enumeration

/əˌnuːməˈreɪʃn̩//ɪˌnjuːməˈreɪʃn̩/

معنی: سرشماری، شمارش، یکایک شماری
معانی دیگر: تعیین شماره، یک یک شماری، ریزگویی، صورت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of enumerating.

- The crowd in court shuddered during the judge's enumeration of her crimes.
[ترجمه گوگل] جمعیت حاضر در دادگاه هنگام برشمردن جنایات او توسط قاضی لرزیدند
[ترجمه ترگمان] در این موقع جمعیت در دادگاه به لرزه افتاد و در حین شمردن crimes قاضی به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a retrograde order of enumeration
ترتیب شمارش وارونه (مثلا از ده به یک)

2. The enumeration in such schemes reflects an analytical approach to knowledge, with subjects subdivided into their component subfields.
[ترجمه گوگل]شمارش در چنین طرح‌هایی منعکس‌کننده یک رویکرد تحلیلی به دانش است، با موضوعاتی که به زیرشاخه‌های جزء خود تقسیم می‌شوند
[ترجمه ترگمان]شمارش در چنین طرح هایی نشان دهنده یک رویکرد تحلیلی برای دانش است، که افراد به زیر حوزه های فرعی خود تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Enumeration system processes, can cite the system is currently running process.
[ترجمه گوگل]فرآیندهای سیستم شمارش، می توانید استناد سیستم در حال حاضر فرآیند در حال اجرا است
[ترجمه ترگمان]در فرآیندهای سیستم Enumeration، می توان به این سیستم اشاره کرد که در حال حاضر در حال اجرا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Numeric and enumeration types have decrement operators.
[ترجمه گوگل]انواع عددی و شمارشی عملگرهای کاهشی دارند
[ترجمه ترگمان]انواع شمارش و شمارش تعداد اپراتورها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their resolving method is enumeration method. According to the mathematical model of circulating water system operation optimization and data from a 300MW unit, this paper carried on calculation.
[ترجمه گوگل]روش حل آنها روش شمارش است با توجه به مدل ریاضی بهینه‌سازی عملیات سیستم آب در گردش و داده‌های یک واحد 300 مگاواتی، این مقاله محاسبه را انجام داد
[ترجمه ترگمان]روش حل آن ها روش شمارش است براساس مدل ریاضی گردش کار سیستم آب و داده های حاصل از یک واحد ۳۰۰ مگاواتی، این مقاله محاسباتی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Enumeration describing how to save an item or items.
[ترجمه گوگل]شمارشی که نحوه ذخیره یک مورد یا موارد را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]Enumeration توضیح دهید که چگونه یک کالا و یا اقلام را ذخیره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An enumeration problem is solved for labeled consistent bipartite tournaments, and a sharp formula is obtained.
[ترجمه گوگل]یک مشکل شمارش برای مسابقات دو جانبه ثابت برچسب حل شده است، و یک فرمول واضح به دست می آید
[ترجمه ترگمان]یک مساله شمارش برای تورنمنت های دو بخشی سازگار حل می شود و یک فرمول شارپ به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The most beneficial blending scheme is obtained through enumeration method and computer programming.
[ترجمه گوگل]سودمندترین طرح ترکیبی از طریق روش شمارش و برنامه نویسی کامپیوتری به دست می آید
[ترجمه ترگمان]موثرترین طرح ترکیبی از طریق روش شمارش و برنامه نویسی کامپیوتر بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Based on the enumeration of the cut sets for the load point interruption, load transition character, maintenance of devices, active failure mode and overload of transmission line are all discussed.
[ترجمه گوگل]بر اساس شمارش مجموعه های برش برای وقفه نقطه بار، شخصیت انتقال بار، تعمیر و نگهداری دستگاه ها، حالت خرابی فعال و اضافه بار خط انتقال، همگی مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]براساس شمارش مجموعه برش برای قطع نقطه بار، ویژگی گذار بار، نگهداری وسایل، حالت شکست فعال و اضافه بار خطوط انتقال همگی مورد بحث قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The result showed that the enumeration method was not only simple but also effectively.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که روش شمارش نه تنها ساده بلکه مؤثر نیز بوده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان داد که روش شمارش نه تنها ساده بود بلکه به طور موثر نیز موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another need for abstract enumeration arose.
[ترجمه گوگل]نیاز دیگری به شمارش انتزاعی پدید آمد
[ترجمه ترگمان]نیاز دیگر به شمارش انتزاعی پدید آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By creating a new enumeration (grade) of the previously defined type, you can then use it like any other member variable.
[ترجمه گوگل]با ایجاد یک شمارش (درجه) جدید از نوع تعریف شده قبلی، می توانید از آن مانند هر متغیر عضو دیگری استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]با ایجاد یک شماره ثبت جدید از نوع تعریف شده قبلی، می توانید از آن مانند هر متغیر دیگری استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Returns an Enumeration containing the attribute names available within this servlet context.
[ترجمه گوگل]یک Enumeration حاوی نام ویژگی های موجود در این زمینه سرولت را برمی گرداند
[ترجمه ترگمان]Enumeration حاوی نام های ویژگی موجود در این کادر سرولت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Displays the enumeration entry as a hexadecimal value.
[ترجمه گوگل]ورودی شمارش را به صورت یک مقدار هگزادسیمال نمایش می دهد
[ترجمه ترگمان]ورودی شمارش را به عنوان یک مقدار hexadecimal نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرشماری (اسم)
capitation, census, enumeration, census report, nose count

شمارش (اسم)
tally, tab, computation, enumeration, numeration

یکایک شماری (اسم)
enumeration

تخصصی

[عمران و معماری] آمارگیری - شمارش
[ریاضیات] شماره گذاری، شمارش
[آمار] شمارش
[آب و خاک] سرشماری

انگلیسی به انگلیسی

• counting, numbering; listing, itemization

پیشنهاد کاربران

سرشماری
enumeration ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: دارشماری
تعریف: شمارش و طبقه بندی یک یا چند گونۀ جنگلی براساس ابعاد و سن و جز آن، عموماً هنگامی که به حد معینی رسیده باشد|||متـ . آماربرداری inventory 1
[رایانه - ریاضی] فهرست شمارا ( فهرست کامل و مرتب )
تعداد
سیاهه، فهرست،
شمارش

بپرس