expect

/ɪkˈspekt//ɪkˈspekt/

معنی: انتظار داشتن، منتظر بودن، چشم داشتن، حامله بودن
معانی دیگر: پیش بینی کردن، (پیدایش یا وقوع چیزی را) محتمل پنداشتن، توقع داشتن، چشم داشت داشتن، متوقع بودن، بیوسیدن، گوش به در بودن، گوش به زنگ بودن، (عامیانه) حدس زدن، تصور کردن، پنداشتن، گمان کردن، (در اصل) صبر کردن، در انتظار نشستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: expects, expecting, expected
(1) تعریف: to hope for or look forward to with some reason to believe in fulfillment.
مترادف: anticipate, await, hope for, reckon on
متضاد: doubt
مشابه: bank on, bargain for, calculate upon, contemplate, count on, foresee, look for, predict, reckon, think, trust, wait for, watch for

- She's excited because she's expecting a package from her sister.
[ترجمه علی جی] او هیجان زده است چون منتظر یک بسته از طرف خواهرش است.
|
[ترجمه گوگل] او هیجان زده است زیرا از خواهرش بسته ای انتظار دارد
[ترجمه ترگمان] هیجان زده است چون منتظر بسته شدن یک بسته از خواهرش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's expecting a good grade on this paper because he worked very hard on it.
[ترجمه پروین جوادی] او انتظار دارد نمره خوبی از این برگه دریافت کند، چون خیلی روی آن کار کرده است.
|
[ترجمه نیوشا زرگری] او ( مذکر به علت he ) انتظار داره که نمره ی خوبی رو از این برگه بگیره چون روی اون سخت کار کرده.
|
[ترجمه گوگل] او انتظار دارد نمره خوبی در این مقاله کسب کند زیرا روی آن بسیار سخت کار کرده است
[ترجمه ترگمان] او منتظر نمره خوبی روی این کاغذ است، چون خیلی روی آن کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to know or feel sure of in advance; believe certain or likely to happen.
مترادف: anticipate, foresee, predict

- I expected that you would say something like that, so I came prepared.
[ترجمه بنده] من منتظر بودم که شما چیزی شبیه این رو بگید، بنابراین آماده بودم
|
[ترجمه زرگلی] منتظر شنیدن همچین چیزی بودم، و غافلگیر نشدم.
|
[ترجمه گوگل] انتظار داشتم همچین چیزی بگی پس آماده اومدم
[ترجمه ترگمان] من انتظار داشتم که شما چنین حرفی بزنید، بنابراین من آماده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After that embarrassing incident, the president's resignation was expected.
[ترجمه گوگل] پس از آن اتفاق شرم آور، انتظار استعفای رئیس جمهور می رفت
[ترجمه ترگمان] پس از آن حادثه شرم آور، استعفای رئیس جمهور مورد انتظار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I expected to find him at home at that hour.
[ترجمه گوگل] انتظار داشتم در آن ساعت او را در خانه پیدا کنم
[ترجمه ترگمان] انتظار داشتم در آن ساعت او را در خانه پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to consider (someone) under obligation to do something, or to consider (something) obligatory; require.

- They expect their children to carry on the family traditions.
[ترجمه گوگل] آنها از فرزندان خود انتظار دارند که سنت های خانوادگی را ادامه دهند
[ترجمه ترگمان] آن ها از فرزندان خود انتظار دارند که سنت های خانوادگی را ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- How can the professor expect us to finish this by Friday?
[ترجمه مهرانه] چطور پروفسور میتونه انتظار داشته باشه ما اینو تا اخر هفته تمام کنیم ؟
|
[ترجمه گوگل] استاد چگونه می تواند انتظار داشته باشد که ما این کار را تا جمعه تمام کنیم؟
[ترجمه ترگمان] آیا استاد انتظار دارد که ما تا جمعه این را تمام کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rules are expected to be observed at all times.
[ترجمه گوگل] انتظار می رود قوانین همیشه رعایت شود
[ترجمه ترگمان] انتظار می رود که این قوانین همیشه رعایت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Good behavior is expected of students at this school.
[ترجمه گوگل] رفتار خوب از دانش آموزان این مدرسه انتظار می رود
[ترجمه ترگمان] رفتار خوب از دانش آموزان در این مدرسه انتظار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I expect that you will keep your room clean and pay your rent on time.
[ترجمه گوگل] من انتظار دارم که اتاق خود را تمیز نگه دارید و کرایه خود را به موقع پرداخت کنید
[ترجمه ترگمان] من انتظار دارم که اتاقت را تمیز نگه داری و به موقع rent را بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to consider as one's due or as fitting or proper in a particular situation.

