elder

/ˈeldər//ˈeldə/

معنی: ریش سفید، شیخ کلیسا، ارشد، بزرگتر، ارشد کلیسا
معانی دیگر: مسن تر، مهتر، مهین، مافوق، کدیور، سرور، سالار، شیخ، (زمان) باستان، پیشین، عتیق، کهن، نیا، جد، سر دودمان، پیش کسوت، (جمع) پیشینیان، سرقبیله، بزرگ طایفه (یا خاندان)، آدم سالخورده، پیر، سالمند، (گیاه شناسی)، اقطی (جنس sambucus از خانواده ی honeysuckle)، شی  کلیسا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: a comparative of old; older; born earlier.
مترادف: older
متضاد: younger

- The elder children had to take care of their younger brothers and sisters.
[ترجمه استاد جوان] بچه های بزرگتر باید از برادران و خواهرانشان مراقبت کنند
|
[ترجمه گوگل] بچه های بزرگ باید از برادران و خواهران کوچکتر خود مراقبت می کردند
[ترجمه ترگمان] بچه های بزرگ تر مجبور بودند از برادران و خواهران کوچک ترش مراقبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: greater in rank or authority; senior.
مترادف: senior
مشابه: ranking, superior

- He bowed to the opinion of the elder statesman.
[ترجمه گوگل] در برابر نظر دولتمرد بزرگ تعظیم کرد
[ترجمه ترگمان] به عقیده of سیاسی تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: earlier in time; former.
مترادف: bygone, former, old, prior
مشابه: earlier, olden, previous
اسم ( noun )
(1) تعریف: an older person.
مترادف: senior
مشابه: antediluvian, graybeard, octogenarian, old-timer, oldster, senior citizen

- She was taught to respect her elders.
[ترجمه مونا فرشچیان] او یاد گرفته بود که به بزرگتر از خودش احترام بگذارد
|
[ترجمه گوگل] به او یاد داده بودند که به بزرگانش احترام بگذارد
[ترجمه ترگمان] به بزرگان یاد داده بود که به بزرگ ترها احترام بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an older person who has authority, as in a tribe or clan.
مترادف: patriarch
مشابه: dean, matriarch, superior

- Important decisions were made by the village elders.
[ترجمه مونا فرشچیان] تصمیمات مهمی توسط بزرگان روستا گرفته شد
|
[ترجمه گوگل] تصمیمات مهمی توسط بزرگان روستا گرفته شد
[ترجمه ترگمان] رهبران روستا تصمیمات مهمی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in certain Christian sects, a layman who is a governing officer of the church, or a priest of high order.
مترادف: presbyter
مشابه: dean, patriarch, preacher
اسم ( noun )
• : تعریف: any of various shrubs or small trees that bear clusters of small white flowers and red or blackish berrylike fruits.

جمله های نمونه

1. an elder statesman
دولتمرد مهتر

2. an elder statesman
یک دولتمرد کار کشته

3. my elder brother
برادر بزرگ تر من

4. my elder brother is named jahangir
برادر بزرگ من جهانگیر نام دارد.

5. the elder of the family
بزرگ خاندان

6. i am elder than her
من از او مسن ترم.

7. his poems are of the elder new england tradition
اشعار او با سنت دیرین نیوانگلاند رابطه دارد.

8. she tried to emulate her elder brother in sports
کوشید که در ورزش از برادر ارشد خود پیشی بگیرد.

