encircle

/enˈsɜːrkl̩//ɪnˈsɜːkl̩/

معنی: در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن
معانی دیگر: محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encircles, encircling, encircled
مشتقات: encirclement (n.)
• : تعریف: to form a circle around; surround.
مترادف: environ, girdle, hoop, ring, surround, wreathe
مشابه: belt, bound, circle, circumscribe, close, enclose, encompass, envelop, gird, girth, hem in, rim, roll

جمله های نمونه

1. Trees encircle the house.
[ترجمه امیرمحمد] درختان دور خانه را احاطه کردند
|
[ترجمه گوگل]درختان خانه را احاطه کرده اند
[ترجمه ترگمان]درخت ها به دور خانه حلقه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Villaverde is one of the high-rise districts that encircle Madrid.
[ترجمه گوگل]ویلاورده یکی از مناطق مرتفعی است که مادرید را احاطه کرده است
[ترجمه ترگمان]Villaverde یکی از مناطق بلند است که مادرید را احاطه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We should encircle the enemy forces completely and let none escape from the net.
[ترجمه مینا] ما باید نیروهای دشمن را کاملا محاصره کرده و اجازه فرار از شبکه را به هیچ کس ندهیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید نیروهای دشمن را به طور کامل محاصره کنیم و اجازه ندهیم هیچکس از تور فرار کند
[ترجمه ترگمان]ما باید نیروهای دشمن را به طور کامل محاصره کرده و اجازه ندهیم هیچ کدام از آن ها فرار نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His hand slipped down to encircle her throat.
[ترجمه گوگل]دستش به سمت پایین لیز خورد تا گلویش را محاصره کند
[ترجمه ترگمان]دست او پایین لغزید تا گلوی او را حلقه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They encircle many of the city's apartment complexes.
[ترجمه گوگل]آنها بسیاری از مجتمع های آپارتمانی شهر را محاصره کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیاری از مجتمع های مسکونی شهر را محاصره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He expanded the area of cut grass to encircle nearer trees - this was his own idea and it pleased him hugely.
[ترجمه گوگل]او منطقه علف های بریده را گسترش داد تا درختان نزدیکتر را احاطه کند - این ایده خودش بود و او را بسیار خوشحال کرد
[ترجمه ترگمان]این ایده خودش بود و این ایده خودش بود و این باعث خوشحالی او می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It would take more than seven people to encircle the tree with outstretched arms.
[ترجمه گوگل]بیش از هفت نفر طول می کشد تا درخت را با دست های دراز محاصره کنند
[ترجمه ترگمان]این کار بیشتر از هفت نفر طول می کشد تا درخت را با بازوان گشاده محاصره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It takes ten people to encircle the big tree.
[ترجمه گوگل]ده نفر طول می کشد تا درخت بزرگ را محاصره کنند
[ترجمه ترگمان]ده نفر طول می کشد تا این درخت بزرگ را محاصره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do not encircle the scabbard with your fingers while drawing out your khukuri.
[ترجمه گوگل]هنگام بیرون کشیدن خوکوری، غلاف را با انگشتان خود دور نگیرید
[ترجمه ترگمان]شمشیر را با انگشتان خود حلقه نکن، در حالی که داری khukuri را بیرون می کشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Encircle 30 pigs in, head head rolls melon smooth circleanother's position is strong, very congenial.
[ترجمه گوگل]محاصره 30 خوک در، سر رول خربزه صاف دایره دیگری موقعیت قوی، بسیار مناسب است
[ترجمه ترگمان]encircle ۳۰ خوک در کله سر و کله سر melon صاف و بسیار متجانس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It takes the earth one year to encircle the sun.
[ترجمه گوگل]یک سال طول می کشد تا زمین به دور خورشید بچرخد
[ترجمه ترگمان]برای دور کردن خورشید یک سال زمین را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Encircle centralizing all of the enterprises, based fundamentality profits of crowd, and built the key of developing surroundings brand, to improve fastening progress.
[ترجمه گوگل]محاصره متمرکز کردن تمام شرکت ها، بر اساس سود بنیادی جمعیت، و ایجاد کلید توسعه نام تجاری محیط، برای بهبود پیشرفت اتصال
[ترجمه ترگمان]encircle، متمرکز کردن همه شرکت ها، بر مبنای سود حاصل از جمعیت، و کلید توسعه تجاری محیط، برای بالا بردن روند پیشرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Group of hill encircle of the Anling that it is located in vast in.
[ترجمه گوگل]گروهی از تپه‌های آنلینگ را احاطه کرده‌اند که در آن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]گروهی از تپه، حلقه محاصره را احاطه کرده اند که در گستره وسیعی از آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Van Allen radiation belts that encircle our planet were temporarily eliminated, and huge numbers of protons and electrons were dumped into the upper atmosphere.
[ترجمه گوگل]کمربندهای تشعشعی ون آلن که سیاره ما را احاطه کرده اند به طور موقت حذف شدند و تعداد زیادی پروتون و الکترون به اتمسفر فوقانی ریخته شدند
[ترجمه ترگمان]کمربندهای تشعشع ون الن که سیاره ما را احاطه کرده بودند موقتا حذف شدند و تعداد زیادی از پروتون ها و الکترون ها به جو بالایی ریخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در برداشتن (فعل)
bear, comport, entail, comprise, contain, embody, encircle, include, presuppose, infold

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

دور گرفتن (فعل)
embed, circle, encircle, imbed, encompass, girth, enlace, insphere

دور چیزی گشتن (فعل)
encircle, circuit

حلقه زدن (فعل)
ring, wind, encircle, encompass

تخصصی

[ریاضیات] دور گرفتن، در بر داشتن، احاطه کردن، دور زدن

انگلیسی به انگلیسی

• surround, enclose, hem in, circumscribe, make a circle around
to encircle someone or something means to surround them completely.

پیشنهاد کاربران

encircle ( v ) ( ɪnˈsərkl ) =to surround sth sb completely in a circle, e. g. Jack's arms encircled her waist. The island is encircled by a coral reef. encirclement ( n )
encircle
دور تا دور چیزی را گرفتن
پیچیدن
در بر گرفتن

بپرس