embroidery

/emˌbrɔɪdəri//ɪmˈbroɪdəri/

معنی: قلاب دوزی، سوزنکاری
معانی دیگر: (شرح و داستان و غیره) شاخ و برگ، آب و تاب، غلو، سوزن دوزی، گلدوزی، نقش دوزی، چکن، شمسه، هنر گلدوزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: embroideries
(1) تعریف: the art or product of ornamental needlework.

- The ladies were expected to master embroidery and other arts.
[ترجمه سارا نیک] از بانوان انتظار میرفت در گلدوزی و دیگر هنرها مهارت داشته باشند.
|
[ترجمه علی سیفی] امتطار گرفت که بانوان در گلدوزی و هنرهای دیگر مهارت داشته باشند باشند.
|
[ترجمه گوگل] انتظار می رفت که خانم ها به گلدوزی و هنرهای دیگر تسلط داشته باشند
[ترجمه ترگمان] خانم ها در انتظار هنر و هنر دیگر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is some delicate embroidery around the neck of the garment.
[ترجمه گوگل] دور گردن لباس مقداری گلدوزی ظریف وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یک گلدوزی ظریف در اطراف گردن لباس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the embellishment of a tale or report, esp. with fictitious details.

- I suspect that much of his story was sheer embroidery.
[ترجمه گوگل] من گمان می کنم که بیشتر داستان او گلدوزی محض بود
[ترجمه ترگمان] حدس می زنم که قسمت زیادی از داستان او گلدوزی محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a brief statement of the country's economic condition, without embroidery
شرح مختصر و بی شاخ و برگ وضع اقتصادی کشور

2. Craft Resources also sells yarn and embroidery floss.
[ترجمه عرشیا] صنایع دستی همچنین نخ ریسی را به فروش می رسانند
|
[ترجمه گوگل]Craft Resources همچنین نخ و نخ گلدوزی می فروشد
[ترجمه ترگمان]صنایع دستی also را به فروش می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shorts had blue embroidery over the pockets.
[ترجمه Soheil] شلوارک ها داشتند گلدوزی آبی روی جیب ها
|
[ترجمه عرشیا] شلوارک ها گلدوزی آبی روی جیب بود
|
[ترجمه گوگل]شلوارک روی جیب هایش گلدوزی آبی داشت
[ترجمه ترگمان]شلوارک آبی رنگی در جیب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can attend embroidery classes under the tutelage of Jocelyn James.
[ترجمه گوگل]شما می توانید در کلاس های گلدوزی زیر نظر جوسلین جیمز شرکت کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تحت سرپرستی of جیمز در کلاس های گلدوزی شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She learned sewing, knitting and embroidery.
[ترجمه گوگل]خیاطی، بافندگی و گلدوزی را آموخت
[ترجمه ترگمان]خیاطی و گلدوزی و گلدوزی یاد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A little embroidery made the story quite entertaining.
[ترجمه گوگل]کمی گلدوزی داستان را بسیار سرگرم کننده کرد
[ترجمه ترگمان]یک گلدوزی کوچک داستان را کاملا سرگرم کننده ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She began folding up her embroidery.
[ترجمه گوگل]او شروع به تا زدن گلدوزی هایش کرد
[ترجمه ترگمان]گلدوزی و گلدوزی خود را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How is your beautiful embroidery going on?
[ترجمه عرشیا] گلدوزی زیبای شما چطور است
|
[ترجمه گوگل]گلدوزی زیبای شما چطور پیش می رود؟
[ترجمه ترگمان]گلدوزی زیبای شما چگونه ادامه دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She hasn't the patience to do embroidery.
[ترجمه گوگل]حوصله گلدوزی را ندارد
[ترجمه ترگمان]او حوصله گلدوزی و گلدوزی را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I bought some black jersey scalloped with gold embroidery from the market, and made a long, three-tiered, halter-necked gown.
[ترجمه گوگل]من مقداری پیراهن مشکی که با گلدوزی طلا دوزی شده بود از بازار خریدم و یک لباس مجلسی بلند و سه طبقه یقه دار درست کردم
[ترجمه ترگمان]من یک پیراهن سیاه با گلدوزی طلایی از بازار خریدم و یک پیراهن بلند و بلند با گردن بلند و بلند به تن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What an amazing embroidery!
[ترجمه گوگل]چه گلدوزی شگفت انگیزی!
[ترجمه ترگمان]چه گلدوزی فوق العاده ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Embroidery remains largely a cottage industry with thousands of girls and women employed as outworkers.
[ترجمه گوگل]گلدوزی عمدتاً یک صنعت کلبه با هزاران دختر و زن است که به عنوان کارگر خارجی مشغول به کار هستند
[ترجمه ترگمان]Embroidery تا حد زیادی یک صنعت روستایی با هزاران دختر و زن است که به عنوان outworkers استخدام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's good at embroidery.
[ترجمه گوگل]او در گلدوزی مهارت دارد
[ترجمه ترگمان]تو کار گلدوزی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lasher refused to comment on the embroidery and speculation in the article.
[ترجمه گوگل]لاشر از اظهار نظر در مورد گلدوزی و حدس و گمان در مقاله خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]lasher از اظهار نظر درباره گلدوزی و گمانه زنی در این مقاله خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلاب دوزی (اسم)
patchwork, broidery, embroidery, crochet, crocket, picot

سوزنکاری (اسم)
embroidery, fancywork

تخصصی

[نساجی] گلدوزی - پارچه برودری

انگلیسی به انگلیسی

• decorative designs created with ornamental needlework; something embroidered
embroidery consists of designs sewn onto fabric.
embroidery is also the activity of sewing designs onto fabric.

پیشنهاد کاربران

embroidery: سوزن دوزی، گلدوزی
●گلدوزی، سوزن بافی ( دوختن الگوها به پارچه )
● پارچه الگودار ( گلدوزی شده )
● آب و تاب، رنگ و لعاب
از سیر تا پیاز ( جهت شرمنده یاداستان نویسی )
Let me show you Pat's embroideries
گلدوزی
زینت یا اغراق در توصیف یا گزارش یک رویداد

بپرس