erode

/ɪˈroʊd//ɪˈrəʊd/

معنی: ساییدن، فاسد کردن، خوردن، ساییده شدن، فرساییدن
معانی دیگر: (فلز و غیره را) خوردن، خورده شدن، فرسودن، (در اثر باران و غیره) فرسایش ایجاد کردن، کندوساب کردن، شستن و بردن (خاک)، از بین رفتن، خراب شدن، تباه شدن یا کردن، تحلیل بردن یا رفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: erodes, eroding, eroded
(1) تعریف: to slowly wear away, eat into, or destroy by the action of friction, or as if by friction.
مترادف: abrade, wear away
مشابه: chafe, corrode, eat, fret, gnaw, scour, shrivel, wash, wear

- Wind erodes the unprotected topsoil.
[ترجمه میلاد سهرابی فر کارشناس آموزش زبان] باد قسمت رویی و بدون محافظ خاک را فرسایش میکند
|
[ترجمه گوگل] باد باعث فرسایش خاک سطحی محافظت نشده می شود
[ترجمه ترگمان] باد به خاک سطحی بی محافظ می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The river eroded the limestone and created a gorge.
[ترجمه گوگل] رودخانه سنگ آهک را فرسایش داد و دره ای ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] این رودخانه سنگ آهک را فرسایش داد و یک تنگه درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Peer pressure eroded her resistance.
[ترجمه گوگل] فشار همسالان مقاومت او را از بین برد
[ترجمه ترگمان] فشار همسالان باعث از بین رفتن مقاومت او شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to form (a geological feature) by wearing away, esp. by the action of water, ice, or wind.
مترادف: wear
مشابه: abrade, fret, scour, wash

- The river eroded a deep channel for itself over the years.
[ترجمه گوگل] رودخانه در طول سال ها کانالی عمیق را برای خود فرسایش داد
[ترجمه ترگمان] این رودخانه طی سال ها یک کانال عمیق برای خودش از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become worn away or eaten into.
مترادف: wear away
مشابه: corrode, fret, perish, rot, wash, wash away, wear

- Where topsoil erodes, deserts sometimes form.
[ترجمه گوگل] جایی که خاک سطحی فرسایش می یابد، گاهی اوقات بیابان ها تشکیل می شوند
[ترجمه ترگمان] جایی که خاک سطحی و صحراها بعضی وقت ها شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The pressure towards uniformity constantly threatens to erode local traditions.
[ترجمه گوگل]فشار به سوی یکنواختی دائماً سنت های محلی را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]فشار نسبت به یکنواختی به طور مداوم باعث تضعیف سنت های محلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The value of the dollar began to erode rapidly just around this time.
[ترجمه گوگل]در همین زمان ارزش دلار به سرعت شروع به کاهش کرد
[ترجمه ترگمان]ارزش دلار در این زمان به سرعت فرسوده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They say that it could erode existing arms control agreements and lead to a new arms race.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که این می تواند توافقنامه های کنترل تسلیحات موجود را از بین ببرد و به یک مسابقه تسلیحاتی جدید منجر شود
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که این کشور می تواند توافقات کنترل سلاح موجود را از بین ببرد و منجر به یک مسابقه تسلیحاتی جدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A strong president would further erode the power of the Congress.
[ترجمه گوگل]یک رئیس جمهور قوی قدرت کنگره را بیشتر از بین می برد
[ترجمه ترگمان]یک رئیس جمهور قوی قدرت کنگره را تضعیف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several forces have combined to erode Congress' determination to slash foreign affairs spending.
[ترجمه گوگل]چندین نیرو با هم ترکیب شده اند تا عزم کنگره برای کاهش هزینه های امور خارجی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]نیروهای چندی با تضعیف عزم کنگره برای کاهش هزینه های امور خارجه ترکیب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The highlights films erode appreciation for the various beauties of the game, some of which are small and patient.
[ترجمه گوگل]فیلم های برجسته قدردانی از زیبایی های مختلف بازی را که برخی از آنها کوچک و صبور هستند، از بین می برد
[ترجمه ترگمان]فیلم های هایلایت ها باعث از بین رفتن قدردانی برای زیبایی های مختلف این بازی می شود، که برخی از آن ها کوچک و صبور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the river is not controlled, it will erode its banks as well as the surrounding farm land.
[ترجمه گوگل]اگر رودخانه کنترل نشود، سواحل آن و همچنین زمین های کشاورزی اطراف را فرسایش می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر رودخانه کنترل نشود، باعث از بین رفتن بانک های آن و زمین های اطراف آن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sudden movements in exchange and interest rates can erode profit margins, strain your cashflow and shrink overall profits.
[ترجمه گوگل]تغییرات ناگهانی در نرخ ارز و بهره می تواند حاشیه سود را کاهش دهد، جریان نقدی شما را تحت فشار قرار دهد و سود کلی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]جنبش های ناگهانی در نرخ ارز و نرخ سود می تواند سود ناخالص را از بین ببرد، cashflow را فشار داده و سود کلی خود را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then, as in any strike, solidarity tends to erode as time goes by.
[ترجمه شمیم محسن زاده] سپس، مانند هر اعتصابی، با گذشت زمان همبستگی از بین میرود.
|
[ترجمه گوگل]سپس، مانند هر اعتصابی، همبستگی با گذشت زمان از بین می رود
[ترجمه ترگمان]سپس، همانطور که در هر ضربه، همبستگی با گذشت زمان از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wind and spring floods erode soils, exposing underlying layers and premiering new compositions of humus and minerals on the surface.
[ترجمه گوگل]باد و سیل های بهاری خاک ها را فرسایش می دهند، لایه های زیرین را در معرض دید قرار می دهند و ترکیبات جدیدی از هوموس و مواد معدنی را روی سطح نمایان می کنند
[ترجمه ترگمان]سیلاب های بهاری و بهاره خاک را از بین می برد، لایه های زیرین و ترکیبات جدید of و مواد معدنی را بر روی سطح قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such ideological conflicts overlap traditional party lines and erode traditional party loyalties.
[ترجمه گوگل]چنین تضادهای ایدئولوژیکی با خطوط سنتی حزب همپوشانی دارد و وفاداری سنتی حزب را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]چنین درگیری های ایدئولوژیکی خطوط سنتی حزب را همپوشانی و وفاداری حزبی قدیمی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Myth No. 5: Individual accounts will erode political support for social insurance.
[ترجمه گوگل]افسانه شماره 5: حساب های فردی حمایت سیاسی از بیمه اجتماعی را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]افسانه شماره ۵: حساب های فردی حمایت سیاسی برای بیمه اجتماعی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The net effect of comet impacts is to erode the Moon, not add mass.
[ترجمه گوگل]اثر خالص برخوردهای دنباله دار، فرسایش ماه است، نه افزودن جرم
[ترجمه ترگمان]تاثیر خالص تاثیرات ستاره دنباله دار، از بین بردن ماه است، نه افزودن جرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Will a rush of aspiring new producers erode that attractive margin?
[ترجمه گوگل]آیا هجوم تولیدکنندگان مشتاق جدید این حاشیه جذاب را از بین خواهد برد؟
[ترجمه ترگمان]آیا اشتیاق تولید کنندگان جدید مشتاق از بین می رود که این حاشیه جذاب را از بین می برد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساییدن (فعل)
grind, abrade, rub, gnaw, pulverize, wear away, scuff, chafe, fray, grate, file, levigate, corrade, erode, pound, rub out, triturate, wear up

