eradicate

/ɪˈrædəˌket//ɪˈrædɪkeɪt/

معنی: از بین بردن، ریشه کن کردن
معانی دیگر: از ریشه درآوردن، (مجازی) نابود کردن، ازریشه کندن، ازبی  کندن، ازبی  براوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: eradicates, eradicating, eradicated
مشتقات: eradicable (adj.), eradicative (adj.), eradicably (adv.), eradication (n.), eradicator (n.)
(1) تعریف: to completely destroy; annihilate; obliterate.
مترادف: annihilate, blot out, demolish, destroy, expunge, exterminate, extirpate, obliterate, wipe out
مشابه: abolish, banish, crush, efface, eliminate, end, extinguish, kill, quash, stamp out

- Imported apples eradicated the local apple industry.
[ترجمه گوگل] سیب های وارداتی صنعت سیب محلی را ریشه کن کردند
[ترجمه ترگمان] سیب های وارداتی صنعت سیب محلی را ریشه کن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pull up (a plant or the like) with the roots; uproot.
مترادف: deracinate, grub, uproot
مشابه: pull up, weed out

جمله های نمونه

1. it is difficult to eradicate endemics
ریشه کنی بیماری بوم گیر دشوار است.

2. it is hard to eradicate some weeds
ریشه کن کردن برخی از علف های هرزه مشکل است.

3. they have tried to eradicate illiteracy
آنان کوشیده اند بیسوادی را ریشه کن کنند.

4. They are already battling to eradicate illnesses such as malaria and tetanus.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر برای ریشه کن کردن بیماری هایی مانند مالاریا و کزاز مبارزه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال حاضر در حال مبارزه برای ریشه کنی بیماری هایی مانند مالاریا و کزاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can eradicate this disease from the world.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم این بیماری را از جهان ریشه کن کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم این بیماری را از جهان ریشه کن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These insects are very difficult to eradicate.
[ترجمه گوگل]از بین بردن این حشرات بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]ریشه کن کردن این حشرات بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Greater financial stringency is needed to eradicate inflation from the economy.
[ترجمه گوگل]سختگیری مالی بیشتر برای ریشه کنی تورم از اقتصاد لازم است
[ترجمه ترگمان]شدت مالی بیشتر برای ریشه کنی تورم از اقتصاد مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are determined to eradicate racism from our sport.
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که نژادپرستی را از ورزش خود ریشه کن کنیم
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که نژاد پرستی را از ورزش خود ریشه کن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He spoke about what is necessary to eradicate AIDS.
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه برای ریشه کنی ایدز ضروری است صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد آنچه که برای ریشه کنی ایدز لازم است صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eradicate anxiety, he wrote, and Goldberg, in the margin, anxiety.
[ترجمه گوگل]او نوشت: اضطراب را ریشه کن کنید و گلدبرگ در حاشیه، اضطراب را
[ترجمه ترگمان]او نوشت: اضطراب Eradicate، و گلدبرگ، در حاشیه اضطراب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is not nearly enough to eradicate poverty and can not be a total substitute for federal aid.
[ترجمه گوگل]این تقریباً برای ریشه کنی فقر کافی نیست و نمی تواند جایگزین کاملی برای کمک های فدرال باشد
[ترجمه ترگمان]این به اندازه کافی برای ریشه کنی فقر کافی نیست و نمی تواند جایگزینی کامل برای کمک های فدرال باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The aim is to eradicate the disease for good.
[ترجمه گوگل]هدف این است که بیماری را برای همیشه ریشه کن کنیم
[ترجمه ترگمان]هدف این است که این بیماری را به خوبی ریشه کن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It will eradicate the power of the extremist minority in political parties.
[ترجمه گوگل]قدرت اقلیت افراطی در احزاب سیاسی را از بین خواهد برد
[ترجمه ترگمان]این حزب قدرت اقلیت افراطی را در احزاب سیاسی از بین خواهد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some Health Authorities pursue policies which limit or eradicate the use of part-time staff.
[ترجمه گوگل]برخی از مقامات بهداشتی سیاست هایی را دنبال می کنند که استفاده از کارکنان پاره وقت را محدود یا ریشه کن می کند
[ترجمه ترگمان]برخی از مقامات بهداشتی سیاست هایی را دنبال می کنند که استفاده از کارکنان پاره وقت را محدود یا ریشه کن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government claims to be doing all it can to eradicate corruption.
[ترجمه گوگل]دولت مدعی است که تمام تلاش خود را برای ریشه کن کردن فساد انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]دولت مدعی است که همه این کارها را می توان برای ریشه کنی فساد انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Bismuth has also become popular in recent years as a treatment in peptic ulcer to eradicate Helicobacter pylori.
[ترجمه گوگل]بیسموت همچنین در سال های اخیر به عنوان یک درمان زخم معده برای ریشه کنی هلیکوباکتر پیلوری محبوب شده است
[ترجمه ترگمان]Bismuth همچنین در سال های اخیر به عنوان درمان زخم peptic برای ریشه کنی Helicobacter pylori محبوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از بین بردن (فعل)
destroy, spoil, annihilate, eradicate, put down, swoop, wash out, liquidate, liquidize, depredate, extirpate

ریشه کن کردن (فعل)
root, eradicate, root out, uproot, root up, extirpate

انگلیسی به انگلیسی

• root up, pull up by the roots (botany); annihilate, destroy, exterminate, obliterate
to eradicate something means to destroy or remove it completely; a formal word.

پیشنهاد کاربران

منسوخ کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : eradicate
✅️ اسم ( noun ) : eradication
✅️ صفت ( adjective ) : eradicable
✅️ قید ( adverb ) : _
نابود کردن کامل چیزی
از ریشه از بین بردن
قلع و قمع کردن
از بین بردن
ریشه کن شدن
زدودن، زدایش
حذف

بپرس