entrain

/enˈtreɪn//enˈtreɪn/

معنی: کشیدن، اهسته دنبال کسی رفتن، بقطار سوار کردن، بدنبال کشیدن
معانی دیگر: سوار ترن شدن، (سربازان و غیره را) سوار قطار کردن، (نادر) به دنبال خود کشیدن، روی زمین کشاندن، بقطار راه اهن سوار کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: entrains, entraining, entrained
• : تعریف: to get on a train.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to load onto a train.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: entrains, entraining, entrained
(1) تعریف: to cause to move along after; pull along.

(2) تعریف: of a substance, to bring along (another substance), as in precipitation or evaporation.

(3) تعریف: of a liquid, to capture and absorb (bubbles).

جمله های نمونه

1. He entrained for Chicago.
[ترجمه گوگل]او راهی شیکاگو شد
[ترجمه ترگمان] اون برای \"شیکاگو\" کار میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Small eddies in the flow entrain cold water, mixing it into the plume, cooling the plume quickly.
[ترجمه گوگل]گرداب‌های کوچک در جریان آب سرد را به داخل می‌کشند، آن را با ستون مخلوط می‌کنند و به سرعت ستون را خنک می‌کنند
[ترجمه ترگمان]جریان های کوچک در جریان آب سرد به دنبال دارند و آن را به توده دود مخلوط می کنند و به سرعت توده دود را خنک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusions Electrical stimulation with proper parameter can completely entrain gastric slow wave of rats.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری تحریک الکتریکی با پارامتر مناسب می‌تواند موج آهسته معده موش‌ها را به‌طور کامل به دام بیندازد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تحریک الکتریکی با پارامتر مناسب می تواند به طور کامل موج کند موش ها را به دنبال داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Background: Gastric electric stimulation (GES) can entrain gastric slow wave, but its mechanism is not fully understood.
[ترجمه گوگل]زمینه و هدف: تحریک الکتریکی معده (GES) می تواند موج آهسته معده را وارد کند، اما مکانیسم آن به طور کامل شناخته نشده است
[ترجمه ترگمان]پس زمینه: تحریک الکتریکی Gastric (ای اس ای)می تواند موج کند gastric را به دنبال بکشد، اما مکانیسم آن به طور کامل شناخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our orders were to entrain at 9:15 in the morning at a nearby siding.
[ترجمه گوگل]دستورات ما این بود که در ساعت 9:15 صبح در کناره‌ای مجاور حباب کنیم
[ترجمه ترگمان]دستور ما این بود که ساعت ۹: ۱۵ صبح با جانبداری از آن حوالی به دنبال کشیدن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But melatonin did. Daily injections of melatonin given at 30 each afternoon, entrained the rats to a 24 hour cycle.
[ترجمه گوگل]اما ملاتونین انجام داد تزریق روزانه ملاتونین هر روز در ساعت 30 بعد از ظهر، موش ها را به یک چرخه 24 ساعته سوق داد
[ترجمه ترگمان]اما \"ملاتونین\" این کار را کرد تزریق روزانه \"ملاتونین\" روزانه در ساعت ۳۰ بعد از ظهر موش را به یک چرخه ۲۴ ساعته تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Daily injections of melatonin given at 30 each afternoon, entrained the rats to a 24 hour cycle.
[ترجمه گوگل]تزریق روزانه ملاتونین هر روز در ساعت 30 بعد از ظهر، موش ها را به یک چرخه 24 ساعته سوق داد
[ترجمه ترگمان]تزریق روزانه \"ملاتونین\" روزانه در ساعت ۳۰ بعد از ظهر موش را به یک چرخه ۲۴ ساعته تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By the addition of an umbrella-shaped baffle above the feed sprayer in the column, the liquid entrain. . .
[ترجمه گوگل]با افزودن یک بافل چتری شکل در بالای دستگاه پاشش خوراک در ستون، مایع داخل ستون می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر دیواره چتری به شکل چتر در بالای the فید در ستون، مایع به دنبال کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cupola lighters . Use a small amount of compressed air to entrain gas at mixer. Gives a hard, sharp, torch flame.
[ترجمه گوگل]فندک کوپلا از مقدار کمی هوای فشرده برای کشیدن گاز در مخلوط کن استفاده کنید شعله سخت، تیز و مشعل می دهد
[ترجمه ترگمان]فندک cupola از مقدار کمی هوای فشرده برای دنبال کردن گاز در میکسر استفاده کنید یک شعله محکم، تیز و مشعل را به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The present systems provide patterned, rhythmic stimulation to the infant's orofacial system to stimulate and entrain brain development, such as oromotor pattern development.
[ترجمه گوگل]سیستم‌های حاضر، تحریک‌های ریتمیک و الگودار را برای سیستم دهانی صورت نوزاد فراهم می‌کنند تا رشد مغز را تحریک کرده و به خود جذب کنند، مانند رشد الگوی حرکتی
[ترجمه ترگمان]سیستم های کنونی، تحریک rhythmic و ریتمیک را برای سیستم orofacial نوزاد ایجاد می کنند تا رشد مغز را تحریک و به دنبال داشته باشند، مانند توسعه الگوی oromotor
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

اهسته دنبال کسی رفتن (فعل)
entrain

بقطار سوار کردن (فعل)
entrain

بدنبال کشیدن (فعل)
trail, entrain

تخصصی

[مهندسی گاز] کشیدن، بدنبال کشیدن

انگلیسی به انگلیسی

• board a train; put aboard a train

پیشنهاد کاربران

معانی entrain طبق دیکشنری merriam webster:
- to draw along with or after oneself
- to draw in and transport ( something, such as solid particles or gas ) by the flow of a fluid
- to incorporate ( air bubbles ) into concrete
...
[مشاهده متن کامل]

- to determine or modify the phase or period of
- to put aboard a train

همگام کردن، هماهنگ کردن
در علم بیولوژی به معنی همزمان کردن و مترادف syncronize می باشد.

بپرس