embedment


معنی: جا دادن، جایگزینی
معانی دیگر: جایگزینی، جادادن

جمله های نمونه

1. Embedment and observation of interior instruments are important for safety monitoring of pumped storage power stations.
[ترجمه گوگل]تعبیه و مشاهده ابزارهای داخلی برای نظارت بر ایمنی نیروگاه های ذخیره سازی پمپاژ مهم است
[ترجمه ترگمان]embedment و مشاهده ابزارهای داخلی برای نظارت بر ایمنی نیروگاه های تلمبه ذخیره ای مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. From the perspective of historical embedment, it tries to conduct enlightening study on the religious authority.
[ترجمه گوگل]از منظر تجسم تاریخی، سعی در بررسی روشنگرانه مرجعیت دینی دارد
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه of تاریخی، آن تلاش می کند تا تحصیل روشن گری را بر روی مرجعیت دینی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The difficulty also becomes greater. The depth of embedment at the tunnel portal is shallow.
[ترجمه گوگل]دشواری نیز بیشتر می شود عمق جاسازی در پورتال تونل کم است
[ترجمه ترگمان]دشواری نیز بزرگ تر می شود عمق of در مدخل تونل کم عمق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The study on capability of degradation of embedment of Phanerochaete chrysosporium to nitrobenzene was carried out.
[ترجمه گوگل]بررسی قابلیت تخریب جاسازی Phanerochaete chrysosporium به نیتروبنزن انجام شد
[ترجمه ترگمان]مطالعه در مورد قابلیت تخریب of of به nitrobenzene انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pile repletion measurement, drilling, the embedment of the steel casing and pile drilling are emphasized.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری پر شدن شمع، حفاری، تعبیه پوشش فولادی و حفاری شمع تاکید شده است
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری، حفاری، دریل کردن بدنه فولادی و دریل کردن توده مورد تاکید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All the specimen process formalin fixation and mineral wax embedment.
[ترجمه گوگل]تمام نمونه ها تثبیت فرمالین و جاسازی موم معدنی را پردازش می کنند
[ترجمه ترگمان]تمام فرآیند نمونه تثبیت و تثبیت موم معدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The failure pattern of the soil around the pile changed from inverted truncated cone slip-surface to local failure around the enlarged base with the increase of embedment ratio.
[ترجمه گوگل]الگوی شکست خاک اطراف شمع از سطح لغزش مخروط برون‌شده معکوس به شکست موضعی در اطراف پایه بزرگ‌شده با افزایش نسبت جاسازی تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]الگوی شکست خاک در اطراف توده تغییر یافته از لغزش مخروطی توخالی کوتاه شده تا شکست موضعی در اطراف پایه توسعه یافته با افزایش نسبت embedment تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The optimum conditions of preparation for immobilized were studied and the results were compared with that of valeric dialdehyde crosslink and calcium alginate embedment methods.
[ترجمه گوگل]شرایط بهینه آماده‌سازی برای بی‌حرکتی مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج با روش‌های پیوند متقابل والریک دی‌آلدئید و روش‌های جاسازی آلژینات کلسیم مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]شرایط بهینه آماده سازی برای immobilized مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج با روش valeric dialdehyde crosslink و calcium alginate embedment مقایسه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Secondary stress after excavation could result in deformation of the surrounding rock at Jinping hydropower plant because of deep embedment of the aqueduct tunnel and low compression strength of rock.
[ترجمه گوگل]تنش ثانویه پس از حفاری می تواند منجر به تغییر شکل سنگ اطراف در نیروگاه برق آبی جین پینگ به دلیل فرورفتگی عمیق تونل قنات و مقاومت فشاری کم سنگ شود
[ترجمه ترگمان]فشار ثانویه بعد از خاکبرداری می تواند منجر به تغییر شکل سنگ اطراف در نیروگاه آبی Jinping شود، به دلیل فرسایش شدید تونل آبراهه و قدرت تراکم پایین سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through the effective test point arrangement, the gaging instrument embedment and the observation, establishes the reliable monitor system, guarantees this project the security and the stability.
[ترجمه گوگل]از طریق آرایش نقطه آزمایش موثر، تعبیه ابزار اندازه گیری و مشاهده، سیستم مانیتور قابل اعتماد را ایجاد می کند، امنیت و پایداری این پروژه را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]از طریق آرایش فضایی موثر، ابزار gaging embedment و مشاهده، سیستم نظارت قابل اطمینان را پایه ریزی می کند، تضمین می کند که این پروژه امنیت و ثبات را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جا دادن (اسم)
incorporation, embedment

جایگزینی (اسم)
replacement, substitution, displacement, embedment, supersedence

انگلیسی به انگلیسی

• act of inlaying, act of insetting

پیشنهاد کاربران

بپرس