eager

/ˈiːɡər//ˈiːɡə/

معنی: مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق
معانی دیگر: شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: eagerly (adv.), eagerness (n.)
• : تعریف: having or showing an impatient desire; anticipating enthusiastically.
مترادف: agog, anxious, athirst, avid, greedy, solicitous, thirsty
متضاد: apathetic, grudging, listless, loath, reluctant, uneager, unenthusiastic, uninterested
مشابه: ambitious, craving, desirous, impatient, on edge, voracious, wishful, zealous

- We were eager for the game to start.
[ترجمه شکوهی] ما برای آغاز بازی مشتاق بودیم
|
[ترجمه علی] ما برای شروع مسابقه مشتاق بودیم
|
[ترجمه گوگل] ما مشتاق شروع بازی بودیم
[ترجمه ترگمان] ما برای شروع بازی مشتاق بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. eager beaver
پر کار،سخت کوش،مشتاق و ساعی

2. eighty eager disciples sat around their master
هشتاد مرید مشتاق،دور مرشد خود نشستند.

3. he was eager to escape from the noise and traffic of the city
مشتاق بود که از سروصدا و آمد و شد شهر رهایی یابد.

4. they were all eager to meet the new neighbor
همه ی آنها مشتاق ملاقات همسایه ی جدید بودند.

5. we are ready, yes, eager to help
ما نه تنها آماده،بلکه مشتاق کمک کردن هستیم.

6. it is hard to deny an eager child
جواب رد دادن به کودک مشتاق کار مشکلی است.

7. He was eager to get out of the ruck and distinguish himself in some way.
[ترجمه گوگل]او مشتاق بود که از رکاب خارج شود و خود را به نوعی متمایز کند
[ترجمه ترگمان]او مشتاق بود که از میان گله بیرون بجهد و به نحوی از خودش متمایز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We look forward to your lecture with eager anticipation.
[ترجمه گوگل]ما مشتاقانه منتظر سخنرانی شما هستیم
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق به سخنرانی شما نگاه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Haig was desperately eager for an affirmative answer.
[ترجمه گوگل]هیگ به شدت مشتاق پاسخ مثبت بود
[ترجمه ترگمان]Haig به شدت مشتاق جواب مثبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The boy was eager for success.
[ترجمه گوگل]پسر مشتاق موفقیت بود
[ترجمه ترگمان]پسر به خاطر موفقیت مشتاق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The girl in the shop is always eager to please every customer.
[ترجمه گوگل]دختر مغازه همیشه مشتاق جلب رضایت هر مشتری است
[ترجمه ترگمان]دختر مغازه همیشه مشتاق است هر مشتری را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Marion spoke, eager to break the tense silence.
[ترجمه سارا کاووسی] ماریان در حالی که مشتاقِ شکستن سکوت بود، بالاخره صحبت کرد.
|
[ترجمه گوگل]ماریون صحبت کرد، مشتاق شکستن سکوت پرتنش
[ترجمه ترگمان]ماریان در حالی که مشتاق بود سکوت را بشکند، شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everyone in the class seemed eager to learn.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید همه در کلاس مشتاق یادگیری هستند
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان در کلاس به نظر مشتاق بودند که یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was eager to get into politics.
[ترجمه گوگل]او مشتاق ورود به سیاست بود
[ترجمه ترگمان]مشتاق بود وارد سیاست شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was eager to get back to work as soon as possible.
[ترجمه گوگل]مشتاق بودم هر چه زودتر به سر کار برگردم
[ترجمه ترگمان]مشتاق بودم هرچه زودتر برگردم سر کارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The other banks are going to be very eager to help, provided that they see that he has a specific plan.
[ترجمه گوگل]بانک‌های دیگر بسیار مشتاق کمک خواهند بود، به شرطی که ببینند او برنامه خاصی دارد
[ترجمه ترگمان]بانک های دیگر مشتاق کمک هستند، مشروط بر اینکه آن ها ببینند که او یک برنامه خاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She sounded very eager to meet you.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او بسیار مشتاق دیدار شما بود
[ترجمه ترگمان]اون خیلی مشتاق بود که تو رو ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They were only too eager to help us.
[ترجمه گوگل]آنها فقط خیلی مشتاق بودند که به ما کمک کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از آن مشتاق بودند که به ما کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

پر هوس (صفت)
eager, all absorbing

حریص (صفت)
avaricious, eager, avid, fierce, greedy, voracious, hungry, esurient, sharp-set, perfervid, self-covetous

ترد و شکننده (صفت)
eager

پر از اشتیاق (صفت)
eager

پر اشتیاق (صفت)
eager

تخصصی

[عمران و معماری] اشترک - موج جزر و مد

انگلیسی به انگلیسی

• strongly desiring, keen, fervently interested
if you are eager to do or have something, you very much want to do it or have it.

پیشنهاد کاربران

مشتاق، بی صبر
مثال: The children were eager to open their presents.
بچه ها برای باز کردن هدایاشان بی صبر بودند.
سر از پا نشناختن
eager: مشتاق
بچه ها یه نکته
Eager to و eager for یه تفاوت باهم دارن
Eager to verb
Eager for noun
مثال
I'm eager to learn how to create my own job.
I'm eager for my present
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : eagerness
✅️ صفت ( adjective ) : eager
✅️ قید ( adverb ) : eagerly
تو کف، مشتاق
پر از انرژی، سرزنده
به معنای ( مضطرب ) هم هست
اگه بخواهیم که از لحاظ پترن بگیم میشه علاقه داشتن به انجام کاری یا:
Pattern : to be eager to do s. th
این میشه پترنش 👆
توی اینجا به معنی علاقه داشتن به انجام دادن کاری هست.
شائق
مشتاق
enthusiastic
پراز اشتیاق ، مشتاق
مشتاق
He is very eager to please
کسی که میخواد همه رو راضی کنه
هیجان زده، علاقمند
. All of my classmates were so eager to learn better in our English class
همه همکلاسی هایِ من در کلاس زبان ( انگلیسی ) ، بسیار خواهانِ یاد گرفتنِ بهتر بودند.
شایق، خواستار
علاقه مند به
خوشوقت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس