dullness

/ˈdəlnəs//ˈdʌlnəs/

معنی: کندی
معانی دیگر: کندی

جمله های نمونه

1. He found the dullness of his work scarcely bearable.
[ترجمه گوگل]او کسالت کارش را به سختی قابل تحمل می دانست
[ترجمه ترگمان]کار و ملال خود را به زحمت تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Did you notice any unusual depression or dullness of mind?
[ترجمه گوگل]آیا متوجه افسردگی یا کسالت ذهنی غیرعادی شدید؟
[ترجمه ترگمان]آیا تو متوجه افسردگی غیر عادی یا کندی شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They enjoy anything that breaks the dullness of their routine life.
[ترجمه گوگل]آنها از هر چیزی که کسالت زندگی روزمره آنها را می شکند لذت می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها از هر چیزی لذت می برند که یکنواختی زندگی روزمره خود را می شکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dryden makes him sound a monument of dullness; in reality he is brisk, lively and journalistic.
[ترجمه گوگل]درایدن او را به یادگاری از کسالت تبدیل می کند در واقع او تند، سرزنده و روزنامه نگار است
[ترجمه ترگمان]درایدن باعث می شود که او بنای یادبودی از ملال را به صدا درآورد؛ در واقع او پرشور، سرزنده و روزنامه نگاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has dullness to percussion and spider angiomas.
[ترجمه گوگل]او تیرگی به ضربی و آنژیوم عنکبوتی دارد
[ترجمه ترگمان]او ملال را به پرکاشن و عنکبوت angiomas گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The state of being drowsy or inattentive; dullness.
[ترجمه گوگل]حالت خواب آلودگی یا بی توجهی؛ کسالت
[ترجمه ترگمان]حالت خواب آلودگی یا بی اعتنا بودن، کندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was significant difference in shifting dullness with red paracentetic fluid between mild and severe groups, as well as between the survival and the dead in severe group.
[ترجمه گوگل]بین گروه‌های خفیف و شدید و همچنین بین زنده‌مانده و مرده در گروه شدید تفاوت معنی‌داری در تغییر تیرگی با مایع پاراسنتتیک قرمز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تفاوت معنی داری بین یکنواختی و سیال paracentetic قرمز بین گروه های ملایم و شدید وجود داشت و همچنین بین بقا و کشتگان در گروه شدید تفاوت معنی داری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gopher Prairie is a place of unbearable dullness, conformity, hypocrisy, and oppression.
[ترجمه گوگل]Gopher Prairie محل کسالت، همنوایی، ریاکاری و ظلم غیر قابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]Gopher Prairie مکان تحمل ناپذیری، انطباق، ریاکاری و ظلم و ستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A life of dullness, of drab, unvarying monotony.
[ترجمه گوگل]زندگی پر از کسالت، یکنواختی بی‌نظیر
[ترجمه ترگمان]زندگی یکنواخت و یکنواخت و یکنواخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dullness of the pencil made his writing illegible.
[ترجمه گوگل]مات بودن مداد نوشته اش را ناخوانا می کرد
[ترجمه ترگمان]کندی مداد his را از قلم انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A Peacock teased a Crane about the dullness of her plumage.
[ترجمه گوگل]طاووسی جرثقیل را در مورد کدر بودن پرهایش مسخره کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر پیکاک در حالی که پره ای plumage را نوازش می کرد سربه سرش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mental dullness is prominent, and delirium may occur.
[ترجمه گوگل]کسالت ذهنی برجسته است و ممکن است هذیان رخ دهد
[ترجمه ترگمان]ناراحتی ذهنی برجسته است و هذیان هم ممکن است رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dullness as reflected in the corruptness of government, social morals, education and even religion, is expertly exposed and satirized.
[ترجمه گوگل]کسالتی که در فساد حکومت، اخلاق اجتماعی، آموزش و حتی دین منعکس می شود، به طرز ماهرانه ای آشکار و به هجو می آید
[ترجمه ترگمان]dullness که در the دولت، اخلاقیات اجتماعی، آموزش و حتی مذهب منعکس شده است، به طور ماهرانه در معرض باد قرار می گیرد و مورد هجو قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anything of quality was exciting in those days, for the usual run of food was of a dullness today hardly comprehensible.
[ترجمه گوگل]هر چیزی با کیفیت در آن روزها هیجان‌انگیز بود، زیرا مصرف معمول غذا امروز به سختی قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]در آن روزها هر چیزی هیجان انگیز بود، زیرا در آن روزها غذای معمولی و بی روح به سختی قابل درک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کندی (اسم)
lag, backing, dullness, hebetude

تخصصی

[نساجی] تیرگی - کدری - ماتی

انگلیسی به انگلیسی

• slow-wittedness, stupidity; boredom, tedium; bluntness, quality of not being sharp

پیشنهاد کاربران

سکون
بی اشتیاقی
ملالت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dull
✅️ اسم ( noun ) : dullness
✅️ صفت ( adjective ) : dull
✅️ قید ( adverb ) : dully
dullness ( مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ )
واژه مصوب: مرده بودن
تعریف: نبودِ جلا یا برّاقیت|||متـ . مردگی
کسادی
رخوت
کرختی، کوفتگی
بی حالی

بپرس