- We expect a full explanation from you.
[ترجمه مینو دخت شادپورv] ما از شما انتظار توضیح کامل داریم
|
[ترجمه گوگل] از شما انتظار توضیح کامل داریم
[ترجمه ترگمان] ما انتظار داریم یه توضیح کامل از طرف تو داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- One expects quiet in a library.
[ترجمه مینو دخت شادپور] یک نفر انتظار دارد کتاب خانه ساکت باشد
|
[ترجمه گوگل] آدم توقع آرامش در یک کتابخانه را دارد
[ترجمه ترگمان] آدم انتظار دارد در کتابخانه ساکت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Men were expected to take off their hats in the presence of a lady.
[ترجمه مینو دخت شادپور] انتظار مردان این است کلاه خود را جلوی یک خانم بردارند
|
[ترجمه sara] انتظار می رفت که آقایان در حضور خانم ( ها ) کلاه خود را بردارند.
|
[ترجمه گوگل] از مردان انتظار می رفت که در حضور یک خانم کلاه خود را بردارند
[ترجمه ترگمان] مردان انتظار داشتند کلاه های خود را در پیشگاه یک خانم بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: (informal) to guess or suppose.
مترادف: guess, presume, reckon, suppose
مشابه: suspect

- I expect that you're tired after all that exercise.
[ترجمه گوگل] من انتظار دارم که بعد از آن همه ورزش خسته شده باشید
[ترجمه ترگمان] فکر می کنم بعد از این همه ورزش خسته شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be pregnant.
مشابه: gestate

- I didn't know she was expecting, did you?
[ترجمه سارا] من نمیدانستم که او حامله بود تو میدانستی؟
|
[ترجمه گوگل] من نمی دانستم که او انتظار دارد، شما؟
[ترجمه ترگمان] من نمی دونستم که اون انتظار داره، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't expect him to help!
از او انتظار کمک نداشته باش !

2. don't expect miracles from him -- he's only human!
از او انتظار معجزه نداشته باش - انسانی بیش نیست !

3. i expect my students to write concisely
انتظار دارم که شاگردانم واضح و مختصر بنویسند.

4. i expect those indians are on their way to war
فکر می کنم آن سرخپوستان عازم جنگ باشند.

5. we expect guests tonight
امشب قرار است مهمان بیاید.

6. do not expect even the commonest civilities from them
حتی عادی ترین رفتار مودبانه را هم از آنها انتظار نداشته باش.

7. we must not expect to be all happy in the same degree
نباید انتظار داشته باشیم که همه به یک میزان دلشاد باشیم.

