effectual

/ɪˈfekt͡ʃʊəl//ɪˈfekt͡ʃʊəl/

معنی: موثر، انجام شدنی
معانی دیگر: (تولید کننده ی اثر دلخواه) کاری، برگر، مفید، ثمربخش، برآور، واقعی، موجود، (دارای ارزش قانونی) معتبر، قانونی، قابل اجرا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: effectually (adv.), effectuality (n.), effectualness (n.)
(1) تعریف: causing or capable of causing a desired result; effective; efficacious.
متضاد: ineffectual
مشابه: capable, effective, efficient, fruitful, valid

- Aspirin is usually an effectual remedy for minor pain.
[ترجمه گوگل] آسپرین معمولاً یک داروی مؤثر برای دردهای جزئی است
[ترجمه ترگمان] آسپرین معمولا یک درمان موثر برای درده ای کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He worked hard as mayor but, sadly, he was not effectual.
[ترجمه گوگل] او به عنوان شهردار سخت کار کرد اما متأسفانه تأثیرگذار نبود
[ترجمه ترگمان] او به عنوان شهردار سخت کار می کرد، اما متاسفانه بی نتیجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having legal force, as a contract or other document.
متضاد: invalid, void

- They had a contract, but it is no longer effectual.
[ترجمه گوگل] قرارداد داشتند اما دیگر اثری ندارد
[ترجمه ترگمان] آن ها قراردادی داشتند، اما این کار بی نتیجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the effectual truth of the matter is . . .
واقعیت امر این است که . . .

2. he found a more effectual way of writing stories
او راه موثرتری را برای داستان نویسی پیدا کرد.

3. They are almost as expeditious and effectual as Aladdin's lamp.
[ترجمه گوگل]آنها تقریباً به اندازه چراغ علاءالدین سریع و مؤثر هستند
[ترجمه ترگمان]تقریبا مثل چراغ جادو از روی شتاب و غیره کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They wish to promote a real and effectual understanding between the two countries.
[ترجمه گوگل]آنها خواهان ارتقای تفاهم واقعی و مؤثر بین دو کشور هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند درک واقعی و موثر بین دو کشور را ترویج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is the only effectual way to secure our present and future happiness.
[ترجمه گوگل]این تنها راه مؤثر برای تضمین خوشبختی حال و آینده ماست
[ترجمه ترگمان]این تنها راه موثر برای تضمین سعادت فعلی و آینده ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In all, Barratt considered that an effectual trial on the Bonsor Lode could be made for about £000.
[ترجمه گوگل]در مجموع، بارات بر این باور بود که یک آزمایش مؤثر بر روی Bonsor Lode می‌تواند حدود 000 پوند باشد
[ترجمه ترگمان]در مجموع، Barratt به این نتیجه رسید که یک آزمایش موثر بر روی the Lode می تواند برای حدود ۱۰۰۰ پوند ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Portcullis - Effectual protection in emergency.
[ترجمه گوگل]Portcullis - محافظت موثر در مواقع اضطراری
[ترجمه ترگمان]portcullis - حفاظت از محیط زیست در شرایط اضطراری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Effectual cost control is the basic part which determines whether a company could make good winning in the scorching market rivalship .
[ترجمه گوگل]کنترل هزینه موثر بخش اساسی است که تعیین می کند آیا یک شرکت می تواند در رقابت سوزان بازار برنده شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]کنترل هزینه effectual بخش اصلی است که مشخص می کند آیا شرکت می تواند در بازار داغ برنده خوبی شود یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Result The effectual rate with diathermy of ultra intermediate frequency is 85 %.
[ترجمه گوگل]نتیجه میزان تأثیر با دیاترمی فرکانس فوق متوسط ​​85 درصد است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نرخ موثر با diathermy از فرکانس فوق متوسط ۸۵ % است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusion Clozapine effectual procedure shows a rule of exponential curve.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری روش موثر کلوزاپین یک قاعده منحنی نمایی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش موثر clozapine، قاعده منحنی نمایی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: An effectual remedy on acute laryngitis by inspired beclomethasone dipropionate aerosol.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: یک داروی مؤثر در درمان لارنژیت حاد با استفاده از آئروسل بکلومتازون دیپروپیونات الهام گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: یک درمان موثر بر laryngitis حاد با الهام بخشیدن به beclomethasone dipropionate aerosol
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The essential reason is that the deficiency of effectual requirement between the principal part of mostly requirement(people interrelated interest) and the information of environment accounting.
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی این است که کمبود نیاز مؤثر بین بخش اصلی نیاز (منافع مرتبط با افراد) و اطلاعات حسابداری محیطی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دلیل اصلی این است که کمبود نیازمندی های موثر بین بخش اصلی نیاز (افراد وابسته به مردم)و اطلاعات حسابداری محیط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exertion of incentive mechanism can bring effectual exterior stimulation and mobilize hominine sensibility and enthusiasm.
[ترجمه گوگل]اعمال مکانیسم تشویقی می‌تواند تحریک بیرونی مؤثری را به همراه داشته باشد و حساسیت و اشتیاق انسان‌ها را بسیج کند
[ترجمه ترگمان]استفاده از مکانیزم تشویقی می تواند تحریک بیرونی غیر فعال را به همراه داشته باشد و حساسیت و اشتیاق hominine را بسیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To be prepared for war is one of the most effectual means of preserving peace.
[ترجمه گوگل]آمادگی برای جنگ یکی از مؤثرترین ابزار حفظ صلح است
[ترجمه ترگمان]آمادگی برای جنگ یکی از موثرترین ابزارهای حفظ صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موثر (صفت)
operational, valid, drastic, effective, live, operative, striking, impressive, affective, efficient, efficacious, effectual, sensational, pivotal, forcible, weighty, pithy, forceful, fruity, operant

انجام شدنی (صفت)
effectual

انگلیسی به انگلیسی

• able to produce the desired effect; effective; legally binding (law)
an effectual action or plan is one that succeeds in producing the results that were intended; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : effect / effectuate
✅️ اسم ( noun ) : effect / effectiveness / effector / effectuation / effectivity / effectuality / efficacy
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : effective / effectual / efficacious
✅️ قید ( adverb ) : effectively / effectually / efficaciously

در حقوق:نافذ بودن

بپرس