emancipate

/əˈmænsəˌpet//ɪˈmænsɪpeɪt/

معنی: از قید رها کردن، از زیر سلطه خارج کردن
معانی دیگر: (از بردگی یا اسارت و غیره) آزاد کردن، رهاندن، رهانیدن، رهایی دادن، از قید چیزی نجات دادن، (حقوق - از والدین کودک صلب اختیار و سرپرستی کردن) از قیمومت در آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emancipates, emancipating, emancipated
مشتقات: emancipative (adj.), emancipatory (adj.), emancipator (n.)
(1) تعریف: to free from some external control or constraint, such as enslavement or ignorance.
مترادف: deliver, free, liberate, release, unfetter
متضاد: enslave
مشابه: discharge, enfranchise, loose, manumit, unleash, unshackle

- The prisoner was emancipated when new evidence showed he was not guilty.
[ترجمه گوگل] این زندانی زمانی آزاد شد که شواهد جدید نشان داد او مجرم نبود
[ترجمه ترگمان] متهم وقتی مدارک جدیدی نشان می داد که او گناهکار نیست، آزاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The proclamation of 1863 emancipated slaves in the United States.
[ترجمه مریم] اعلامیه آزادی بردگان ۱۸۶۳ در آمریکا
|
[ترجمه گوگل] اعلان بردگان آزاد شده در ایالات متحده در سال 1863
[ترجمه ترگمان] اعلامیه ۱۸۶۳ بردگان آزاد را در آمریکا آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, to release (a child) from parental control.

جمله های نمونه

1. Emancipate urself from ur past. The only way to move forward is to stop looking back!
[ترجمه مریم] خودت را از گذشتت رها کن . تنها راه حرکت رو به جلو ، توقف و فکر کردن درباره اونه
|
[ترجمه آزاد] خودتو از گذشتت آزاد کن. تنها راه برای جلو رفتن نگاه نکردن به پشت سره
|
[ترجمه گوگل]خود را از گذشته رها کن تنها راه حرکت به جلو این است که به عقب نگاه نکنیم!
[ترجمه ترگمان] emancipate \"از گذشته\" تو \"urself\" تنها راهی که به جلو حرکت کنیم اینه که دیگه به عقب نگاه نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We live in more emancipated times.
[ترجمه گوگل]ما در زمان های رهایی یافته تری زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما در دوران more زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Catholics were emancipated in 179
[ترجمه گوگل]کاتولیک ها در سال 179 آزاد شدند
[ترجمه ترگمان]کاتولیک ها در ۱۷۹ میلادی آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That war preserved the Union and emancipated the slaves.
[ترجمه گوگل]آن جنگ اتحادیه را حفظ کرد و بردگان را آزاد کرد
[ترجمه ترگمان]آن جنگ اتحادیه را حفظ کرد و بردگان را آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women are still struggling to be fully emancipated.
[ترجمه گوگل]زنان هنوز برای رهایی کامل تلاش می کنند
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز در تلاش هستند تا کاملا آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Slaves were not emancipated until 1863 in the United States.
[ترجمه گوگل]بردگان تا سال 1863 در ایالات متحده آزاد نشدند
[ترجمه ترگمان]بردگان تا سال ۱۸۶۳ در آمریکا آزاد نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lincoln insisted that the slaves should be emancipated.
[ترجمه گوگل]لینکلن اصرار داشت که بردگان باید آزاد شوند
[ترجمه ترگمان]لینکلن اصرار داشت که غلامان آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Women have not yet been emancipated from all the inequalities of the past.
[ترجمه گوگل]زنان هنوز از تمام نابرابری های گذشته رهایی نیافته اند
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز از همه نابرابری های گذشته آزاد نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When we decide to do so, we can emancipate the black child from the ghetto and render justice in the workplace.
[ترجمه گوگل]وقتی تصمیم به این کار گرفتیم، می‌توانیم کودک سیاه‌پوست را از گتو آزاد کنیم و عدالت را در محل کار اجرا کنیم
[ترجمه ترگمان]وقتی تصمیم می گیریم که این کار را انجام دهیم، ما می توانیم کودک سیاه را از منطقه آزاد کرده و عدالت را در محل کار تحویل دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even the man credited with emancipating the slaves thanked this social entrepreneur for leading the way.
[ترجمه گوگل]حتی مردی که در رهایی برده‌ها اعتبار داشت، از این کارآفرین اجتماعی برای رهبری این راه تشکر کرد
[ترجمه ترگمان]حتی مردی که با emancipating برده بود، از این کارآفرین اجتماعی به خاطر رهبری این راه تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The justices were no more able to emancipate Dred Scott than they were able to emancipate themselves.
[ترجمه گوگل]قضات به اندازه ای که قادر به رهایی خود بودند، قادر به رهایی درد اسکات نبودند
[ترجمه ترگمان]قضات بیش از آنکه بتوانند خود را آزاد سازند، بیش از این قادر نبودند خود را آزاد سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And the freedom of the emancipated slave was relative rather than absolute.
[ترجمه گوگل]و آزادی برده رهایی یافته نسبی بود تا مطلق
[ترجمه ترگمان]و آزادی غلام آزاد نسبت به مطلق نسبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During the Civil War, he aided newly emancipated slaves.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ داخلی، او به بردگان تازه آزاد شده کمک کرد
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ داخلی، او به بردگان تازه آزاد شده کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The country had been emancipated from thirteen years of middle-level Conservative rule of reasonable efficiency, modest dynamism but small-power idealism.
[ترجمه گوگل]کشور از سیزده سال حاکمیت محافظه کار سطح متوسط ​​با کارایی معقول، پویایی متوسط ​​اما ایده آلیسم قدرت های کوچک رها شده بود
[ترجمه ترگمان]این کشور از سیزده سال حکومت محافظه کار در سطح متوسط با بازدهی منطقی، پویایی متوسط، اما ایده آلیسم بسیار کوچک آزاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Are women now fully emancipated ?
[ترجمه گوگل]آیا اکنون زنان به طور کامل رهایی یافته اند؟
[ترجمه ترگمان]زن ها حالا کاملا آزاد شده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از قید رها کردن (فعل)
disengage, emancipate

از زیر سلطه خارج کردن (فعل)
emancipate

انگلیسی به انگلیسی

• liberate, free, release, unshackle
to emancipate someone means to free them from unpleasant social, political, or legal restrictions; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emancipate
✅️ اسم ( noun ) : emancipation
✅️ صفت ( adjective ) : emancipated
✅️ قید ( adverb ) : _
آزاد شدن
دادن حقوق و آزادی یه دیگران
مترادف : liberate

بپرس