elevate

/ˈeləˌvet//ˈelɪveɪt/

معنی: بالا بردن، بلند کردن، ترفیع دادن، افراشتن، عالی کردن، نشاط دادن
معانی دیگر: فرازیدن، افرازیدن، صدا را بلند کردن، (بر دانگ صدا) افزودن، (حرارت و صدا و غیره) زیاد کردن، ارتقای رتبه دادن، به جاه و مقام رساندن، تعالی بخشیدن، فرزانه شدن، مهذب شدن، تزکیه کردن، شرافتمند کردن، بزرگوار کردن، رفعت بخشیدن، روح تازه دمیدن در، روحیه دادن به، به وجد آوردن، کمی مست، لول

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: elevates, elevating, elevated
مشتقات: elevatingly (adv.)
(1) تعریف: to raise or lift up to a higher physical position.
مترادف: lift, move up, raise
متضاد: lower
مشابه: boost, heave, hoist, rise, upheave, uprear

- Her doctor told her she should elevate her legs.
[ترجمه گوگل] دکترش به او گفت که باید پاهایش را بالا بیاورد
[ترجمه ترگمان] دکترش گفته که باید پاهاش رو بالا ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the final scene, the stagehands will elevate the platform that the actor stands on.
[ترجمه گوگل] در صحنه آخر، دستان صحنه سکویی را که بازیگر روی آن می ایستد بالا می برند
[ترجمه ترگمان] در صحنه پایانی، stagehands جایگاهی را که بازیگر روی آن ایستاده است، ارتقا خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to raise or promote to a higher level or status.
مترادف: advance, exalt, move up, promote, raise, upgrade
متضاد: degrade, demote, humble, lower
مشابه: aggrandize, ennoble, kick upstairs

- Music always elevates his spirits.
[ترجمه گوگل] موسیقی همیشه روحیه او را بالا می برد
[ترجمه ترگمان] موسیقی همیشه روحیه او را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was elevated recently to the rank of full professor.
[ترجمه گوگل] او اخیراً به درجه استاد تمام ارتقا یافته است
[ترجمه ترگمان] او اخیرا به مقام استادی درجه یک ارتقا یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to improve the cultural, intellectual, or moral level of.
مترادف: improve, lift
متضاد: depress
مشابه: busy, cheer, heighten, raise, uplift

- Somewhat arrogantly, he hoped to elevate her taste in literature.
[ترجمه گوگل] او تا حدودی متکبرانه امیدوار بود که ذوق او را در ادبیات بالا ببرد
[ترجمه ترگمان] تا حدی با تکبر و تکبر، امیدوار بود که ذوق و سلیقه خود را در ادبیات بالاتر ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The moralistic readings were intended to elevate the minds of the students.
[ترجمه گوگل] قرائت های اخلاقی به منظور ارتقای ذهن دانش آموزان بود
[ترجمه ترگمان] این مطالعات در نظر گرفته شده اند تا ذهن دانش آموزان را بالا ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to increase in degree or volume.
مترادف: advance, boost, heighten, intensify
متضاد: lower
مشابه: escalate, hike, raise

- A diet high in saturated fat is likely to elevate one's cholesterol.
[ترجمه گوگل] رژیم غذایی سرشار از چربی اشباع شده احتمالاً کلسترول فرد را بالا می برد
[ترجمه ترگمان] رژیم غذایی بالا در چربی اشباع شده به احتمال زیاد میزان کلسترول خود را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They wrapped the shivering child in blankets in order to elevate his body temperature.
[ترجمه گوگل] آنها کودک لرزان را در پتو پیچیدند تا دمای بدن او را بالا ببرند
[ترجمه ترگمان] آن ها کودک لرزان را در پتوها پیچیدند تا دمای بدنش را بالا ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to elevate the temperature
حرارت را زیاد کردن

2. an artist should not only entertain but also elevate his audience
هنرمند باید تماشاگران را نه تنها سرگرم کند بلکه (افکار آنان را نیز) تهذیب کند.

