elbow

/ˈelˌboʊ//ˈelbəʊ/

معنی: زانو، ارنج، دسته صندلی، با ارنج زدن
معانی دیگر: (کالبدشناسی) آرنج، مرفق، بخشی از آستین که آرنج را می پوشاند، (با آرنج ها) کنار زدن، پس زدن، آرنج فرو کردن به، گوشه دار شدن، (لوله کشی و لوله ی بخاری و غیره) زانویی، زانوچه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: at one's elbow, out at the elbows, rub elbows with
(1) تعریف: the bend or joint between the human upper arm and forearm, or the bony projection at this bend.

(2) تعریف: a similarly placed joint in other animals.

(3) تعریف: anything shaped or bent like this joint.
مشابه: angle

- an elbow in the river
[ترجمه دانیال] آرنج توی رودخانه
|
[ترجمه عارف] تا آرنج در رودخانه
|
[ترجمه گوگل] یک آرنج در رودخانه
[ترجمه ترگمان] یک آرنج در رودخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an elbow in a pipe
[ترجمه اصغر عابدی] یک زانویی در لوله
|
[ترجمه گوگل] یک آرنج در لوله
[ترجمه ترگمان] آرنجش را به چپق کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: elbows, elbowing, elbowed
(1) تعریف: to push at or away, with or as with one's elbow.
مشابه: nudge

- He elbowed me aside and walked past.
[ترجمه عارف] سقامهدای زد و رد شد
|
[ترجمه گوگل] آرنجم را کنار زد و از کنارم گذشت
[ترجمه ترگمان] او با آرنج به من سقلمه زد و از کنار من گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make (a way) by pushing in this manner.

- She elbowed her way through the crowd.
[ترجمه گوگل] او با آرنج راه خود را در میان جمعیت طی کرد
[ترجمه ترگمان] از میان جمعیت به او سقلمه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make one's way by shoving others aside with or as with one's elbows.
مشابه: crowd, muscle

جمله های نمونه

1. his elbow was poking out from under his torn shirt sleeve
آرنج او از زیر آستین پاره اش بیرون زده بود.

2. my scratched elbow itched and pricked
آرنج خراشیده ام می خارید و سوزن سوزن می شد.

3. at one's elbow
در دسترس،نزدیک،مجاور

4. get the elbow
(عامیانه) مورد بی وفایی قرار گرفتن،(توسط دوست یا یار) ترک شدن،طرد شدن

5. he jabbed his elbow into my side
با آرنج به من سیخونک زد.

6. to dig an elbow into someone's ribs
با آرنج به دنده ی (یا پهلوی) کسی زدن

7. give somebody the elbow
(عامیانه) مورد کم لطفی یا بی وفایی قرار دادن،طرد کردن،دور کردن (از خود)

8. he placed his right elbow on the table
او آرنج راست خود را روی میز قرار داد.

9. she leaned on her elbow
بر آرنج خود تکه داد.

10. more power to someone's elbow
(انگلیس - خودمانی) خدا کند موفق شود،دست علی به همراهش

11. his jacket was torn on the elbow
آرنج کت او پاره بود.

12. i will jog you with my elbow when it's time to go
هنگام رفتن که فرا برسد با آرنج به تو خواهم زد.

13. she sewed a patch to the elbow of my jacket
او یک وصله به آرنج کت من دوخت.

14. to bend the arm at the elbow
دست را از آرنج خم کردن

15. Her arm was bandaged from the elbow to the fingers.
[ترجمه Zero two] آرنج خود را تا نوک انگشتان باند پیچی کرده بود
|
[ترجمه گوگل]بازوی او از آرنج تا انگشتان پانسمان شده بود
[ترجمه ترگمان]دستش را باند پیچی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She poked her elbow into his ribs.
[ترجمه کیانا] 16. آرنجش را در دنده های او فرو کرد.
|
[ترجمه گوگل]آرنجش را در دنده هایش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]او آرنجش را به دنده هایش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There's more elbow room in the restaurant since they extended it.
[ترجمه گوگل]از زمانی که رستوران را گسترش دادند، فضای آرنج بیشتری در رستوران وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از زمانی که آن ها را بسط داده اند، یک اتاق دیگر در رستوران هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He rested one elbow on the wall as he spoke.
[ترجمه گوگل]هنگام صحبت کردن، آرنجش را به دیوار تکیه داد
[ترجمه ترگمان]همچنان که حرف می زد، آرنجش را به دیوار تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It took a considerable amount of polish and elbow grease before the brass shone like new.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه برنج مانند نو بدرخشد، مقدار قابل توجهی پولیش و گریس آرنج لازم بود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه برنجی مثل نو برق بزنند، مقدار زیادی روغن و روغن خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. There was not much elbow room in the cockpit of a Snipe.
[ترجمه گوگل]در کابین یک اسنایپ جای آرنج زیادی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در کابین خلبان یک شکارچی زیاد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I may have caught him with my elbow but it was just an accident.
[ترجمه گوگل]شاید او را با آرنجم گرفتم اما این فقط یک تصادف بود
[ترجمه ترگمان]ممکنه با آرنج من اونو گرفته باشه ولی فقط یه حادثه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زانو (اسم)
bend, knee, gooseneck, elbow

ارنج (اسم)
elbow

دسته صندلی (اسم)
elbow

با ارنج زدن (فعل)
nudge, elbow

تخصصی

[عمران و معماری] زانو - زانویی
[مهندسی گاز] زانو، زانوئی

انگلیسی به انگلیسی

• joint located in the middle of the human arm
shove with one's elbow, jostle, push
your elbow is the part in the middle of your arm where it bends.
if you elbow someone away, you push them aside with your elbow.

پیشنهاد کاربران

اسم:
• آرنج
• زانویی ( لوله )
فعل:
• با آرنج کنار زدن
elbow ( n ) ( ɛlboʊ )
elbow
Get the elbow در کار به معنی اخراج شدنه
در رشته هوش مصنوعی و برنامه نویسی:
elbow method را روش آرنج ترجمه می کنن.
Funny bone=elbow آرنج
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

more power to your elbow برای گفتن خسته نباشید
elbowیعنی:آرنج، اتصالات
elbow
If someone or something elbows their way somewhere, or elbows other people or things out of the way, they achieve success by being aggressive and determined
به موفقیت رسیدن با خشونت

آرنج
اتصالات زانویی
ارنج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس