enshrined

/enˈʃraɪn//ɪnˈʃraɪn/

(verb transitive) در زیارتگاه گذاشتن، تقدیس کردن، ضریح ساختن (مج)مقدس وگرامی داشتن

جمله های نمونه

1. her name is enshrined in our memory
نام او در خاطر ما عزیز است.

انگلیسی به انگلیسی

• made sacred; placed in or as if in a shrine
if something such as an idea or a right is enshrined in a society or a law, it is permanent and protected; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در مورد مطلبی . . بیان شده ، آمده است ، مورد تاکید قرار گرفته
مورد تاکید و صیانت بودن

بپرس