entomb

/enˈtuːm//ɪnˈtuːm/

معنی: دفن کردن، زیر خاک کردن، مقبره ساختن
معانی دیگر: در گور گذاشتن، خاک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: entombs, entombing, entombed
مشتقات: entombment (n.)
(1) تعریف: to bury or put in a tomb.
متضاد: disinter, exhume
مشابه: bury

(2) تعریف: to function as a place of burial for.

جمله های نمونه

1. The city was entombed in volcanic lava.
[ترجمه گوگل]این شهر در گدازه های آتشفشانی مدفون شده بود
[ترجمه ترگمان]این شهر در سنگ های آتشفشانی مدفون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some students were entombed in the ruins of the school house.
[ترجمه گوگل]تعدادی از دانش آموزان را در خرابه های خانه مدرسه دفن کردند
[ترجمه ترگمان]برخی از دانشجویان در خرابه های خانه مدرسه دفن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many people were entombed in the rubble of the bombed buildings.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در زیر آوار ساختمان های بمباران شده مدفون شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در زیر آوار ساختمان های بمباران شده قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The nuclear waste has been entombed in concrete many metres under the ground.
[ترجمه گوگل]زباله‌های هسته‌ای در چندین متر زیر زمین در بتن دفن شده‌اند
[ترجمه ترگمان]زباله هسته ای در بتون بسیار زیادی زیر زمین مدفون شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many miners were entombed in the cave when there was an accident at the mine.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در معدن حادثه ای رخ داد، بسیاری از معدنچیان در غار دفن شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معدنچیان در غار، زمانی که حادثه ای در معدن رخ داد، دفن شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As many as 1 000 people were dead, entombed in collapsed buildings.
[ترجمه گوگل]حدود 1000 نفر در ساختمان های فرو ریخته کشته شدند
[ترجمه ترگمان]همانطور که بیش از ۱۰۰۰ نفر کشته شدند، در ساختمان های فرو افتاده مدفون شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Westminster Abbey entombs many great men.
[ترجمه گوگل]کلیسای وست مینستر بسیاری از مردان بزرگ را مقبره می کند
[ترجمه ترگمان]کلیسای وستمینستر بسیاری از مردان بزرگ را نابود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Tel, an artificial mountain, entombs Jericho's ancient past.
[ترجمه گوگل]تل، یک کوه مصنوعی، گذشته باستانی جریکو را مدفون می کند
[ترجمه ترگمان]تل آویو، یک کوه مصنوعی، گذشته ای دور از گذشته اریحا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Burns' body was entombed at Forest Lawn Cemetery.
[ترجمه گوگل]جسد برنز در گورستان Forest Lawn به خاک سپرده شد
[ترجمه ترگمان]برنز در قبرستان فارست Lawn مدفون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The site, needed for a parking lot, was entombed without being excavated.
[ترجمه گوگل]محل مورد نیاز برای پارکینگ بدون حفاری دفن شد
[ترجمه ترگمان]این محل که برای پارکینگ مورد نیاز بود، بدون حفاری مدفون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A horrendous mining disaster had entombed 129 men, and the prospects for their rescue were bleak.
[ترجمه گوگل]یک فاجعه هولناک معدن 129 مرد را دفن کرده بود و چشم انداز نجات آنها تیره و تار بود
[ترجمه ترگمان]یک فاجعه معدن وحشتناک ۱۲۹ مرد را دفن کرده بود و چشم اندازه ای نجات آن ها غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'You mocking birds, ' quoth she, your tunes entomb.
[ترجمه گوگل]او می گوید: «شما پرنده های مسخره کننده»، آهنگ های شما را مدفون می کند
[ترجمه ترگمان]و گفت: شما پرندگان را مسخره می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Workers are still trying to entomb the reactor in concrete.
[ترجمه گوگل]کارگران همچنان در تلاشند تا راکتور را در بتن دفن کنند
[ترجمه ترگمان]کارگران هنوز در تلاشند تا این رآکتور را در بتون تحت فشار قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Neither of them had any idea how long the body had been entombed.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از آنها نمی دانستند چه مدت جسد را دفن کرده اند
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام نمی دانستند که چه مدت جنازه را مدفون ساخته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفن کردن (فعل)
grave, sepulcher, lay, bury, entomb, inhume

زیر خاک کردن (فعل)
entomb

مقبره ساختن (فعل)
entomb

انگلیسی به انگلیسی

• intomb, bury, inter, place in a tomb or grave
if something is entombed, it is buried or trapped underground; a formal word.
when a person's dead body is entombed, it is put into a grave or tomb; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Entomb یعنی بخاک سپردن میتونه توی دیوار باشه ولی bury یعنی بخاک سپردن در زمین
درگوریدن.
دفنیدن.
درقبریدن.
محافظت کردن
tomb میشه مقبره که با پیشوند en فعل ساخته میشه به
معنای محافظت کردن

بپرس