enlightened

/enˈlaɪtn̩d//ɪnˈlaɪtn̩d/

دارای فکرروشن، منورالفکر، ازادازبندخرافات، عارف بحقایق

جمله های نمونه

1. an enlightened mind
فکری روشن

2. his instructions really enlightened me
تعالیم او مرا واقعا روشن کرد.

3. one of the enlightened (people)/relates this about the son of abdolaziz. . .
یکی از بزرگان اهل تمیز/ حکایت کند زبن عبدالعزیز. . .

4. 'Empowerment' is the new buzz-word in enlightened management circles.
[ترجمه گوگل]«توانمندسازی» واژه‌ای جدید در محافل مدیریت روشن‌فکر است
[ترجمه ترگمان]توانمندسازی دایره لغات جدید در چرخه های مدیریت روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The king was regarded as having been a enlightened despot.
[ترجمه گوگل]پادشاه به عنوان یک مستبد روشن فکر شناخته می شد
[ترجمه ترگمان]شاه مثل این بود که استبداد نشان داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He enlightened me on this subject.
[ترجمه نسرین رنجبر] او این موضوع را برای من روشن کرد.
|
[ترجمه گوگل]او مرا در این موضوع روشن کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا روی این موضوع متمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His election campaign appeals more to enlightened self-interest than to self-sacrifice.
[ترجمه گوگل]مبارزات انتخاباتی او بیشتر به نفع شخصی روشنگرانه است تا فداکاری
[ترجمه ترگمان]کمپین انتخاباتی او برای روشن کردن خودمختاری بیشتر از خود قربانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An enlightened government should permit the free expression of political opinion.
[ترجمه گوگل]یک دولت روشن فکر باید اجازه بیان آزادانه عقاید سیاسی را بدهد
[ترجمه ترگمان]یک دولت روشنفکر باید اجازه ابراز عقیده سیاسی را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These days she's much more enlightened in her views on education.
[ترجمه گوگل]این روزها او در دیدگاه های خود در مورد آموزش بسیار روشن تر است
[ترجمه ترگمان]این روزها او در دیدگاه خود درباره آموزش بسیار روشنفکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Listen to both sides and you will be enlightened, heed only one side and you will be benighted.
[ترجمه گوگل]به هر دو طرف گوش کن روشن می‌شوی، فقط به یک طرف توجه کن تا شب را به خودت ببندد
[ترجمه ترگمان]به هر دو طرف گوش دهید و شما روشن خواهید شد، تنها به یک طرف توجه کنید و به این ترتیب شب benighted خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Listen to both sides and you will be enlightened.
[ترجمه گوگل]به هر دو طرف گوش دهید روشن خواهید شد
[ترجمه ترگمان]به هر دو طرف گوش دهید و شما روشن خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Buddha was an enlightened being.
[ترجمه گوگل]بودا موجودی روشنفکر بود
[ترجمه ترگمان]بودا یک موجود روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This represented a most enlightened step, which is perhaps even more remarkable when one appreciates that no educational institution was involved.
[ترجمه گوگل]این نشان‌دهنده روشن‌فکرترین گام بود، که شاید زمانی قابل توجه‌تر باشد که کسی درک کند که هیچ موسسه آموزشی در آن دخیل نبوده است
[ترجمه ترگمان]این یک گام بسیار روشن است، که شاید حتی زمانی قابل توجه باشد که یک موسسه آموزشی در آن شرکت نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However limited its immediate effects, the ideology of Enlightened Despotism was important in the long term.
[ترجمه گوگل]با وجود محدود بودن تأثیرات فوری آن، ایدئولوژی استبداد روشنگرانه در درازمدت مهم بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، تاثیرات آنی آن، ایدئولوژی of روشن گری در دراز مدت مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mikhail Gorbachev's Soviet Union had once seemed the enlightened exception, but now only proves the bloody rule.
[ترجمه گوگل]اتحاد جماهیر شوروی میخائیل گورباچف ​​زمانی استثنایی روشنفکر به نظر می رسید، اما اکنون فقط حکومت خونین را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که اتحاد جماهیر شوروی سابق یک استثنا روشن به نظر می رسید، اما حالا فقط قانون لعنتی را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• knowledgeable, well-educated, broad-minded
if you describe someone as enlightened, you mean that they have sensible, modern attitudes and ways of dealing with things.

پیشنهاد کاربران

در معنویت ( عرفان ) /مذهب: روشنیده، دست یافته به روشنیدگی، روشنیدگی یافته - اشراقی
دارای سِعه صدر ( اعتنا به شرایط دیگران ) - بلند نظر - رها از کوته نظری در باره دیگران
An enlightened attitude in dealing with social relation problems
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : light / enlighten / lighten
✅️ اسم ( noun ) : light / enlightenment / lighter / lighting / lightness / lightning
✅️ صفت ( adjective ) : light / lighted / lightning / enlightening / enlightened
✅️ قید ( adverb ) : _
روشن ضمیر
روشن گر غلطه.
روشن درسته، یا روشنیده، یا مُشرِق به معنای شخص روشن. اشراقی هم می تونه درست باشه ولی مُشرق درست تره.
نوریافته
رهیافته، راهیافته
enlightened ( adj ) = روشنفکر، بی تعصب، آزاده، روشن بین، روشن ضمیر، روشن بینانه، روشنگرانه، عاری از جهالت، روشنفکرانه
Definition = نشان دادن درک ، عمل مثبت و عدم پیروی از باورهای قدیمی یا غلط/دانستن حقیقت درباره وجود/نشان دادن درک و خرد در برخورد با دیگران/روشنگری همچنین به جای پیروی از باورهای غلط و قدیمی مبتنی بر عقل و علم ، به روی ایده ها و حقایق جدید باز است/
...
[مشاهده متن کامل]

enlightened self interest = منفعت شخصی آگاهانه ( روشن بینانه )
examples:
1 - The school has an enlightened policy of teaching boys to cook.
این مدرسه سیاست روشنگرانه ای برای آموزش آشپزی به پسران دارد.
2 - These days she's much more enlightened in her views on education.
این روزها او در دیدگاه خود در مورد تحصیلات بسیار روشن بین است.
3 - Buddha was an enlightened being.
بودا موجودی روشن فکر بود.
4 - This company is an enlightened and reasonable employer.
این شرکت یک اشتغال زای روشن فکر و معقول است.
5 - Every enlightened person rejects racism in all its forms.
هر گونه روشنفکری نژادپرستی را در همه اشکال آن رد می کند.

راهنمایی شدن
wise
based on full comprehension of the problems involved
دید باز - دیدی باز
آگاه
روشن بین
مطّلع
روشن بینانه
فرهیخته
روشن فکر : Enlightened = open minded
به روشن بینی رسیده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس