emancipator


معنی: رهایی دهنده، ازاد کننده
معانی دیگر: رهایی دهنده، ازاد کننده

جمله های نمونه

1. Lincoln is known as the Great Emancipator.
[ترجمه گوگل]لینکلن به عنوان رهایی بخش بزرگ شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]لینکلن به عنوان the بزرگ شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Yan son died for emancipator tiger, star tiger evil have been fighting fire heart!
[ترجمه گوگل]پسر یان برای ببر رهایی بخش درگذشت، ستاره ببر شر مبارزه با آتش قلب!
[ترجمه ترگمان]یان پسری به خاطر ببر emancipator مرد و شیطان ببر در حال مبارزه با قلب آتش است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dole called Haiyo, he was a great emancipator!
[ترجمه گوگل]دول به هاییو زنگ زد، او یک رهایی بخش بزرگ بود!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Power is the shackle to shackle itself while love is the emancipator to emancipate itself.
[ترجمه گوگل]قدرت غل و زنجیر خود است در حالی که عشق رهایی بخش برای رهایی خود است
[ترجمه ترگمان]قدرت the است که خود را آزاد می سازد در حالی که عشق، emancipator است که خود را آزاد می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After his son's death, Lincoln decided that one of his purposes was to be an emancipator -- to begin the process of freeing the slaves. A few months later, he wrote the Emancipation Proclamation.
[ترجمه گوگل]پس از مرگ پسرش، لینکلن تصمیم گرفت که یکی از اهداف او این است که یک رهایی بخش باشد - شروع روند آزادی بردگان چند ماه بعد اعلامیه رهایی را نوشت
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ پسرش، لینکلن به این نتیجه رسید که یکی از اهداف او برای شروع فرآیند آزاد کردن غلامان بود چند ماه بعد، اعلامیه آزادی را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The strategy of intervention and the role of the emancipator are strongly inspired by critical theory.
[ترجمه گوگل]استراتژی مداخله و نقش رهایی بخش به شدت از نظریه انتقادی الهام گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]استراتژی مداخله و نقش of به شدت تحت تاثیر نظریه انتقادی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Abandon sink be besieged on all sides in wave Er when, an accident emancipator appeared.
[ترجمه گوگل]سینک را رها کنید که از همه طرف در موج Er محاصره شود که یک رهایی بخش تصادف ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]Abandon در همه طرف در موجی از موج فرو می رود در حالی که یک تصادف به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Obama's speech next week, he "cannot escape history, " in the phrase of the Great Emancipator.
[ترجمه گوگل]در سخنرانی هفته آینده اوباما، به تعبیر رهایی بخش بزرگ، او «نمی تواند از تاریخ بگریزد»
[ترجمه ترگمان]در سخنرانی اوباما در هفته بعد، او \"نمی تواند از تاریخ فرار کند\" به عبارت \"Emancipator بزرگ\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Burn with righteous indignation, martyr sacrifices for equality, do the mankind to liberate emancipator.
[ترجمه گوگل]با خشم عادلانه بسوزید، برای برابری فداکاری کنید، بشریت را برای رهایی رهایی بخش انجام دهید
[ترجمه ترگمان]با خشم و indignation و قربانی های شهید برای برابری، مردم را وادار به آزادی emancipator کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رهایی دهنده (اسم)
emancipator

ازاد کننده (اسم)
emancipator, liberalizer, liberator

انگلیسی به انگلیسی

• one who emancipates, liberator, one who frees

پیشنهاد کاربران

بپرس