entrust

/enˈtrəst//ɪnˈtrʌst/

معنی: واگذار کردن، سپردن، بامانت سپردن
معانی دیگر: به عهده ی کسی گذاشتن، (مسئولیت و غیره) واگذار کردن، محول کردن، برگماشتن، اطمینان کردن به، سپردن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: entrusts, entrusting, entrusted
مشتقات: entrustment (n.)
(1) تعریف: to assign or hand over to someone, as for care, protection, or execution.
مترادف: consign, delegate, trust
مشابه: assign, charge, check, commend, commit, confide, depute, hand over

- She entrusted the planning of the event to her personal assistant.
[ترجمه گوگل] او برنامه ریزی این رویداد را به دستیار شخصی خود سپرد
[ترجمه ترگمان] او برنامه ریزی این رویداد را به دستیار شخصی خود واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The care of their pets was entrusted to the neighbors for the time of their absence.
[ترجمه گوگل] مراقبت از حیوانات خانگی آنها در زمان غیبت به همسایه ها سپرده شد
[ترجمه ترگمان] مراقبت از حیوانات خانگی آن ها برای زمان غیبتش به همسایگان واگذار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to assign or hand over something or some task to (a person, group, or the like) as a responsibility.
مترادف: charge
مشابه: commend, commit, delegate, trust

- He entrusted no one--not even his wife-- with the combination to the safe.
[ترجمه گوگل] او این ترکیب را به هیچ کس - حتی همسرش - به گاوصندوق سپرد
[ترجمه ترگمان] او به هیچ کس اعتماد نداشت - حتی همسرش - - با ترکیبی از امنیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She finally entrusted a nurse with the care of her sick child.
[ترجمه گوگل] او سرانجام مراقبت از فرزند بیمار خود را به پرستاری سپرد
[ترجمه ترگمان] بالاخره پرستار بچه بیمارش را به من سپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The night manager is entrusted with locking up the store and turning out the lights.
[ترجمه گوگل] به مدیر شب سپرده شده است که فروشگاه را قفل کند و چراغ ها را خاموش کند
[ترجمه ترگمان] مدیر شب مسئول قفل کردن فروشگاه و خاموش کردن چراغ ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't entrust your money to him!
پولت را دست او نده !

2. to entrust one's lawyer with the records
پرونده ها را در اختیار وکیل خود قرار دادن