3. Private Carbo was elevated to higher rank for his valor.
[ترجمه گوگل]سرباز کاربو به دلیل شجاعتش به رتبه بالاتری ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]carbo خصوصی در مقام بالاتری قرار گرفته بود تا شجاعت او را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Reading a variety of good books elevates the mind.
[ترجمه گوگل]خواندن انواع کتاب های خوب ذهن را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]خواندن انواع کتاب های خوب ذهن را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The candidate spoke from an elevated platform.
[ترجمه گوگل]نامزد از یک سکوی بلند صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]کاندیدای مورد نظر از یک سکوی مرتفع شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His energy and talent elevate him to godlike status.
[ترجمه گوگل]انرژی و استعداد او او را به مقام خدایی ارتقا می دهد
[ترجمه ترگمان]استعداد و استعداد او، او را به مقام godlike ارتقا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teacher hoped to elevate the minds of her young pupils by reading them religious stories.
[ترجمه گوگل]این معلم امیدوار بود که با خواندن داستان های مذهبی دانش آموزان خردسال خود را ارتقا دهد
[ترجمه ترگمان]معلم امیدوار بود با خواندن داستان های مذهبی، ذهن دانش آموزان جوانش را بالا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Good books may elevate the mind.
[ترجمه گوگل]کتاب های خوب ممکن است ذهن را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]کتاب های خوب ممکن است ذهن را بالا ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't elevate your superiors to superstar status.
[ترجمه گوگل]مافوق خود را به وضعیت فوق ستاره ارتقا ندهید
[ترجمه ترگمان]مافوق خودت رو بالا ببر تا وضعیت سوپر استار ترک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These factors helped to elevate the town into the list of the ten most attractive in the country.
[ترجمه گوگل]این عوامل کمک کرد تا این شهر در فهرست ده شهر جذاب کشور قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]این عوامل به بالا بردن شهر به لیست ده مورد جذاب در کشور کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These drugs may elevate acid levels in the blood.
[ترجمه گوگل]این داروها ممکن است سطح اسید را در خون افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]این داروها ممکن است سطح اسیدی را در خون بالا ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gradually elevate the patient into an upright position.
[ترجمه گوگل]به تدریج بیمار را در وضعیت عمودی قرار دهید
[ترجمه ترگمان]به تدریج بیمار را در موقعیت عمودی بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their purpose is to elevate AIDS to the top of government priorities.
[ترجمه گوگل]هدف آنها این است که ایدز را در راس اولویت های دولت قرار دهند
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها افزایش ایدز در راس اولویت های دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was an attempt to elevate football to a subject worthy of serious study.
[ترجمه گوگل]این تلاشی بود برای ارتقای فوتبال به موضوعی که ارزش مطالعه جدی را دارد
[ترجمه ترگمان]این تلاشی برای ارتقا سطح فوتبال به یک موضوع شایسته برای مطالعه جدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They want to elevate the status of teachers.
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند جایگاه معلمان را بالا ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند وضعیت معلمان را بالا ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The song never failed to elevate his spirits.
[ترجمه گوگل]این آهنگ هرگز نتوانست روحیه او را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]آواز هرگز موفق نشد روحیه خود را بالا ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. That he might elevate her into the imaginary ranks of some royal court of whiteness.
[ترجمه گوگل]تا او را به درجات خیالی برخی از دربارهای سفید سلطنتی ارتقا دهد
[ترجمه ترگمان]که ممکن است او را در صفوف خیالی و خیالی کاخ سلطنتی ارتقا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

ترفیع دادن (فعل)
increase, promote, elevate, pedestal

افراشتن (فعل)
rear, elevate, unfurl, fly, erect

عالی کردن (فعل)
elevate

نشاط دادن (فعل)
elevate, exhilarate

انگلیسی به انگلیسی

• glorify, exalt; lift, raise high, move up to a higher position
when people or things are elevated, they are given greater status or importance.
to elevate something means to raise it to a higher level.
see also elevated.

پیشنهاد کاربران

بالا بردن، ارتقا دادن
ارتقا ( دادن/یافتن ) ، بالا ( بردن/رفتن ) ، افزایش ( دادن/یافتن )
نشاط بخشیدن، سرِحال آوردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : elevate
✅️ اسم ( noun ) : elevation / elevator
✅️ صفت ( adjective ) : elevated / elevating
✅️ قید ( adverb ) : _
بالا بردن، زیاد کردن
1 - بالا رفتن2 - افزایش یافتن3 - ارتقا یافتن
ارتقا دادن، ارتقا یافتن
If you elevate something to a higher status, you consider it to be better or more important than it really is.
( Don't elevate your superiors to superstar status )
بالا دست گرفتن

بپرس