enrich

/enˈrɪt͡ʃ//ɪnˈrɪt͡ʃ/

معنی: غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن
معانی دیگر: پول دار کردن، ثروتمند کردن، دولتمند کردن، ارزشمند کردن، (ویتامین یا مواد مغذی یا کود و غیره) دادن به، بارور کردن، توانمند کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enriches, enriching, enriched
مشتقات: enrichingly (adv.), enrichment (n.)
(1) تعریف: to increase the wealth of.
مترادف: aggrandize
متضاد: impoverish

- Poachers enrich themselves while reducing the number of these animals to near extinction.
[ترجمه بردیا] شکارچیان غیر قانونی خودشان را با کاهش تعداد این حیوانات ثروتمند می کنند و آنها را تا مرز انقراض جلو می برند
|
[ترجمه گوگل] شکارچیان غیرقانونی خود را غنی می کنند در حالی که تعداد این حیوانات را به انقراض نزدیک می کنند
[ترجمه ترگمان] Poachers خودشان را غنی می کنند در حالی که تعداد این حیوانات در نزدیکی انقراض را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The new director hoped to enrich the company with an innovative product line.
[ترجمه گوگل] مدیر جدید امیدوار بود بتواند شرکت را با یک خط تولید نوآورانه غنی کند
[ترجمه ترگمان] مدیر جدید امیدوار است که این شرکت را با یک خط تولید نوآورانه غنی نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide with an increased quantity of any valuable or desirable thing or quality.
مترادف: enhance
متضاد: deprive, impoverish, rob
مشابه: ameliorate, better, elevate, fortify, heighten, improve, increase, upgrade

- The teacher enriched the students' understanding of philosophy.
[ترجمه گوگل] معلم درک دانش آموزان از فلسفه را غنی کرد
[ترجمه ترگمان] معلم دانش آموزان را به درک فلسفه رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The milk is enriched with vitamin D.
[ترجمه گوگل] شیر با ویتامین D غنی شده است
[ترجمه ترگمان] شیر با ویتامین D غنی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to be more interesting, important, or rewarding.
مترادف: enhance
مشابه: ameliorate, better, improve, sweeten, upgrade

- They enriched the school's curriculum by adding more art and music.
[ترجمه گوگل] آنها برنامه درسی مدرسه را با افزودن هنر و موسیقی بیشتر غنی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها برنامه درسی مدرسه را با افزودن هنر و موسیقی بیشتر غنی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have always found that reading enriches my life.
[ترجمه گوگل] من همیشه دریافته ام که خواندن زندگی من را غنی می کند
[ترجمه ترگمان] من همیشه این کتاب مقدس را در زندگیم دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to increase the attractiveness of, as by decoration.
مترادف: decorate, embellish, enhance
مشابه: adorn, improve, ornament, sweeten

