epistemology

/əˌpɪstəˈmɑːlədʒi//ɪˌpɪstəˈmɒlədʒi/

معنی: معرفت شناسی، شناخت شناسی، مبحی ارزش و حدود معرفت
معانی دیگر: (شناخت ماهیت و منابع و حدود دانش) شناخت شناسی، دانش شناسی، مبحک ارزش و حدود معرفت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: epistemologies
مشتقات: epistemological (adj.), epistemologically (adv.), epistemologist (n.)
(1) تعریف: the branch of philosophy dealing with the origin, nature, and limits of human knowledge.

- The book's subject is epistemology and focuses on how fully one's consciousness can know another consciousness.
[ترجمه علی] موضوع کتاب معرفت شناسی است و تمرکز اصلی بر آن است که خودآگاهی فرد تا چه اندازه می تواند نسبت به خود آگاهی فرد دیگر علم پیدا کند.
|
[ترجمه Hossein Golebostan] موضوع کتاب شناخت شناسی است و بر این نکته متمرکز می شود که چگونه آگاهی فرد بر آگاهی فردی دیگر شناخت حاصل می کند
|
[ترجمه گوگل] موضوع کتاب معرفت شناسی است و بر این تمرکز دارد که آگاهی فرد تا چه حد می تواند آگاهی دیگری را بشناسد
[ترجمه ترگمان] موضوع کتاب، معرفت شناسی است و بر این تمرکز می کند که چگونه خودآگاه کامل می تواند آگاهی دیگری را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any specific theory of the nature of human knowledge.