8. whereby did you expect to succeed?
چگونه انتظار داشتی که موفق بشوی ؟

9. the last thing i expect him to say
غیرمحتمل ترین چیزی که فکر می کنم او بگوید

10. If you are successful, you can expect promotion.
[ترجمه گوگل]اگر موفق باشید، می توانید انتظار ارتقاء داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اگر موفق باشید، می توانید انتظار ترفیع را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm going to the audition but I don't expect I'll get a part.
[ترجمه گوگل]من به آزمون می روم اما انتظار ندارم بخشی از آن را بگیرم
[ترجمه ترگمان]من به مصاحبه می روم، اما انتظار ندارم نقشی داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's the last person I'd expect to be mixed up in something like this.
[ترجمه گوگل]او آخرین کسی است که انتظار دارم در چنین چیزی قاطی شود
[ترجمه ترگمان]اون آخرین کسی بود که انتظار داشتم با همچین چیزی قاطی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Visitors can expect to pay about a thousand pounds a day.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان می توانند انتظار داشته باشند که روزانه حدود هزار پوند بپردازند
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان می توانند انتظار داشته باشند که در روز حدود هزار پوند حقوق بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You can't expect him to be perfect. nobody is.
[ترجمه گوگل]نمی توان از او انتظار داشت که کامل باشد هیچکس نیست
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی انتظار داشته باشی که اون عالی باشه هیچ کس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is unrealistic to expect these changes to happen overnight.
[ترجمه گوگل]انتظار اینکه این تغییرات یک شبه اتفاق بیفتد غیرواقعی است
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی است که انتظار داشته باشیم این تغییرات یک شبه رخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I did not expect the job to be intrinsically rewarding.
[ترجمه گوگل]من انتظار نداشتم که این کار ذاتاً با ارزش باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشتم که این کار ذاتا rewarding باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. That's not the sort of behaviour I expect of you!
[ترجمه گوگل]این رفتاری نیست که من از شما انتظار دارم!
[ترجمه ترگمان]این رفتاری نیست که من از تو انتظار دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I expect he'll pass the examination.
[ترجمه گوگل]من انتظار دارم که او امتحان را پشت سر بگذارد
[ترجمه ترگمان]من انتظار دارم که او امتحان را قبول کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتظار داشتن (فعل)
await, attend, hold forth, anticipate, expect, envisage, hope

منتظر بودن (فعل)
await, expect, look for

چشم داشتن (فعل)
expect

حامله بودن (فعل)
expect

تخصصی

[صنعت] انتظار داشتن، منتظر بودن، چشم داشتن
[ریاضیات] انتظار داشتن

انگلیسی به انگلیسی

• hope, anticipate; assume
if you expect something to happen, you believe that it will happen.
if you are expecting something, you believe that it is going to happen or arrive.
if you expect something, you believe that it is your right to get it or have it.
if you expect someone to do something, you require them to do it as a duty or obligation.
you say `i expect' when you mean that what you are saying is likely to be correct.
if a woman is expecting a baby, she is pregnant.

پیشنهاد کاربران

انتظار داشتن. پیش بینی کردن، چشم داشتن، منتظر بودن، حامله بودن، علوم نظامی: انتظار داشتن
انتظار داشتن، پیش بینی کردن
مثال: We expect the project to be completed by the end of the month.
ما انتظار داریم پروژه تا پایان ماه تکمیل شود.
در ابتدای جمله به معنای انتظار می رود:
Expect to create a space in your day to do these things.
انتظار می رود در طول روز زمانی را برای انجام این کارها در نظر بگیرید.
ما بعضی وقتا خود کلمه انتظار داشتن رو توی فارسی نمیگی ولی منظورمون همونه. مثلا به فروشنده میگیم این مدل رو میارین؟
Do you expect this model in?
بهتون میگه به زودی میاریم
We expect some in very soon.
بجز، مگر، به استثنای
جز، غیر از، سوای، مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن
حدسی یا تخمینی دانستن
سلام.
یکی از معانی این کلمه باردار بودن یک خانم هست.
به عنوان مثال:
Are you expecting again? به معنی : دوباره بارداری؟
مثلا طرف میگه yes.
و شخص اول میخواد بپرسه بچه چندمت میشه میگه: what number is this?
طرف مقابلم جواب میده مثلا: Number four!!!!!
با احترام.
expect: انتظار داشتن
انتطار داشتن، چشم داشتن، منتظر بدنیا آمدن فرزند بودن
Scowl at someone
ترشرویی کردن، اخم کردن
I expect you more s. b
بیشتر ازت توقع دارم
انتظار داشتن
باور داشتن
Looking for
Expect انتظار داشتن
Expert خبره، متخصص ( در امری )
Except بجز
Escape فرار کردن
Aspect جنبه
Accept پذیرفتن
Expect انتظار داشتن
Expert خبره، متخصص ( در امری )
Except بجز
Escept فرار کردن
Aspect جنبه
Accept پذیرفتن
They are expected to go
طبیعی یا منطقی به نظر می رسد که آنها بروند.
چشم انتظار چیزی یا کسی بودن
چشم به راه چیزی یا کسی بودن
گوش بر در داشتن ( گوش به در داشتن ، گوش بر در نهادن ، گوش به در بودن ، گوش بر در ماندن ) ؛ انتظار کشیدن و منتظر بودن .
مثال:
چنان گوشم به در چشمم به راه است
تو گویی خانه ام زندان و چاه است .
انتظاری
منابع• https://www.aparat.com/v/BUvnG
حامله. . . . باردار. . . . منتظر بچه است
Be expecting ( a baby ) syn be pregnant
حامله بودن
بیوسیدن/پیوسیدن.
بَرموییدَن.
She expects a baby
او در انتظار بچه است
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد
کلمه ی جدید :expect
کلمه ی آشنا :اکسپکتورانت ( به انگلیسی، Expectorant )
برقراری رابطه :
...
[مشاهده متن کامل]

