drilling

/ˈdrɪlɪŋ//ˈdrɪlɪŋ/

معنی: تمرین، حفر، مته زنی، تمرین نظامی، ایجاد سوراخ با مته
معانی دیگر: تمرین، تمرین نظامی، حفر، مته زنی

جمله های نمونه

1. directional drilling
حفاری سوی دار

2. inclined drilling
حفاری مایل

3. After drilling for several weeks they finally struck oil.
[ترجمه گوگل]پس از چند هفته حفاری سرانجام به نفت برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]پس از حفاری به مدت چند هفته، بالاخره به نفت رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This new model of drilling machine can bore through solid rock ten metres deep.
[ترجمه ایکس] این مدل جدید از ماشین حفاری می تواند تا عمق ده متر از سنگ بستر را سوراخ کند.
|
[ترجمه گوگل]این مدل جدید دستگاه حفاری می تواند از سنگ های جامد در عمق ده متری سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]این مدل جدید از ماشین حفاری می تواند تا عمق ده متر عمق داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They're drilling a new tunnel under the Thames.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حفاری یک تونل جدید در زیر رودخانه تیمز هستند
[ترجمه ترگمان]دارن یه تونل جدید زیر رودخانه تایمز میسازن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Extensive exploration was carried out using the latest drilling technology.
[ترجمه گوگل]اکتشافات گسترده با استفاده از آخرین فناوری حفاری انجام شد
[ترجمه ترگمان]اکتشافات گسترده با استفاده از آخرین فن آوری حفاری انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Drilling regulations, too, have been loosened to speed the development of the fields.
[ترجمه گوگل]مقررات حفاری نیز برای سرعت بخشیدن به توسعه میادین کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]مقررات حفاری نیز برای تسریع توسعه این حوزه ها باز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The decision to allow more offshore oil drilling angered some Californians.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای اجازه حفاری بیشتر نفت در دریا خشم برخی از کالیفرنیایی ها را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این تصمیم برای حفاری نفت ساحلی بیشتر باعث خشم برخی از Californians شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We watched the soldiers drilling on the parade ground.
[ترجمه گوگل]ما سربازان را در حال حفاری در محل رژه تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما سربازان را تماشا کردیم که روی زمین رژه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They had accidentally damaged a gas pipe while drilling.
[ترجمه گوگل]آنها در حین حفاری به طور تصادفی به یک لوله گاز آسیب رسانده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حین حفاری به طور تصادفی به یک لوله گاز آسیب رسانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were drilling through solid rock.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حفاری سنگ های جامد بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها سنگ جامد را حفر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They're drilling for oil off the Irish coast.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حفاری نفت در سواحل ایرلند هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای استخراج نفت از ساحل ایرلند حفاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They obtained information about the rock by drilling boreholes.
[ترجمه گوگل]آنها با حفاری چاه ها اطلاعاتی در مورد سنگ به دست آوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها اطلاعاتی در مورد سنگ توسط گمانه حفاری بدست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For those uninitiated in scientific ocean drilling, the previous record was a little over 4 km.
[ترجمه گوگل]برای کسانی که در حفاری علمی اقیانوس آشنا نبودند، رکورد قبلی کمی بیش از 4 کیلومتر بود
[ترجمه ترگمان]برای آن هایی که در حفاری علمی اقیانوس تخصص نداشتند، رکورد قبلی کمی بیش از ۴ کیلومتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was rudely awakened by the sound of drilling.
[ترجمه گوگل]با صدای حفاری بی ادبانه از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]با شنیدن صدای حفاری در او بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمرین (اسم)
task, practice, use, action, exercise, workout, drill, rehearsal, drilling, exercitation

حفر (اسم)
dig, drilling

مته زنی (اسم)
drilling

تمرین نظامی (اسم)
drilling, maneuver, manoeuvre

ایجاد سوراخ با مته (اسم)
drilling

تخصصی

[عمران و معماری] حفاری - مته زنی - چاه زدن - چاه زنی - گمانه زنی
[مهندسی گاز] حفاری
[زمین شناسی] حفاری ،مته کاری استفاده از ماشین دریل برای ایجاد حفراتی برای اکتشاف یا جاسازی مواد منفجره .
[نساجی] پارچه ای با بافت سرژه کتانی یا پنبه ای ضخیم
[ریاضیات] مته کاری، سوراخ کردن
[معدن] حفاری (حفاری اکتشافی) - چالزنی (چالزنی)

انگلیسی به انگلیسی

• act of boring a hole; hole that has been drilled

پیشنهاد کاربران

drilling ( زمین شناسی )
واژه مصوب: حفاری
تعریف: فرایند ایجاد حفرة مدوّر با مته یا دیگر ابزارهای بُرش برای مقاصدی مانند انفجار و اکتشاف و کاوش و مشاهده و گمانه زنی و ارزش گذاری یا دستیابی به آب یا نفت یا گاز
کشت

حفاری ( چاه نفت و گاز )
سوراخ زَنی ، سوراخ کَنی ، سوراخ کاری
[صنعت نفت]
چاه زَنی ، چاه کَنی ، حفاری ، حفاری چاه

بپرس