enthronement

/ɪnˈθroʊnmənt//ɪnˈθrəʊnmənt/

برتخت نشانی، اجلاس بتخت یامسند، جلوس

جمله های نمونه

1. It is the first enthronement since 192
[ترجمه گوگل]این اولین بر تخت سلطنتی از سال 192 است
[ترجمه ترگمان]این اولین enthronement از سال ۱۹۲ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hope you've received your invitation to the enthronement ceremony.
[ترجمه گوگل]امیدوارم دعوت خود را برای مراسم تاجگذاری دریافت کرده باشید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم دعوت شما را به مراسم پادشاهی دریافت کرده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Rise of the Li and the Enthronement of the Liu are two political oracles that were widespread during the last days of the Sui Dynasty.
[ترجمه گوگل]ظهور لی و تاجگذاری لیو دو پیشوای سیاسی هستند که در آخرین روزهای سلسله سوئی رواج یافتند
[ترجمه ترگمان]Rise لی و the لیو دو oracles سیاسی هستند که طی آخرین روزه ای دودمان سویی گسترده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But you have to stay for my enthronement.
[ترجمه گوگل]اما تو باید برای سلطنت من بمانی
[ترجمه ترگمان]اما تو باید برای پادشاهی من بمونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thus, like his father, the days before his enthronement were the days that he sacrificed his youth and shouldered big responsibilities for the nation and the Bhutanese .
[ترجمه گوگل]از این رو، مانند پدرش، روزهای قبل از سلطنت، روزهایی بود که او جوانی خود را فدا کرد و مسئولیت های بزرگی را برای ملت و بوتانی ها بر دوش گرفت
[ترجمه ترگمان]از این رو، مانند پدرش، روزهایی پیش از enthronement، روزهایی بود که وی جوانی خود را قربانی کرد و مسئولیت های سنگینی را برای ملت و بوتانی به دوش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jesus' baptism ended with a prayer. And his heavenly Father responded with words similar to those in Psalm 2—an enthronement psalm.
[ترجمه گوگل]غسل تعمید عیسی با دعا به پایان رسید و پدر آسمانی او با کلماتی مشابه کلمات مزمور 2 - مزمور بر تخت سلطنت - پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]غسل تعمید عیسی با دعا تمام شد و پدر آسمانی او نیز با کلماتی شبیه به اینها در مزمور ۲ و هم از اهل enthronement پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is ordered by the king and began its construction in Year 7 completed the Year 80 after the enthronement of his son Tito.
[ترجمه گوگل]این بنا به دستور پادشاه است و ساخت آن در سال هفتم آغاز شد که سال 80 پس از به تخت نشستن پسرش تیتو به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]این فرمان توسط پادشاه سفارش داده شد و ساخت آن را در سال هفتم پس از جلوس پسرش تیتو به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His colleague, Bishop Cyril Okorocha, is in Britain for the enthronement of the Bishop of York.
[ترجمه گوگل]همکار او، اسقف سیریل اوکوروچا، برای به تخت نشستن اسقف یورک در بریتانیا به سر می برد
[ترجمه ترگمان]هم کار او، اسقف Cyril Okorocha، در انگلستان برای the اسقف یورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was soon escorted by the monks to the temple where they held a significant enthronement ceremony in his honor.
[ترجمه گوگل]او به زودی توسط راهبان به معبد اسکورت شد، جایی که مراسم بزرگی را به افتخار او بر تخت نشستند
[ترجمه ترگمان]او به زودی توسط راهبان به معبد اسکورت شد و در آنجا مراسم رسمی enthronement را به افتخار او برگزار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shen Zong Emperor began to assume a strategic offensive to the West Xia after his enthronement.
[ترجمه گوگل]امپراتور شن زونگ پس از به تخت نشستن خود شروع به حمله استراتژیک به غرب شیا کرد
[ترجمه ترگمان]شن Zong (شن Zong)پس از جلوس بر enthronement، حمله استراتژیک به غرب Xia را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a village in north-west China, the local administration introduces the Enthronement Ritual from Tibetan Buddhism and applies it to the inauguration ceremony of the village leader.
[ترجمه گوگل]در روستایی در شمال غربی چین، اداره محلی آیین بر تخت سلطنت را از بودیسم تبتی معرفی می کند و آن را در مراسم تحلیف رهبر روستا به کار می برد
[ترجمه ترگمان]در روستایی در شمال غرب چین، دولت محلی enthronement Ritual را از بودایی تبتی معرفی می کند و آن را به مراسم افتتاحیه رهبر روستا اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• crowning, investing with sovereignty; exaltation
an enthronement is a ceremony to mark the start of the reign of a king, queen, or bishop.
enthronement is also the act of giving something a prominent place in your life or thoughts because you consider it to be very important.

پیشنهاد کاربران

بپرس