9. Her elder sister's been acting rather funnily just recently.
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگترش اخیراً خنده دار رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگش به طور عجیبی به طور عجیبی این طور رفتار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Henry is my elder brother; he is two years older than I.
[ترجمه گوگل]هنری برادر بزرگتر من است او دو سال از من بزرگتر است
[ترجمه ترگمان]هنری برادر بزرگ تر من است؛ دو سال از من بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The accused's elder sister bailed her out of jail.
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگ متهم او را از زندان آزاد کرد
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ تر متهم او را از زندان آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Karen has always felt overshadowed by her famous elder sister.
[ترجمه گوگل]کارن همیشه تحت الشعاع خواهر بزرگتر معروفش بوده است
[ترجمه ترگمان]کارن همیشه در مورد خواهر بزرگ تر اون فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My elder brother is a doctor.
[ترجمه گوگل]برادر بزرگم پزشک است
[ترجمه ترگمان]برادر بزرگ من دکتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is my elder by five years.
[ترجمه ستیش] او پنج سال از من بزرگ تر است
|
[ترجمه گوگل]او پنج سال بزرگتر من است
[ترجمه ترگمان]او پنج سال است که بزرگ تر از من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My elder sister has a terror of fire.
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگم وحشت آتش دارد
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ تر من از آتش وحشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My elder brother is a reporter.
[ترجمه گوگل]برادر بزرگم خبرنگار است
[ترجمه ترگمان] برادر بزرگم یه خبرنگار - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She was accompanied by her elder sister.
[ترجمه گوگل]او را خواهر بزرگترش همراهی می کرد
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگ تر او را همراهی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He is the elder of my two brothers.
[ترجمه گوگل]او بزرگتر دو برادر من است
[ترجمه ترگمان]او برادر دو برادر من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Her elder daughter is in college.
[ترجمه گوگل]دختر بزرگش در دانشگاه است
[ترجمه ترگمان]دختر بزرگش در دانشگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The house was handed down to my elder brother.
[ترجمه گوگل]خانه به برادر بزرگترم واگذار شد
[ترجمه ترگمان]خانه به برادر بزرگ تر من واگذار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریش سفید (اسم)
elder, graybeard, dean, doyen

شیخ کلیسا (اسم)
elder, presbyter

ارشد (صفت)
superior, senior, commander, major, eldest, classy, elder, superordinate, old-line, first-born, higher-up

بزرگتر (صفت)
senior, head, major, elder, paramount

ارشد کلیسا (صفت)
elder

انگلیسی به انگلیسی

• any of a number of trees or shrubs; person who is older
the elder of two people is the one who was born first.
the elders of a society or religious organization are the older members who have influence and authority, or who hold positions of responsibility; a formal use.
an elder is a small tree or shrub. it has white flowers and red, purple, or black edible berries.

پیشنهاد کاربران

شخصی که از لحاظ سنی از شما بزرگتر باشد ( مثل برادر بزرگتر )
شخصی که از لحاظ جایگاه از شما بالاتر و با تجربه تر باشد ( مثل بزرگ خاندان، شیخ )
دورانی که نسبت به دوران شما قدیمی تر باشد ( مثل دوران باستان )
Elder: مِهتر
Junior: کِهتر
در جواب سوال آقا احمدرضای گل،
older برای هرچیز یا کسی که قدمتش از مورد قابل مقایسه بیشتر باشه به کار میره،
elder فقط برای انسان به کار میره.
>> دیگه اینکه older فقط برای مقایسه استفاده میشه، اما elder علاوه بر صفت میتونه در جای اسم هم به کار بره و به جامعه بزرگتر یک کشور یا یک نفر ریش سفید محل اشاره داشته باشه.
...
[مشاهده متن کامل]

که یعنی طرف هیچوقت older محل نیست، همیشه elder محله.
> > یک نکته ای هم که هست اینه که elder در مقام مقایسه، اغلب فقط برای اعضای خانواده استفاده میشه و نحوه استفادش یک مقدار با older فرق میکنه. به طور مثال:
My brother is older than me جمله درستیه، اما نمیشه گفت My brother is elder than me.
باید گفت My brother is elder to me.
موفق باشید.

یکی تفاوت بین older و elder را توۻیح بده؟؟
ارشد
- قدیمی تر
- باسابقه تر
( elder customers = مشتریان قدیمی تر/باسابقه تر )
ریش سفید ، بزرگِ خاندان ، فرد بزرگتر ، سالمند
داداش بزرگ

بپرس