW، Horch و سرگردان بود که زیر چتر اتحادیه اتومبیل در سال ۱۹۳۲ و eventuate به Audi AG در ۱۹۸ ترکیب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, because currency stability and financial reconstruction were considered of greater urgency this did not eventuate.
[ترجمه گوگل]با این حال، از آنجا که ثبات ارز و بازسازی مالی فوریت بیشتری در نظر گرفته شد، این امر محقق نشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، به این دلیل که ثبات ارزی و بازسازی مالی با فوریت بیشتری در نظر گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through the cultivation of this habit of mind there will eventuate a steadiness of spiritual perception.
[ترجمه گوگل]از طریق پرورش این عادت ذهن، در نهایت ادراک معنوی پایدار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با پرورش این عادت ذهن، ثبات ادراک معنوی به وجود خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Aron preferred demonizing fellow intellectuals as alarmists than conceding that the Cold War might eventuate in a nuclear holocaust.
[ترجمه گوگل]آرون ترجیح داد روشنفکران دیگر را به عنوان هشداردهنده شیطان جلوه دهد تا اینکه بپذیرد که جنگ سرد ممکن است به هولوکاست هسته ای منجر شود
[ترجمه ترگمان]آرون demonizing از intellectuals را به عنوان alarmists ترجیح می داد تا اینکه تصدیق کند که جنگ سرد ممکن است در یک هولوکاست هسته ای دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در امدن (فعل)
measure, prove, enter, erupt, burgeon, eventuate

منتج شدن (فعل)
end, result, ensue, eventuate

نتیجه دادن (فعل)
result, eventuate

انگلیسی به انگلیسی

• occur, come about; result

پیشنهاد کاربران

A chain of events could occur that will eventuate in a person getting killed
زنجیره ای از حوادث میتون درنهایت منجر به مرگ شخصی بشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : eventuate
اسم ( noun ) : eventuality
صفت ( adjective ) : eventual
قید ( adverb ) : eventually
منجر شدن، منتهی شدن
Circumstances that eventuate in crime.
شرایطی که منجر به وقوع جرم میشوند.

بپرس