فرض کنید expect مخفف Expectorant است
دکترها با تجویز اکسپکتورانت از شربت اکسپکتورانت انتظار دارند که خلط ها را از ریه مریض خارج کند.
نتیجه:
expect=انتظار داشتن.
انتظار داشتن از خانواده pect ها اشکال ندارد اما از خانواده های دیگر مانند except ( به جز ) و
accept ( پذیرفتن ) که ربطی به خانواده پکت ها ندارد اشکال دارد اما یک کلمه از خانواده پکت ها داریم به نام aspect, با آنکه انتظار خلط آوری از او نمی رود اما از جنبه های دیگر می توان از آن انتظار داشت این as اول کلمه ی aspect همین مطلب را می گوید [از]، از یعنی از جنبه دیگر.
نتیجه :
aspect=جنبه
نکته:
طبق نظر کارشناسان یادگیری در امر یادسپاری هرچه مسائل جذابتر، خنده دارتر ، مسخره امیزتر، ترسناک تر و چندش آور تر باشد ماندگاری بهتر خواهد داشت البته بعد ازساخت داستان تصورنمودن ان هم می تواند میزان یادسپاری را به مراتب بیشتر کند.

مدتی را به انتظار سپری کردن
Do not expect anything from me
توقعی از من نداشته باش
to think that something will happen because it seems likely or has been planned
[Bad Weather]
[Collocation]
forecast/​expect/​predict rain/​snow/​a category - four hurricane
انتظار داشتن
منتظر بودن
Parts of speech: ( 1 ) transitive verb
Example : I expect to my mother came
Parts of speech : ( 2 ) instrastive verb
Example : can we expect
I expect from you
I hope I am not disappointed and heartbroken
Appreciate the love of my breast with your love
از تو انتظار دارم
امیدوارم مایوس ودلشکسته نشوم
به عشق سینم با عشقت بها بده

Look forward
مواردی که دوستان فرمودن درسته همچنین معنی حامله بودن رو هم میده
. my mom was pregnant me in fact , she was expecting me
به معنی ( خبره ) در بحث یادگیری ماشین
نباید به انتظار ترجمه کرد.
انتظار فقط در مورد موارد خوب و خوش به کار می رود.
باید پیش بینی معنی کرد.
انتظار داشتن
مثلا
What did you expect me to do at there
یعنی انتظار داشتی اونجا چکار میکردم
یا
What do you expect me
یعنی چه انتظاری ازم داری
پیش بینی کردن

انتظار داشتن پیش بینی کردن
توقع داشتن
انتظار داشتن ، احتمال دادن 🚝🚝
we were expecting the letter to arrive by now
انتظار داشتیم که نامه تا الان برسد
تجربی 95 ، هنر 95 ، زبان 95 ، ریاضی 93، انسانی93 و. . .
انتظار داشتن.
تصور داشتن، انتظار داشتن، توقع داشتن از، پنداشتن، امیدوار بودن.
امیدوار بودن

منتظر بودن
صندق، جعبه، سرگذشت
چشم داشتن
منتظر بودن
انتظار داشتن
except=به جز
accept=پذیرفتن
expect=انتظار داشتن
aspect=جنبه، لحاظ
انتظار داشتن
انتظار داشتن توقع داشتن چشم داشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)

بپرس