enfant terrible

/ˈenˌfɑːntˈterəbl̩//ˈenˌfɑːntˈterəbl̩/

معنی: مزاحم
معانی دیگر: (فرانسه)، بچه ی شیطان، کودک تخس، کسی که با اظهارات بی جاوکارهای بی موردموجب تصدیع خاطرگردد، مصدع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: enfants terribles
(1) تعریف: (French) an undisciplined, spoiled child.

(2) تعریف: (French) an unconventional, outrageous, irritating person whose behavior or ideas shock and offend.

- He was an enfant terrible in the art world until he started making money.
[ترجمه گوگل] او یک نوزاد وحشتناک در دنیای هنر بود تا اینکه شروع به کسب درآمد کرد
[ترجمه ترگمان] او در دنیای هنر بچه بود تا اینکه شروع به ساختن پول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He became known as the enfant terrible of British theater.
[ترجمه گوگل]او به عنوان کودک وحشتناک تئاتر بریتانیا شناخته شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان \"بچه جهنمی تئاتر بریتانیا\" شناخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the seventies he was the enfant terrible of the theatre.
[ترجمه گوگل]در دهه هفتاد او کودک وحشتناک تئاتر بود
[ترجمه ترگمان]در دهه هفتاد او enfant تئاتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her advanced ideas have made her the enfant terrible of the art world.
[ترجمه گوگل]ایده های پیشرفته او او را به کودکی وحشتناک دنیای هنر تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]ایده های پیشرفته او را \"بچه جهنمی دنیای هنر\" ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Venturi is the former enfant terrible of architecture.
[ترجمه گوگل]ونچوری اولین کودک وحشتناک معماری است
[ترجمه ترگمان]ونتوری آدم سابق و enfant معماری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A major change for wonderkind and enfant terrible Robin van Persie.
[ترجمه گوگل]یک تغییر بزرگ برای رابین ون پرسی، شگفت‌انگیز و وحشتناک نوزاد
[ترجمه ترگمان]یک تغییر عمده برای wonderkind و enfant وحشتناک رابین ون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the " enfant terrible " of modern music, such a role, he thoroughly enjoyed.
[ترجمه گوگل]او به عنوان "کودک وحشتناک" موسیقی مدرن، از چنین نقشی بسیار لذت برد
[ترجمه ترگمان]به عنوان \"بچه وحشتناک\" موسیقی مدرن، چنین نقشی، او کاملا از آن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jean-Paul Gaultier, the enfant terrible of French fashion, is stepping down as designer of women's ready-to-wear for Hermes, Reuters reported.
[ترجمه گوگل]به گزارش رویترز، ژان پل گوتیه، کودک وحشتناک مد فرانسوی، از سمت طراح لباس های آماده زنانه برای هرمس کناره گیری می کند
[ترجمه ترگمان]به گزارش رویترز، ژان پل Gaultier، \"بچه وحشتناک مد فرانسوی\"، به عنوان طراح لباس آماده زنان در هرمس کناره گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gainsbourg seems to have delighted in his role as a cultural enfant terrible.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گینزبورگ از ایفای نقش خود به عنوان یک کودک فرهنگی وحشتناک لذت برده است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Known for his demanding personality, Steve Jobs is considered Silicon Valley's original enfant terrible.
[ترجمه گوگل]استیو جابز که به خاطر شخصیت سخت‌گیرانه‌اش شناخته می‌شود، به‌عنوان کودک اصلی سیلیکون ولی وحشتناک شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان](استیو جابز)که به خاطر شخصیت مورد تقاضای او معروف بود، \"enfant دره سیلیکون\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزاحم (اسم)
troublemaker, gadfly, intruder, leech, enfant terrible, knocker

انگلیسی به انگلیسی

• (from french) person who shocks or embarrasses those around him/her with startling inappropriate or outrageous comments or behavior (usually about children or young successful individuals)
an enfant terrible is a clever but unconventional person whose unusual behaviour or ideas cause anger or embarrassment among their friends or colleagues; a literary expression.

پیشنهاد کاربران

فرزند ناخلف، مخالف جدی
1 - وصله ناجور
2 - کلا به کسی اطلاق می شود که در یک مجموعه ای بصورت ناهماهنگ از نظر گفتار و روش و منش با بقیه گروه باشد.

بپرس