emotionless

/ɪˈmoʊʃnləs//ɪˈməʊʃnləs/

معنی: عاری از احساسات
معانی دیگر: عاری از احساسات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of emotion.

جمله های نمونه

1. You always thought of me as emotionless.
[ترجمه گوگل]همیشه من را بی احساس می‌دانستید
[ترجمه ترگمان] تو همیشه به من مثل یه بی احساس فکر می کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Who says the wind is emotionless? I can hear her laughter soft sighs even in spring.
[ترجمه گوگل]کی گفته باد بی احساسه؟ حتی در فصل بهار می توانم صدای خنده هایش را بشنوم
[ترجمه ترگمان]کی گفته باد عاری از احساسات است؟ حتی در بهار صدای خنده او را می شنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My voice surprised me; it was even and emotionless.
[ترجمه گوگل]صدایم مرا شگفت زده کرد؛ یکنواخت و بی احساس بود
[ترجمه ترگمان]صدایم مرا متعجب کرد؛ حتی و بدون احساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He stood emotionless as he heard the judge pass sentence.
[ترجمه گوگل]او با شنیدن حکم قاضی بی احساس ایستاد
[ترجمه ترگمان]همان طور که صدای pass قاضی را می شنید، بی احساس و عاری از احساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He kept his emotionless objectivity and faith in the cause he served.
[ترجمه گوگل]او عینیت و ایمان بی عاطفه خود را به هدفی که خدمت می کرد حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]اون از objectivity بی عاری کرده بود و به این دلیل که خدمت کرده بود ایمان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Try to be emotionless, oblivious, and to despair.
[ترجمه گوگل]سعی کنید بی احساس، غافل و ناامید باشید
[ترجمه ترگمان]سعی کن بدون احساس و بدون احساس و نا امید باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But, in political and human terms, he clearly represents everything Ayckbourn most dislikes: a serene detachment and emotionless cool.
[ترجمه گوگل]اما، از نظر سیاسی و انسانی، او به وضوح هر چیزی را که آیکبورن دوست ندارد را نشان می دهد: یک جدایی آرام و خونسردی بی احساس
[ترجمه ترگمان]اما، در شرایط سیاسی و انسانی، او به روشنی همه چیز Ayckbourn را نشان می دهد: یک واحد آرام و عاری از احساس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another common mistake is monotone ( one tone ) emotionless speech.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از اشتباهات رایج، گفتار یکنواخت (یک تن) بدون احساس است
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه رایج دیگر یکنواخت (یک لحن)در حال emotionless است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How can ability make him not enchanted? Is the for love or money emotionless fluctuant?
[ترجمه گوگل]چگونه توانایی باعث می شود که او طلسم نشود؟ آیا عشق یا پول بدون احساس نوسان دارد؟
[ترجمه ترگمان]چه طور می توانید او را طلسم کنید؟ عشق یا پول بدون احساس؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the first My heart melted by the lyrics that I felt so emotionless.
[ترجمه گوگل]برای اولین بار قلب من با اشعار ذوب شد که من آنقدر احساس بی احساسی کردم
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار قلبم با شعری که احساس کردم عاری از احساس بود آب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عاری از احساسات (صفت)
senseless, insensible, heartless, dead-hearted, emotionless, stockish, iron-hearted, marble-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• unemotional, insensitive, uncaring

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emote / emotionalize
✅️ اسم ( noun ) : emotion / emotionalism / emotionalist
✅️ صفت ( adjective ) : emotional / emotive / emotionless
✅️ قید ( adverb ) : emotionally / emotively
𝙢𝙤𝙧𝙚 𝙚𝙢𝙤𝙩𝙞𝙤𝙣𝙡𝙚𝙨𝙨 𝙩𝙝𝙖𝙣 𝙖𝙣𝙮𝙩𝙝𝙞𝙣𝙜 𝙚𝙡𝙨𝙚 این یعنی چی
واقعاً در تعجبم، شوکه شدم وقتی ترجمه به این اشتباهی رو دیدم
My voice was even and emotionless
صدای من حتی و بی احساس بود.
😂
دوست عزیز کلمه even اینجا به معنی صاف و یکنواخت هست
ترجمه صحیح؛
صدایم یکنواخت و بی احساس بود
وابستگی شدید به یه چیز یا شخص
بی احساس ، بی روح
an emotionless voice
صدایی بی روح 🦒
ریاضی 91 ، زبان 86
بی روح
بی احساس

بپرس