3. If parents wanted to entrust their child to the best surgeons, they traveled to Bologna's medical school.
[ترجمه گوگل]اگر والدین می خواستند فرزند خود را به بهترین جراحان بسپارند، به دانشکده پزشکی بولونیا سفر می کردند
[ترجمه ترگمان]اگر والدین می خواستند کودک خود را به بهترین جراح entrust، به مدرسه پزشکی بولونیا سفر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I couldn't entrust my children to strangers.
[ترجمه گوگل]نمی توانستم فرزندانم را به غریبه ها بسپارم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم بچه هایم را به غریبه ها واگذار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can I entrust you with the secret plans?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم برنامه های مخفیانه را به شما بسپارم؟
[ترجمه ترگمان]می تونم نقشه مخفی رو به تو واگذار کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was forced to entrust an assistant with the important task of testing and demonstrating aircraft to prospective customers.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد کار مهم آزمایش و نمایش هواپیما را به یک دستیار به مشتریان احتمالی واگذار کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور شد تا یک دستیار با وظیفه مهم آزمایش و نشان دادن هواپیما به مشتریان احتمالی به او بسپارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can you entrust an assistant with the task?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این کار را به یک دستیار بسپارید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی یه دستیار رو به این ماموریت برسونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When managers entrust employees with important decisions, they signal their respect for those employees.
[ترجمه گوگل]وقتی مدیران تصمیمات مهم را به کارمندان می سپارند، نشان دهنده احترام خود به آن کارمندان هستند
[ترجمه ترگمان]زمانی که مدیران به کارمندان با تصمیمات مهم اعتماد می کنند، احترام خود را به کارمندان نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I need to entrust you with a story and there is some one I hope you will pass it along to.
[ترجمه گوگل]من باید داستانی را به شما بسپارم و داستانی وجود دارد که امیدوارم آن را به شما منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]من می خواهم داستان شما را به شما واگذار کنم و کسی هم هست که امیدوارم از آن بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 1357 he is required by statute to entrust the administration of the property to the near relations of the deceased.
[ترجمه گوگل]در سال 1357 طبق قانون موظف است اداره اموال را به نزدیکان متوفی محول کند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۳۵۷ او ملزم است که به اداره اموال به بستگان نزدیک مرحوم رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But then, we might ask, whey entrust money to the manager?
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، ممکن است بپرسیم، آیا باید پول را به مدیر واگذار کرد؟
[ترجمه ترگمان]اما در این صورت ممکن است از شما بخواهیم که پول را به مدیر مسترد دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Is it not sufficient to entrust Parliament with the task of ensuring that constitutionalism is respected in the United Kingdom?
[ترجمه گوگل]آیا سپردن وظیفه به پارلمان برای اطمینان از رعایت قانون اساسی در بریتانیا کافی نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کافی نیست که به پارلمان در مورد وظیفه تضمین این که سلطنت در انگلستان مورد احترام است واگذار شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We entrust authorize XXcompany to charge for the goods on our behalf.
[ترجمه گوگل]ما به XXcompany اجازه می دهیم تا از طرف ما هزینه کالا را دریافت کند
[ترجمه ترگمان]ما به این اجازه می دیم که مسئول کالاهای ما به نفع ما باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Certainly the time and the history also entrust with a philosophy scholar's special starting point and the general common consciousness.
[ترجمه گوگل]یقیناً زمان و تاریخ نیز نقطه شروع خاص یک محقق فلسفه و آگاهی عمومی عمومی را به عهده دارد
[ترجمه ترگمان]به طور حتم زمان و تاریخ نیز به نقطه شروع خاص یک عالم فلسفه و آگاهی عمومی منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An insurance company shall not entrust a commercial bank that has not obtained the qualification for concurrent insurance agents to engage in the vicarious insurance business.
[ترجمه گوگل]شركت بيمه نبايد به بانك تجاري كه صلاحيت نمايندگان بيمه همزمان را نيافته است، اطمينان خاطر نمايد تا در امر بيمه معاونت شركت كند
[ترجمه ترگمان]یک شرکت بیمه به یک بانک تجاری رسیدگی نمی کند که صلاحیت عوامل بیمه همزمان را برای شرکت در کار بیمه جانشین به دست نیاورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذار کردن (فعل)
abandon, surrender, concede, cede, assign, relegate, give, transfer, abdicate, admit, quitclaim, title, make over, remise, vest, entrust, intrust, give over, yield

سپردن (فعل)
surrender, confide, deposit, award, entrust, consign, commit, intrust, depute, reposit

بامانت سپردن (فعل)
bail, entrust, intrust

انگلیسی به انگلیسی

• give to for safekeeping; trust someone with a certain responsibility or duty (also intrust)
if you entrust something important to someone or if you entrust them with it, you make them responsible for it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : trust / entrust
✅️ اسم ( noun ) : trust / trustworthiness
✅️ صفت ( adjective ) : trustable / trusting / trustworthy / trusty / trustful
✅️ قید ( adverb ) : trustingly
امانت گذاشتن
تفویض کردن یا واگذار کردن یا سپردن ( چیزی ) به کسی
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ ( سوره ی مبارکه غافر آیه 44 )
And I entrust my matter to Allah. Surely, Allah has all ( His ) servants in sight
...
[مشاهده متن کامل]

و کارم را به خدا واگذار می کنم همانا او به احوال بندگانش بینا است.

سپردن
سپردن دست کسی
واگذار کردن
a chauffuer continuously entrust their's family to God

بپرس