efforts

جمله های نمونه

1. efforts that are beginning to tell
کوشش هایی که دارند موثر واقع می شوند

2. efforts to establish a friendship
کوشش برای ایجاد مودت

3. flimsy efforts
کوشش های بی اثر

4. fruitless efforts
کوشش های بیهوده

5. her efforts showed no returns
کوشش های او نتیجه ای نداشت.

6. his efforts deserve credit
کوشش های او در خور ستایش است.

7. his efforts on behalf of the poor are laudable
کوشش های او در راه مستمندان ستودنی است.

8. his efforts paid off
کوشش های او نتیجه بخش بود.

9. his efforts rang hollow
کوشش های او بیهوده می نمود.

10. inexhaustible efforts
کوشش های خستگی ناپذیر

11. intensive efforts
کوشش های شدید

12. our efforts did not fructify
کوشش های ما به نتیجه نرسید.

13. our efforts proved to be fruitful
کوشش های ما موثر واقع شد.

14. strenuous efforts
کوشش های مشتاقانه

15. their efforts ended in failure
کوشش آنان به شکست منتهی شد.

16. their efforts in damping down the crisis were helpful
کوشش های آنان در کاستن بحران موفقیت آمیز بود.

17. their efforts were doomed to failure
کوشش های آنها محکوم به شکست بود.

18. your efforts will redound to the general good
کوشش های شما به خیر و صلاح جامعه خواهد بود.

19. all his efforts went down the drain
همه ی زحمات او به هدر رفت.

20. amirkabir's groundbreaking efforts
اقدامات پیشگامانه ی امیرکبیر

21. her diligent efforts
کوشش های پیگیر او

22. his perennial efforts to obtain a passort
کوشش های مکرر او برای گرفتن پاسپورت

23. their pioneering efforts in space exploration
کوشش های پیشتازانه ی آنها در اکتشاف فضا

24. an integration of efforts
تلفیق کوشش ها

25. he orchestrates the efforts of various groups
او فعالیت های گروه های مختلف را هماهنگ می کند.

26. success attended his efforts
کوشش های او با موفقیت توام بود.

27. to relax one's efforts
از کوشش خود کاستن

28. her indifference stultified our efforts
بی اعتنایی او کوشش های ما را بیهوده جلوگر ساخت.

29. we must harmonize our efforts
ما باید کوشش های خود را هماهنگ کنیم.

30. we must intensify our efforts
ما باید کوشش های خود را تشدید کنیم.

31. we must redouble our efforts
باید کوشش های خود را دو چندان کنیم.

32. we must reward their efforts
ما بایستی به کوشش های آنان پاداش بدهیم.

33. he warmly seconded his daughter's efforts toward an education
با گرمی مساعی دخترش در راه تحصیل را مورد تشویق قرار می داد.

34. the strike frustrated the government's efforts toward increasing production
اعتصاب،کوشش های دولت در زیاد کردن تولید را بی اثر کرد.

35. to dissipate one's time and efforts
وقت و کوشش خود را به هدر دادن

36. we must not remit our efforts
نباید کوشش های خود را کم کنیم.

37. his untimely death negated all our efforts
مرگ نابهنگام او همه ی کوشش های ما را بی اثر کرد.

38. the desire to surpass animated hassan's efforts to continue his education
میل برتری جویی،حسن را برانگیخت که تحصیلات خود را ادامه دهد.

39. these documents are monuments of our ancestors' efforts to gain freedom
این مدارک،شواهد کوشش های نیاکان ما در راه کسب آزادی است.

40. we are in their debts for their efforts
ما مدیون زحمات آنها هستیم.

41. a child can never compensate his mother for her efforts
فرزند هرگز نمی تواند زحمات مادرش را جبران کند.

پیشنهاد کاربران

مساعی
attempts
کوشش/ سعی/ تلاش/ همت کردن. . .
تلاش ، کوشش ، سعی
تلاش ها

تلاش های به عمل آمده
تلاش
تلاش ها، تقلاها، زحمات، کوشش ها، اقدامات، مجاهدت ها

بپرس