enmeshment

انگلیسی به انگلیسی

• catching, entrapment, entanglement

پیشنهاد کاربران

در روانشناسی: خویشتن داری ناکافی ، خود انضباطی ناکافی
حضور، درگیری
ادغام
به هم تنیدگی
در خانواده درمانی به، به هم تنیدگی در مقابل گسستگی در ساختار خانواده اشاره دارد.
enmeshment متضاد disengagement است.
گرفتار، تحول نیافتگی
مفهومی است در روان شناسی و خانواده درمانی که به معنای عدم وجود مرزهای شخصی است و عمدتا خودمختاری فرد از بین می رود و اعتقاد بر این است که بدون دیگری نمی تواند. در خانواده نیز به معنای این است که در آن خانواده خیلی به هم وابسته است
خویشتن تحول نیافته

بپرس