dynamism

/ˈdaɪnəˌmɪzəm//ˈdaɪnəmɪzəm/

معنی: پویایی، قدرت تحرک
معانی دیگر: حرارت و پشتکار، پویش، پویندگی، پرتکاپویی، جنب و جوش، (فیزیک - این نظریه: کارمایه یا نیرو اصل و مبدا کلیه ی پدیده هااست نه جرم یا تحرک) پویایی، اصالت نیرو، (فلسفه) پویش گرایی، دینامیسم، رجوع شود به: dynamics

جمله های نمونه

1. german dynamism was threatening the balance of power in europe
نیروی پویای آلمان ها توازن قدرت در اروپا را مورد تهدید قرار داده بود.

2. the dynamism of the gothic architectural style
پویندگی سبک معماری گوتیک

3. Such changes are indicators of economic dynamism.
[ترجمه گوگل]چنین تغییراتی نشانگر پویایی اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]این تغییرات، شاخص های پویایی اقتصادی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has a freshness and dynamism about her.
[ترجمه گوگل]طراوت و پویایی نسبت به خود دارد
[ترجمه ترگمان]طراوت و طراوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The freshness and dynamism of her approach was welcomed by all her students.
[ترجمه گوگل]طراوت و پویایی رویکرد او مورد استقبال همه شاگردانش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]طراوت و پویایی این روش او با همه شاگردانش مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He praised her professionalism and dynamism.
[ترجمه گوگل]او حرفه ای بودن و پویایی او را ستود
[ترجمه ترگمان]او حرفه ای بودن و پویایی او را تحسین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One response to this decline in the dynamism of Fordism was the geographical decentralization of production in search of cheaper labour.
[ترجمه گوگل]یکی از پاسخ‌ها به این کاهش پویایی فوردیسم، تمرکززدایی جغرافیایی تولید در جستجوی نیروی کار ارزان‌تر بود
[ترجمه ترگمان]یک پاسخ به این کاهش در پویایی fordism، عدم تمرکز جغرافیایی تولید در جستجوی کار ارزان تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bomberg shared the Vorticists' involvement with the machine-age dynamism of modern urban life.
[ترجمه گوگل]Bomberg مشارکت Vorticists را با پویایی عصر ماشینی زندگی مدرن شهری داشت
[ترجمه ترگمان]Bomberg مشارکت Vorticists را با پویایی و پویایی ماشین در زندگی شهری مدرن به اشتراک گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gramsci also acknowledged the dynamism of bourgeois individualism, but advocated a redirection of that energy to mass culture.
[ترجمه گوگل]گرامشی همچنین پویایی فردگرایی بورژوایی را تصدیق کرد، اما از هدایت مجدد این انرژی به فرهنگ توده‌ای حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]Gramsci همچنین پویایی فردگرایی bourgeois را تایید کرد، اما طرفدار تغییر مسیر آن انرژی به فرهنگ جمعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was an enviable air of dynamism across the Channel.
[ترجمه گوگل]هوای حسادت‌انگیز پویایی در سراسر کانال وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در آن سوی کانال هوای خوش dynamism به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This only adds to the dynamism between them as he tries to prove Von Bulow's innocence.
[ترجمه گوگل]این تنها به پویایی بین آنها می افزاید زیرا او سعی می کند بی گناهی فون بولو را ثابت کند
[ترجمه ترگمان]این تنها به پویایی بین آن ها به عنوان تلاش برای اثبات بی گناهی (وون Bulow)می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dynamism within the urban system is reflected in the performance of individual cities.
[ترجمه گوگل]پویایی درون سیستم شهری در عملکرد هر شهر منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]پویایی درون سیستم شهری در عملکرد شهرهای مجزا منعکس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dynamism provides a comprehensive service, offering unlimited free telephone based technical support, with a helpdesk in Chicago.
[ترجمه گوگل]Dynamism خدمات جامعی را ارائه می دهد که پشتیبانی فنی تلفنی نامحدود رایگان را با یک میز پشتیبانی در شیکاگو ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Dynamism یک سرویس جامع ارائه می دهد که پشتیبانی فنی نامحدود تلفن همراه با یک helpdesk در شیکاگو ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such dynamism means perpetual change and the two processes of bank erosion and sediment deposition are unceasing.
[ترجمه گوگل]چنین پویایی به معنای تغییر دائمی است و دو فرآیند فرسایش کرانه و رسوب گذاری بی وقفه هستند
[ترجمه ترگمان]این پویایی به معنای تغییر دایمی و دو فرآیند فرسایش بانکی و رسوب رسوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پویایی (اسم)
dynamism, mobility

قدرت تحرک (اسم)
dynamism

انگلیسی به انگلیسی

• dynamics, theory that all natural phenomena can be explained as manifestations of some inherent force; dynamic quality
someone's dynamism is their energy or ability to produce new ideas.

پیشنهاد کاربران

سازوکار، نحوهٔ عملکرد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dynamize
✅️ اسم ( noun ) : dynamo / dynamism / dynamic / dynamics
✅️ صفت ( adjective ) : dynamic
✅️ قید ( adverb ) : dynamically
The pattern or process of change, growth, and activity
نیروی محرکه
قدرت حرکت داشتن

بپرس