dynamo

/ˈdaɪnəˌmoʊ//ˈdaɪnəməʊ/

معنی: دینامو، دینام
معانی دیگر: (قدیمی) دینام (امروزه می گویند: generator)، پیشوند: توان، نیرو، قوه [dynamometer] (پیش از واکه: dynam-)

جمله های نمونه

1. A dynamo on a bicycle will power a pair of lights while the wheels are going round.
[ترجمه گوگل]یک دینام روی دوچرخه یک جفت چراغ را در حالی که چرخ ها در حال چرخش هستند، نیرو می دهد
[ترجمه ترگمان]دینامو روی یک دوچرخه دو چراغ را به قدرت می رساند در حالی که چرخ ها دور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A dynamo is used to generate electricity.
[ترجمه گوگل]برای تولید برق از دینام استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]دینامو برای تولید برق مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A dynamo transforms mechanical energy into electricity.
[ترجمه گوگل]دینام انرژی مکانیکی را به الکتریسیته تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]دینامو انرژی مکانیکی را به الکتریسیته تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dynamo conked out so we've got no electricity.
[ترجمه گوگل]دینام خاموش شد بنابراین ما برق نداریم
[ترجمه ترگمان]The در حال لرزیدن است، بنابراین ما برق نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Onstage she is a human dynamo, spending the hour in perpetual motion.
[ترجمه گوگل]او روی صحنه یک دینام انسانی است که ساعتی را در حرکت دائمی می گذراند
[ترجمه ترگمان]onstage، یک انسان انسان است، یک ساعت را در حرکت ابدی می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Oil is the dynamo of the country's economy.
[ترجمه گوگل]نفت، دینام اقتصاد کشور است
[ترجمه ترگمان]نفت محرک اقتصاد کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That physical phenomenon is the muscle behind a dynamo, or standard electric generator.
[ترجمه گوگل]آن پدیده فیزیکی عضله پشت دینام یا ژنراتور الکتریکی استاندارد است
[ترجمه ترگمان]این پدیده فیزیکی، ماهیچه پشت یک دینامو یا مولد برق استاندارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jasso is the 5 foot 2 inch dynamo who is in charge of the teaching program.
[ترجمه گوگل]جاسو دینام 5 فوت 2 اینچی است که مسئول برنامه آموزشی است
[ترجمه ترگمان]Jasso، دینامو ۵ فوتی است که مسئول برنامه آموزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Oil production is the dynamo that drives Iraq's economy.
[ترجمه گوگل]تولید نفت دینامی است که اقتصاد عراق را به حرکت در می آورد
[ترجمه ترگمان]تولید نفت the است که اقتصاد عراق را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bicycle lights are usually powered by a dynamo.
[ترجمه گوگل]چراغ های دوچرخه معمولاً توسط یک دینام تغذیه می شوند
[ترجمه ترگمان]lights دوچرخه معمولا توسط یک موتور محرک تامین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's a human dynamo.
[ترجمه گوگل]او یک دینام انسانی است
[ترجمه ترگمان]اون یک آدمه dynamo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And that gives dynamo theorists a way to solve one aspect of how the molten iron mixes.
[ترجمه گوگل]و این به نظریه پردازان دینام راهی برای حل یک جنبه از نحوه مخلوط شدن آهن مذاب می دهد
[ترجمه ترگمان]و این امر باعث می شود که dynamo روشی برای حل یک جنبه از چگونگی ترکیب آهن مذاب را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ivor Shilton, a midfield dynamo whose nose glowed in the dark.
[ترجمه گوگل]ایور شیلتون، دیناموی خط میانی که دماغش در تاریکی می درخشید
[ترجمه ترگمان]Ivor Shilton،، dynamo dynamo که بینی اش در تاریکی برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As the Countess of Dartmouth, she was a dynamo in London politics in the 1960s.
[ترجمه گوگل]او به عنوان کنتس دارتموث، در دهه 1960 یک دینام در سیاست لندن بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کنتس of در دهه ۱۹۶۰ به عنوان dynamo در سیاست لندن به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دینامو (اسم)
dynamo

دینام (اسم)
generator, dynamo

تخصصی

[برق و الکترونیک] مولد
[مهندسی گاز] دینام، مولدالکتریکی

انگلیسی به انگلیسی

• device for converting mechanical energy into electrical current; generator (british)
a dynamo is a device that uses the movement of a machine to produce electricity.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dynamize
✅️ اسم ( noun ) : dynamo / dynamism / dynamic / dynamics
✅️ صفت ( adjective ) : dynamic
✅️ قید ( adverb ) : dynamically
دینام
dynamo
آدم فعال، شخص پُرکار. فردی که پُر انرژی است
dynamo ( فیزیک )
واژه مصوب: دینام
تعریف: مولدی که انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی، غالباً به صورت جریان مستقیم، تبدیل کند
نیروی محرکه
فرد خیلی قوی

بپرس