جمله های نمونه

1. A little epistemology and some existentialism.
[ترجمه ش] کمی معرفت شناسی و مقداری اگزیستانسیالیسم
|
[ترجمه گوگل]کمی معرفت شناسی و مقداری اگزیستانسیالیسم
[ترجمه ترگمان]یک معرفت شناسی و برخی اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fundamental issues in epistemology have also raised questions concerning the limitations of citation analysis.
[ترجمه گوگل]مسائل اساسی در معرفت شناسی نیز سؤالاتی را در مورد محدودیت های تحلیل استنادی مطرح کرده است
[ترجمه ترگمان]مسایل اساسی در معرفت شناسی نیز سوالاتی را در رابطه با محدودیت های تحلیل citation مطرح کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The latter was properly the business of epistemology and to be excluded from the scientific practice of sociology.
[ترجمه گوگل]دومی به درستی کار معرفت شناسی بود و از رویه علمی جامعه شناسی کنار گذاشته می شد
[ترجمه ترگمان]دومی به درستی کار معرفت شناسی و حذف از روش علمی جامعه شناسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Genetic epistemology is the science of how knowledge is acquired.
[ترجمه گوگل]معرفت شناسی ژنتیکی علم چگونگی کسب دانش است
[ترجمه ترگمان]معرفت شناسی ژنتیکی علم چگونگی کسب دانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But this epistemology itself is parasitic upon other practices, which serve the same ideological function.
[ترجمه گوگل]اما این معرفت شناسی به خودی خود نسبت به اعمال دیگر که همان کارکرد ایدئولوژیک را ایفا می کنند، انگلی است
[ترجمه ترگمان]اما این معرفت شناسی به خودی خود بر شیوه های دیگر، که کارکرد ایدئولوژیکی مشابهی دارد، انگلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She defines the area of feminist epistemology as that of developing theoretical accounts of knowledge which retain continuity with women's experiences.
[ترجمه گوگل]او حوزه معرفت‌شناسی فمینیستی را توسعه گزارش‌های نظری از دانش تعریف می‌کند که تداوم تجارب زنان را حفظ می‌کند
[ترجمه ترگمان]او حوزه معرفت شناسی فمینیستی را به عنوان توسعه حساب های نظری دانش تعریف می کند که تداوم را با تجربیات زنان حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Until the naturalized epistemology of Quine is suggested, the anti-psychologism of Frege in logical area is authority.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که معرفت شناسی طبیعی شده کواین مطرح نشود، ضد روانشناسی فرگه در حوزه منطقی اقتدار است
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که معرفت شناسی کواین پیشنهاد می شود، مقابله با psychologism در حوزه منطقی قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Justification of epistemology can be broadly divided into foundationalism and conheretism.
[ترجمه گوگل]توجیه معرفت شناسی را می توان به طور کلی به مبناگرایی و همگرایی تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]توجیه معرفت شناسی می تواند به طور گسترده به foundationalism و conheretism تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Zhuangzi's epistemology and positivism are combined with each other.
[ترجمه گوگل]معرفت شناسی و پوزیتیویسم ژوانگزی با یکدیگر ترکیب شده اند
[ترجمه ترگمان]معرفت شناسی و اثبات گرایی در ترکیب با یکدیگر ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Economic irrationality can be avoided since modern epistemology is clearly rational.
[ترجمه گوگل]از عدم عقلانیت اقتصادی می توان اجتناب کرد زیرا معرفت شناسی مدرن به وضوح عقلانی است
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که معرفت شناسی مدرن به وضوح منطقی است، می توان از نامعقول بودن اقتصادی اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Safety philosophy has provided epistemology and methodology instruction for human safety.
[ترجمه گوگل]فلسفه ایمنی دستورالعمل های معرفت شناسی و روش شناسی را برای ایمنی انسان ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]فلسفه ایمنی، معرفت شناسی و دستورالعمل روش شناسی برای ایمنی انسان را فراهم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Law concept and legal epistemology getting related request to make a self-criticism how reason function to realize value.
[ترجمه گوگل]مفهوم قانون و معرفت شناسی حقوقی درخواست مرتبط با خود انتقادی می کنند که چگونه عقل برای تحقق ارزش عمل می کند
[ترجمه ترگمان]مفهوم حقوقی و معرفت شناسی قانونی درخواست مربوط به ایجاد انتقاد از خود نشان می دهند که چگونه تابع عقل می تواند به ارزش خود پی ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Resolving these dilemmas needs reconstruct and extend the epistemology - base of the idea of a university.
[ترجمه گوگل]حل این معضلات نیاز به بازسازی و گسترش معرفت شناسی - مبنای ایده دانشگاه دارد
[ترجمه ترگمان]حل این معضلات نیازمند بازسازی و گسترش the - اساس ایده یک دانشگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Epistemology is also the foundation and the arcanum of Wang's theory as a whole.
[ترجمه گوگل]معرفت شناسی همچنین پایه و اساس نظریه وانگ به عنوان یک کل است
[ترجمه ترگمان]Epistemology همچنین پایه و اساس نظریه وانگ به عنوان یک کل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Karl Popper and other philosophers of epistemology misunderstand him completely.
[ترجمه گوگل]کارل پوپر و سایر فیلسوفان معرفت شناسی او را کاملاً اشتباه می دانند
[ترجمه ترگمان]کارل Popper و دیگر فیلسوفان معرفت شناسی او را کاملا درک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معرفت شناسی (اسم)
epistemology

شناخت شناسی (اسم)
epistemology

مبحی ارزش و حدود معرفت (اسم)
epistemology

انگلیسی به انگلیسی

• branch of philosophy dealing with the origins nature and extent of human knowledge (philosophy)

پیشنهاد کاربران

نظریه شناخت
با در نظر گرفتن �هستی � و چگونگی شناخت و کسب معرفت کردن از آن را epistemology گویند
شناخت شناسی
با gnosiology / gnosology / gnoseology / gnostology به معنای "معرفت شناسی" اشتباه نشود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
epistemology ( فلسفه )
واژه مصوب: معرفت شناسی
تعریف: بررسی مؤلفه های اساسی معرفت ( باور، صدق، توجیه و غیره ) و منابع معرفت ( عقل و تجربه و شهود ) و حدود آن ( مسئلة شکاکیت ) |||متـ . نظریة معرفت theory of knowledge
معرفت شناسی
– One of the most important parts in philosophy is epistemology
شناخت شناسی، معرفت شناختی
این دو معادل، معادلهای درست و جاافتاده در ادبیات فلسفی هستند، ازآنجاکه این واژه، مشخصاً فلسفی است، لذا معادل های دانایی شناسی و شناخت دانایی و غیره، صریحاً اشتباه هستند و موجب آشفتگی در فهم متون میشوند.
Kant's epistemology is over
معرفت شناسی کانت تمام شد
وابسطه به دانش در عصر مدرن
دانایی شناسی
شناخت دانایی

بپرس