enticement

/enˈtaɪsmənt//ɪnˈtaɪsmənt/

معنی: تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن
معانی دیگر: اغوا، فریب، بدام انداختن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of enticement, or the condition of being enticed.
مشابه: allure

(2) تعریف: something that entices or is intended to entice.
مشابه: bait, come-on, decoy, incentive, lure, tease

- The free use of a car was an enticement to me to take the job.
[ترجمه گوگل] استفاده رایگان از ماشین برای من ترغیب شد تا این کار را بپذیرم
[ترجمه ترگمان] استفاده رایگان از یک خودرو برای من enticement بود که این کار را انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Among other enticements, they advertized that they would take guests to Ramsgate for the day.
[ترجمه گوگل]از جمله وسوسه های دیگر، آنها تبلیغ می کردند که میهمانان را برای آن روز به Ramsgate می برند
[ترجمه ترگمان]در میان وسوسه های دیگر، آن ها اصرار داشتند که برای روز مهمان to را به Ramsgate ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of the enticements of the job is the company car.
[ترجمه گوگل]یکی از جذابیت های این کار، ماشین شرکتی است
[ترجمه ترگمان]یکی از وسوسه های کار، ماشین شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were so many enticements offered that I could not refuse the job.
[ترجمه فیض] مزایای ارائه شده در این شغل آنقدر زیاد بود که نمی توانستم آن را رد کنم
|
[ترجمه ریحانه حسن آبادی] آنقدر پیشنهاد وسوسه کننده ای بود که نتوانستم کار را رد کنم
|
[ترجمه گوگل]به قدری درخواست های پیشنهادی وجود داشت که نمی توانستم این کار را رد کنم
[ترجمه ترگمان]خیلی ها پیشنهاد کردند که من نمی توانم این کار را رد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enticements of the big city lured her away from her home.
[ترجمه گوگل]وسوسه های شهر بزرگ او را از خانه اش دور کرد
[ترجمه ترگمان]enticements شهر بزرگ او را از خانه اش بیرون کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could it be one of those sweepstakes enticements that would bury me under a dune of unwanted magazines?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است یکی از آن فریفتگی های قرعه کشی باشد که مرا زیر تپه ای از مجلات ناخواسته دفن کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود یکی از آن sweepstakes باشد که مرا زیر یک تپه شنی ناخواسته دفن کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The enticement to independent software vendors is the range of stable Sparc systems from laptops to supercomputers coming to market.
[ترجمه گوگل]وسوسه فروشندگان مستقل نرم افزار، طیف وسیعی از سیستم های Sparc پایدار از لپ تاپ تا ابررایانه است که به بازار می آیند
[ترجمه ترگمان]The به فروشندگان نرم افزار مستقل، طیف وسیعی از سیستم های sparc پایدار از لپ تاپ تا supercomputers است که به بازار می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a fatal enticement, the balance in my heart inclined.
[ترجمه گوگل]این یک فریب کشنده است، تعادل در قلب من متمایل است
[ترجمه ترگمان]این یک enticement کشنده است، تعادل در قلب من متمایل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He fell victim to her enticement.
[ترجمه گوگل]او قربانی اغوای او شد
[ترجمه ترگمان] اون قربانی \"enticement\" شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fervor - enticement - sex appeal - portrait - Attractive - Innocent, achromatic region opening browsing.
[ترجمه گوگل]شور - وسوسه - جذابیت جنسی - پرتره - جذاب - بی گناه و ناهموار در حال باز شدن در حال مشاهده
[ترجمه ترگمان]جاذبه جنسی - - enticement - Attractive - Innocent، منطقه achromatic، مرور را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Under the house price rise's enticement, the home - buyer, the borrower, the money-lender, the investor and the speculator, to make money to carry on gambling.
[ترجمه گوگل]تحت اغوای افزایش قیمت مسکن، خانه - خریدار، وام گیرنده، پول دهنده، سرمایه گذار و سفته باز، برای ادامه قمار پول درآورد
[ترجمه ترگمان]به موجب افزایش قیمت خانه، خریدار خانه، وام گیرنده، پول قرض دهنده، سرمایه گذار و قاچاقچی، برای پول دادن به قمار پول می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That's an enticement the federal government shouldn't allow states to dangle before these women.
[ترجمه گوگل]این وسوسه‌ای است که دولت فدرال نباید به ایالت‌ها اجازه دهد جلوی این زنان آویزان شوند
[ترجمه ترگمان]این یک enticement است که دولت فدرال نباید به ایالت ها اجازه دهد قبل از این زنان آویخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Human's value, is suffering the enticement one instantaneous to decide.
[ترجمه گوگل]ارزش انسان، این است که یک لحظه تصمیم گیری می کند وسوسه می شود
[ترجمه ترگمان]ارزش انسان، از یک لحظه برای تصمیم گیری رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Political and the economical dual benefit enticement causes minister doctor takes as the hereditary laurels fiefdom and the land capital of the rebellion.
[ترجمه گوگل]جذب منافع دوگانه سیاسی و اقتصادی باعث می شود که وزیر دکتر به عنوان فایله موروثی غواصی و پایتخت زمین شورش را به خود اختصاص دهد
[ترجمه ترگمان]منافع اقتصادی و دوگانه اقتصادی باعث می شود که پزشک وزیر به عنوان \"fiefdom موروثی\" و \"سرمایه زمینی شورش\" به عنوان پاداش عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is so many enticement offer that I can not refuse the job.
[ترجمه گوگل]آنقدر پیشنهاد جذب وجود دارد که نمی توانم کار را رد کنم
[ترجمه ترگمان]There زیادی وجود دارد که من نمی توانم این کار را رد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تطمیع (اسم)
allurement, lure, bribery, enticement

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

اغوا (اسم)
seduction, instigation, sophistication, allurement, enticement, temptation, seducement, incitation, inveiglement

بدام انداختن (اسم)
enticement, trapping

انگلیسی به انگلیسی

• act of luring, act of tempting or seducing; something which tempts or seduces

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : entice
✅️ اسم ( noun ) : enticement
✅️ صفت ( adjective ) : enticing
✅️ قید ( adverb ) : enticingly
تشویقی ( مالی و . . . )
وسوسه

بپرس