effervescence

/ˌefəˈvesns//ˌefəˈvesns/

معنی: گاز، جوش، طراوت و شادی، خروش اب
معانی دیگر: گاز نوشیدنیها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the fizzing or bubbling in a liquid that emits tiny popping gas bubbles, often as a result of fermentation or carbonation.

(2) تعریف: high spirits; excitement; liveliness.

- The effervescence of the jazz band soon had everyone laughing and dancing.
[ترجمه گوگل] جوشش گروه جاز خیلی زود همه را به خنده و رقص واداشت
[ترجمه ترگمان] گروه موسیقی جاز زود همه می خندیدند و می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He wrote about Gillespie's effervescence, magnetism and commitment.
[ترجمه گوگل]او در مورد جوشش، مغناطیس و تعهد گیلسپی نوشت
[ترجمه ترگمان]او در مورد effervescence Gillespie، مغناطیس و تعهد نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It tasted yeasty, with a slight hint of effervescence, and began almost instantly to produce a slow easing of inhibitions.
[ترجمه گوگل]مزه مخمری داشت، با کمی جوشاندن، و تقریباً بلافاصله شروع به کاهش آهسته مهارها کرد
[ترجمه ترگمان]It، با اندک نشانی از effervescence، و تقریبا بلافاصله توانست a آرام of را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A gentle effervescence fills the mouth, then gives way to all the grandeur of the Chardonnay.
[ترجمه گوگل]جوششی ملایم دهان را پر می کند، سپس جای خود را به تمام عظمت شاردونه می دهد
[ترجمه ترگمان]effervescence ملایم دهان را پر می کند، سپس به همه عظمت of راه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I ran my tongue over its rough surface and felt its salty effervescence.
[ترجمه گوگل]زبانم را روی سطح ناهموارش کشیدم و جوشش نمکش را حس کردم
[ترجمه ترگمان]زبانم را روی سطح ناهموار آن کشیدم و احساس کردم که آن مایع شوره its است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The following year, the local middle classes organised the new Bonfire Societies and controlled popular effervescence became a tourist attraction.
[ترجمه گوگل]سال بعد، طبقات متوسط ​​محلی، انجمن‌های جدید Bonfire را سازماندهی کردند و جوشش مردمی را کنترل کردند که به یک جاذبه توریستی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در سال بعد، طبقات متوسط محلی، جوامع جدید Bonfire را سازماندهی کردند و effervescence محبوب را به یک جاذبه توریستی تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. According to Durkheim, the emotional bonds necessary for collective effervescence hinge upon three things: a common focus, periodic assembling, and collective rituals.
[ترجمه گوگل]به عقیده دورکیم، پیوندهای عاطفی لازم برای جوشش جمعی به سه چیز بستگی دارد: تمرکز مشترک، گردهمایی دوره ای، و تشریفات جمعی
[ترجمه ترگمان]بر طبق گفته های دورکیم، پیوندهای عاطفی لازم برای effervescence جمعی به سه چیز بستگی دارد: تمرکز مشترک، مونتاژ دوره ای، و مراسم گروهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is the bribe for living, the champagne of the blood, the effervescence of the ferment.
[ترجمه گوگل]این رشوه برای زندگی، شامپاین خون، جوشان تخمیر است
[ترجمه ترگمان]این رشوه است برای زیستن، شامپاین خون، the of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He looks like cold but inside of him all is effervescence.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سرد است، اما در درون او همه چیز جوشان است
[ترجمه ترگمان]به نظر سرد می رسد، اما درون او همه چیز effervescence است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To establish a method of microbial limit examination of metronidazole, clotrimazole and chlorhexodine acetate vagina effervescence tablet.
[ترجمه گوگل]هدف: ایجاد روشی برای بررسی حد میکروبی قرص جوشان واژن مترونیدازول، کلوتریمازول و کلرهگزودین استات
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد یک روش بررسی محدود میکروبی of، clotrimazole و chlorhexodine استات vagina effervescence
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His whole nature was kindled into one intense and passionate effervescence of romantic passion.
[ترجمه گوگل]تمام طبیعت او در یک جوشش شدید و پرشور شور عاشقانه روشن شد
[ترجمه ترگمان]تمام وجودش در شور و هیجان شدید احساسات عاشقانه برانگیخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is made in a medium-dry style with lots of flavor and refreshing effervescence.
[ترجمه گوگل]این به سبک متوسط ​​خشک با طعم زیاد و جوشاندن طراوت ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این سبک در یک سبک medium با طعم و عطر قوی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاز (اسم)
bite, gas, fume, effervescence, effervescency

جوش (اسم)
boil, ferment, burble, spout, effervescence, effervescency, furuncle, pimple, eruption, simmer, weld, rash, solder, whelk, gush

طراوت و شادی (اسم)
effervescence, effervescency

خروش اب (اسم)
effervescence, effervescency, popple

تخصصی

[شیمی] جوشش

انگلیسی به انگلیسی

• bubbliness; liveliness, gaiety
effervescence is the releasing of bubbles of gas by a liquid.
effervescence is also the quality of being lively and enthusiastic in your behaviour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : effervesce
✅️ اسم ( noun ) : effervescence
✅️ صفت ( adjective ) : effervescent
✅️ قید ( adverb ) : effervescently
effervescence ( شیمی )
واژه مصوب: جوشش 2
تعریف: تشکیل حباب از محلول یک عنصر یا ترکیب شیمیایی در نتیجۀ گسیل گاز، بدون استفاده از گرما
۱ ) گاز دار بودن ( نوشیدنی )
۲ ) هیجان ، سرزندگی

بپرس