duress

/ˈdʊres//djʊˈres/

معنی: شدت، اجبار، رفتار خشن و تند
معانی دیگر: زندانی بودن، حبس، زور، سختی، سفتی، محکمی، اکراه

جمله های نمونه

1. under duress
به زور،تحت فشار،با تهدید و اجبار

2. he signed the confession under duress
او به خاطر فشار و تهدید اقرارنامه را امضا کرد.

3. He signed the confession under duress .
[ترجمه گوگل]او تحت فشار اعتراف نامه را امضا کرد
[ترجمه ترگمان] اون اعتراف رو تحت اجبار امضا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The confession was obtained under duress.
[ترجمه گوگل]اعتراف به زور گرفته شده است
[ترجمه ترگمان] اون اعتراف تحت اجبار بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The promise was obtained by duress on the part of her husband.
[ترجمه گوگل]این قول با اجبار از طرف شوهرش به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]قولی که از طرف شوهرش به او داده شده بود، از روی اجبار به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Accomplices under duress shall go unpunished.
[ترجمه گوگل]همدستان تحت فشار بدون مجازات خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]مقاومت در تحت اجبار باید بدون مجازات بمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Would it now be regarded as economic duress?
[ترجمه گوگل]آیا اکنون به عنوان فشار اقتصادی تلقی می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا در حال حاضر آن به عنوان فشار اقتصادی تلقی می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under the duress of the moment, the act of crossing the threshold into this place had passed unnoticed.
[ترجمه گوگل]تحت فشار لحظه ای عمل عبور از آستانه به این مکان بی توجه بوده است
[ترجمه ترگمان]تحت فشار لحظه، کاری که از آستانه در وارد شده بود، بی آن که کسی متوجه شود، از آستانه در گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If consent is invalidated by duress then duress may fail to achieve its aim.
[ترجمه گوگل]اگر رضایت با اجبار باطل شود، ممکن است اجبار به هدف خود نرسد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که رضایت از اجبار لغو شود، ممکن است مجبور نباشد به هدف خود دست پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Under duress it may flee and hide, but it can only do this occasionally.
[ترجمه گوگل]تحت فشار ممکن است فرار کند و پنهان شود، اما فقط گاهی می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]تحت فشار ممکن است فرار کند و پنهان شود، اما فقط می تواند این کار را گاهی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Of those purchased, some were sold under duress and others voluntarily.
[ترجمه گوگل]از میان آنهایی که خریداری شد، برخی تحت فشار و برخی دیگر داوطلبانه فروخته شدند
[ترجمه ترگمان]از آن هایی که خریداری شده اند، برخی از آن ها به طور داوطلبانه و اجباری فروخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Defences such as duress or provocation may be analysed in the expectation of laying bare the rules which apply.
[ترجمه گوگل]دفاع هایی مانند اجبار یا تحریک ممکن است در انتظار آشکار ساختن قوانینی که اعمال می شود، تحلیل شوند
[ترجمه ترگمان]Defences مانند فشار یا تحریک ممکن است در انتظار گذاشتن قوانینی که اعمال می شوند مورد تحلیل و تحلیل قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The confession had been obtained under duress, and therefore could not be allowed as evidence.
[ترجمه گوگل]این اعتراف تحت فشار گرفته شده بود و بنابراین نمی توان آن را به عنوان مدرک مجاز دانست
[ترجمه ترگمان]این اعتراف تحت فشار و اجبار به دست آمده است و بنابراین نمی تواند به عنوان مدرک وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Under pain or duress, we do whatever we can to cope with the discomfort and justify its causes.
[ترجمه گوگل]تحت درد یا فشار، هر کاری از دستمان بر می آید برای مقابله با ناراحتی و توجیه علل آن انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]تحت فشار یا اجبار، هر کاری که بتوانیم انجام می دهیم تا با ناراحتی و دلایل آن مقابله کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

اجبار (اسم)
persuasion, constraint, coercion, compulsion, duress, cogency

رفتار خشن و تند (اسم)
duress

تخصصی

[حقوق] اجبار، اکراه

انگلیسی به انگلیسی

• intimidation, constraint, coercion, pressure
if you do something under duress, you are forced to do it.

پیشنهاد کاربران

اکراه
اکراه به معنای خشونت غیرقانونی عملی یا تهدید به خشونت غیرقانونی یا در مضیقه قرار دادن طرف قرارداد میباشد
حواله کردن - تنزّل دادن - نسبت دادن - کسی یا چیزی را مسبّب یا عامل دانستن
فشار
تهدید
ارعاب
• Confession under duress
• Financial duress
در علم حقوق:
اکراه
اجبار _اکراه
فشار
اکراه

بپرس