جمله های نمونه

1. to enrich a curriculum
برنامه ی آموزشی را غنی کردن

2. to enrich a soil with fertilizer
خاک را با کود تقویت کردن

3. By reading we enrich the mind; by conversation we polish it.
[ترجمه گوگل]با خواندن ذهن را غنی می کنیم با گفتگو آن را جلا می دهیم
[ترجمه ترگمان]با خواندن ذهن ما موضوع را غنی می کنیم، با صحبت کردن آن را تمیز می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Add fertilizer to enrich the soil.
[ترجمه گوگل]برای غنی سازی خاک کود اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]کود را برای غنی سازی خاک اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The farmers ploughed the vegetable leaves back to enrich the soil.
[ترجمه گوگل]کشاورزان برگ های سبزی را دوباره شخم زدند تا خاک را غنی کنند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان برگ های گیاهی را شخم می زدند تا خاک را غنی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is important to enrich the soil prior to planting.
[ترجمه گوگل]غنی سازی خاک قبل از کاشت بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]مهم است که قبل از کاشت خاک، خاک را غنی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The discovery of gold in the valleys will enrich the poor mountain area.
[ترجمه گوگل]کشف طلا در دره ها منطقه کوهستانی فقیر را غنی می کند
[ترجمه ترگمان]کشف طلا در دره ها باعث غنی شدن منطقه کوهستانی فقیر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He will drain, rather than enrich, the country.
[ترجمه گوگل]او به جای غنی سازی، کشور را تخلیه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او به جای غنی سازی، کشور را تخلیه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some cream will enrich the sauce.
[ترجمه گوگل]مقداری خامه سس را غنی می کند
[ترجمه ترگمان]مقداری کرم سس را غنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Education can greatly enrich your life .
[ترجمه گوگل]آموزش می تواند زندگی شما را بسیار غنی کند
[ترجمه ترگمان]تحصیل می تواند به شدت زندگی شما را غنی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were accused of using their position to enrich themselves.
[ترجمه گوگل]آنها متهم شدند که از موقعیت خود برای ثروتمند شدن استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به استفاده از موقعیت خود برای غنی سازی خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Shareholder activists argue that such perks unduly enrich outside directors, encourage them to stay too long and endanger their independence.
[ترجمه گوگل]فعالان سهامدار استدلال می‌کنند که چنین امتیازاتی بی‌رویه مدیران خارجی را غنی‌تر می‌کند، آنها را تشویق می‌کند بیش از حد طولانی بمانند و استقلال آنها را به خطر می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]فعالان سهامداران مدعی هستند که چنین perks بی جهت مدیران بیرونی را غنی می کند، آن ها را تشویق می کند که بیش از حد طولانی بمانند و استقلال خود را به خطر بیاندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The idea was to prevent erosion and enrich the soil.
[ترجمه گوگل]این ایده برای جلوگیری از فرسایش و غنی سازی خاک بود
[ترجمه ترگمان]این ایده جلوگیری از فرسایش و غنی کردن خاک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most people agree that immigrant communities enrich our culture.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم موافقند که جوامع مهاجر فرهنگ ما را غنی می کنند
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم بر این باورند که جوامع مهاجر فرهنگ خود را غنی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غنی کردن (فعل)
enrich, richen

پرمایه کردن (فعل)
fortify, enrich

توانگر کردن (فعل)
increase, enrich

غنی ساختن (فعل)
enrich, make rich

تخصصی

[نساجی] پرمایه کردن - تقویت کردن رنگ

انگلیسی به انگلیسی

• make rich, improve, make better
to enrich something means to improve its quality by adding something to it.
to enrich someone means to make them richer; a formal use.
to enrich a substance means to increase the proportion of one component in relation to the others; a technical term in physics.

پیشنهاد کاربران

enrich 2 ( v ) =to make sth sb rich or richer, e. g. He used his position to enrich himself.
enrich
enrich 1 ( v ) ( ɪnˈrɪtʃ ) =to improve the quality of sth, often by adding sth to it, e. g. Most breakfast cereals are enriched with vitamins. enrichment ( n )
enrich
ارزش بخشیدن
مزین کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enrich
✅️ اسم ( noun ) : riches / richness / enrichment
✅️ صفت ( adjective ) : rich / enriched
✅️ قید ( adverb ) : richly
enhance
باسلام وتشکر
لطفا درصورت امکان در قسمت لغات روزانه لغت روز قبل را هم برای مرور بیشتر بگذارین
ثروت اندوزی کردن
پر کردن جیب.
ترجمه ی متن زیر: شکارچیان غیرمجاز جیب شان رابه قیمت کاهش جمعیت حیوانات در حال انقراض پر می کنند.
Poachers enrich themselves while reducing the number of these animals to near extinction.
غنی کردن، حاصل خیز کردن
فزونی بخشیدن
تجهیز کردن
غنا بخشیدن
ارتقا
بر افزودن، ( وضع یا کیفیت ) بهتر کردن
بهبود بخشیدن، به سامان کردن، اصلاح کردن
تقویت کردن، تکمیل کردن، زیاد شدن، علاوه کردن

پر بار کردن
Make better. , improve, increase
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس