empty nester


(امریکا - عامیانه - کسی که بچه هایش بزرگ شده و به خانه های خود رفته اند) تهی خانه، تهی آشیان

جمله های نمونه

1. Many women enjoy an empty nest.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان از یک لانه خالی لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان از لانه خالی لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There will be no empty nest, no shedding of familial responsibilities and expense.
[ترجمه گوگل]نه لانه خالی، نه از دست دادن مسئولیت ها و هزینه های خانوادگی وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ لانه خالی وجود نخواهد داشت، بدون رها کردن مسئولیت ها و مخارج خانوادگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No one ever told me either that a stepmother could suffer so badly from empty nest syndrome.
[ترجمه گوگل]هیچ کس هم هرگز به من نگفت که یک نامادری ممکن است به شدت از سندرم آشیانه خالی رنج ببرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس تا به حال به من نگفته بود که یک نامادری مادر می تواند به این بدی از سندرم لانه خالی رنج ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I am swimming away from my friends' deaths, from depression and an empty nest.
[ترجمه گوگل]از مرگ دوستانم، از افسردگی و لانه خالی شنا می کنم
[ترجمه ترگمان]من از مرگ دوستانم، از افسردگی و یک لانه خالی شنا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had not felt his remorse over Mom's death, understood his intense loneliness as an "empty nester, " or realized most of his pals had long since left the world.
[ترجمه گوگل]پشیمانی او از مرگ مامان را احساس نکرده بودم، تنهایی شدید او را به عنوان "آشیانه خالی" درک نکرده بودم، یا متوجه نشده بودم که بسیاری از دوستانش مدت هاست دنیا را ترک کرده اند
[ترجمه ترگمان]من احساس پشیمانی او را نسبت به مرگ مادرم حس نکرده بودم، تنهایی و تنهایی او را به عنوان یک nester خالی درک می کردم یا متوجه شدم که بیشتر دوستانش از زمانی که دنیا را ترک کرده بودند درک کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had not felt his remorse over Mom's death, understood his intense loneliness as an "empty nester, " or realized most of his pals had long since light-beamed off the planet.
[ترجمه گوگل]پشیمانی او از مرگ مامان را احساس نکرده بودم، تنهایی شدید او را به عنوان یک "آشیانه خالی" درک نکرده بودم، یا متوجه نشده بودم که بیشتر دوستانش مدتهاست که از سیاره نور تابیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]من احساس پشیمانی او را نسبت به مرگ مادرم حس نکرده بودم، تنهایی و تنهایی او را به عنوان یک nester خالی درک می کردم، یا متوجه شدم که بیشتر دوستانش از زمانی که نور خورشید را روشن کرده بودند، مدت ها طول کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The city empty nester Pension can not simply rely on home, essential community support are very useful and necessary.
[ترجمه گوگل]شهر خالی nester بازنشستگی نمی تواند به سادگی در خانه تکیه، حمایت ضروری جامعه بسیار مفید و ضروری است
[ترجمه ترگمان]The های خالی شهری می توانند به سادگی بر خانه تکیه کنند، حمایت اجتماعی ضروری بسیار مفید و ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With the increase of nuclear family, the empty nester will increase quickest in the coming decades.
[ترجمه گوگل]با افزایش خانواده هسته ای، آشیانه خالی در دهه های آینده سریع ترین افزایش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]با افزایش تعداد خانواده هسته ای، nester خالی در دهه های آتی سریع ترین رشد را خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm already feeling like an empty nester.
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر مانند یک آشیانه خالی احساس می کنم
[ترجمه ترگمان]من الان احساس پوچی و پوچی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

پدر مادرایی که بچه هاشون رو به خونه بخت فرستاده
خونه خالی

بپرس