فاسد کردن (فعل)
ruin, addle, corrupt, rot, spoil, bastardize, canker, debauch, deprave, taint, vitiate, erode

خوردن (فعل)
fit, gnaw, feed, strike, hit, match, eat, grub, drink, corrode, hurtle, devour, erode, take a meal

ساییده شدن (فعل)
rub, fret, erode

فرساییدن (فعل)
erode

تخصصی

[زمین شناسی] فرسودن الف) فرسودن یا سایش زمین، مثلاً بوسیله عمل رودها، امواج، باد یا یخچال ها. ب) تولید یا تعدیل یک عارضه بوسیله سایش یا فرسودن زمین.

انگلیسی به انگلیسی

• wear away, grind down, corrode; slowly consume, eat away
if something such as someone's authority or their rights are eroded or someone erodes them, these authorities or rights are gradually destroyed or removed.
if rock or soil erodes or if water erodes it, it is gradually destroyed or removed.

پیشنهاد کاربران

erode ( v ) ( ɪˈroʊd ) =to gradually destroy the surface of sth through the action of wind, rain, etc. , e. g. The cliff face has been steadily eroded by the ocean. erosion ( n ) ( ɪˈroʊʒn )
erode
to slowly reduce or destroy something
به آرامی چیزی را کاهش دادن یا از بین بردن
His behaviour over the last few months has eroded my confidence in his judgment.
“The Israeli government’s decision to cut off food, water and electricity to a captive civilian population ( in Gaza ) threatens not only to worsen a growing humanitarian crisis – it could further harden Palestinian attitudes for generations, erode global support for Israel, play into the hands of Israel’s enemies, and undermine long - term efforts to achieve peace and stability in the region, ” said Obama.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/erode?q=erode
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : erode
✅️ اسم ( noun ) : erosion
✅️ صفت ( adjective ) : erosive
✅️ قید ( adverb ) : _
کمرنگ کردن
پایه های . . . را سست کردن
به مرور از بین بردن
دچار فرسایش شدن
کم کردن، پایین آوردن، کاستن
مضمحل ساختن، کمرنگ کردن، کم اثر ساختن
فرسوده کردن یا شدن
معنی دیگر :به تردیج اهمیت یا ارزش چیزی را کاهش دادن
مثلا :the value of the dollar began to erode rapidly
زدوده شدن
تضعیف کردن
ساییده شدن - فاسد شدن - خراب شدن
کاهش تدریجی
به آرامی چیزی را کاهش دادن یا تخریب کردن
to slowly reduce or destroy something
فرسایش

ناهمواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس